غزل شمارهٔ ۱۷۱
تا کی از دست تو خونابه خورم؟
رحمتی، کز غم خون شد جگرم
لحظه لحظه بترم، دور از تو
دم به دم از غم تو زارترم
نه همانا که درین واقعه من
از کف انده تو جان ببرم
چه شود گر بگذری تا من
چون سگان بر سر کویت گذرم؟
آمدم بر درت از دوستیت
دشمن آسا مکن از در، بدرم
دم به دم گرد درت خواهم گشت
تا مگر بر رخت افتد نظرم
خود چنین غرقه به خون در، که منم
کی توانم که به رویت نگرم؟
تا من از خاک درت دور شدم
نامد از تو که بپرسی خبرم؟
کرمت نیز نگفت از سر لطف
که: غم کار عراقی بخورم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا کی از دست تو خونابه خورم؟
رحمتی، کز غم خون شد جگرم
هوش مصنوعی: من تا کی باید از درد و رنجی که به من میزنی، عذاب بکشم؟ به من رحم کن؛ آنقدر غم و اندوه به دلم نشسته که جگرم خونین شده است.
لحظه لحظه بترم، دور از تو
دم به دم از غم تو زارترم
هوش مصنوعی: هر لحظه که میگذرد، دور از تو دچار درد و رنج بیشتری میشوم.
نه همانا که درین واقعه من
از کف انده تو جان ببرم
هوش مصنوعی: در این ماجرا، مطمئناً من نمیتوانم از غم و اندوه تو جان سالم به در ببرم.
چه شود گر بگذری تا من
چون سگان بر سر کویت گذرم؟
هوش مصنوعی: چه ایرادی دارد اگر تو از کنار من عبور کنی و من همچون سگان در کنار کوی تو به سر ببرم؟
آمدم بر درت از دوستیت
دشمن آسا مکن از در، بدرم
هوش مصنوعی: من به در خانهات آمدم، اما از دوستانت مانند دشمن برخورد نکن و مرا از در بیرون نران.
دم به دم گرد درت خواهم گشت
تا مگر بر رخت افتد نظرم
هوش مصنوعی: هر لحظه دور و بر در خانهات میچرخم تا شاید نگاهی بر چهرهات بیفکنم.
خود چنین غرقه به خون در، که منم
کی توانم که به رویت نگرم؟
هوش مصنوعی: من آنچنان در درد و رنج غرق شدهام که نتوانم حتی به چهرهات نگاه کنم.
تا من از خاک درت دور شدم
نامد از تو که بپرسی خبرم؟
هوش مصنوعی: زمانی که من از درِ تو دور شدم، تو هیچگاه نپرسیدی که حالم چگونه است؟
کرمت نیز نگفت از سر لطف
که: غم کار عراقی بخورم
هوش مصنوعی: تو از روی لطف و محبت هم نگفتی که: چرا غم دل عراقیها را به دوش بکشید.
حاشیه ها
1393/03/13 09:06
غلامعلی حامدبرقی
با عرض سلام و احترام در سطر چهارم :
چه شودگربگذاری تا من "به نظر صحیح می رسد".

عراقی