گنجور

غزل شمارهٔ ۱۶۹

در حسن رخ خوبان پیدا همه او دیدم
در چشم نکورویان زیبا همه او دیدم
در دیدهٔ هر عاشق او بود همه لایق
وندر نظر وامق عذرا همه او دیدم
دلدار دل افگاران غم‌خوار جگرخواران
یاری ده بی‌یاران، هرجا همه او دیدم
مطلوب دل درهم او یافتم از عالم
مقصود من پر غم ز اشیا همه او دیدم
دیدم همه پیش و پس، جز دوست ندیدم کس
او بود، همه او، بس، تنها همه او دیدم
آرام دل غمگین جز دوست کسی مگزین
فی‌الجمله همه او بین، زیرا همه او دیدم
دیدم گل بستان ها ، صحرا و بیابان ها
او بود گلستان ها ، صحرا همه او دیدم
هان! ای دل دیوانه، بخرام به میخانه
کاندر خم و پیمانه پیدا همه او دیدم
در میکده و گلشن، می‌نوش می روشن
میبوی گل و سوسن، کاینها همه او دیدم
در میکده ساقی شو، می در کش و باقی شو
جویای عراقی شو، کو را همه او دیدم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در حسن رخ خوبان پیدا همه او دیدم
در چشم نکورویان زیبا همه او دیدم
هوش مصنوعی: در زیبایی چهره‌ی خوبان، فقط او را دیدم و در چشمان دختران زیبا نیز فقط او را دیدم.
در دیدهٔ هر عاشق او بود همه لایق
وندر نظر وامق عذرا همه او دیدم
هوش مصنوعی: در دیدگان هر عاشق، تنها اوست که شایستهٔ عشق است و در نظر من، به غیر از او، هیچکس وجود ندارد.
دلدار دل افگاران غم‌خوار جگرخواران
یاری ده بی‌یاران، هرجا همه او دیدم
هوش مصنوعی: عزیزان و کسانی که غمگین هستند، به کمک کسانی بیایید که یار و یاوری ندارند. هر جا که او را ببینم، دل را پر از امید می‌کند.
مطلوب دل درهم او یافتم از عالم
مقصود من پر غم ز اشیا همه او دیدم
هوش مصنوعی: من آنچه را که دل‌خواسته‌ام بود، در دل او یافتم و از دنیای مقصودم پر از غم شدم، چون همه چیز را در او دیدم.
دیدم همه پیش و پس، جز دوست ندیدم کس
او بود، همه او، بس، تنها همه او دیدم
هوش مصنوعی: من همه چیز را از قبل و بعد نگاه کردم، اما جز دوست کسی را ندیدم. او تنها وجودی است که هست، همه چیز اوست و در واقع فقط او را دیدم.
آرام دل غمگین جز دوست کسی مگزین
فی‌الجمله همه او بین، زیرا همه او دیدم
هوش مصنوعی: دل غمگینت را تنها به دوست بسپار و غیر از او به هیچ چیز و هیچ‌کس وابسته نشو، چون من در زندگی‌ام تنها او را دیدم و هیچ‌چیز دیگر را.
دیدم گل بستان ها ، صحرا و بیابان ها
او بود گلستان ها ، صحرا همه او دیدم
هوش مصنوعی: من در جاهای مختلف از جمله باغ‌ها و دشت‌ها، به زیبایی‌ها و زیبایی‌های طبیعت نگاه کردم و فهمیدم که تمام این زیبایی‌ها در واقع اوست. در هر گل و چمن و صحرا، وجود او را حس کردم.
هان! ای دل دیوانه، بخرام به میخانه
کاندر خم و پیمانه پیدا همه او دیدم
هوش مصنوعی: ای دل نادان، به میخانه برو و خوش بگذران! زیرا در هر خم و پیمانه، من همه چیز را دیده‌ام.
در میکده و گلشن، می‌نوش می روشن
میبوی گل و سوسن، کاینها همه او دیدم
هوش مصنوعی: در میکده و باغ، باده بنوش و از عطر گل و سوسن لذت ببر، زیرا من همه این زیبایی‌ها را با چشمان خود مشاهده کرده‌ام.
در میکده ساقی شو، می در کش و باقی شو
جویای عراقی شو، کو را همه او دیدم
هوش مصنوعی: به میخانه برو، از ساقی شراب بنوش و در کنار آن باقی بمان. به دنبال عراقی بگرد که من او را از قبل دیده‌ام.