گنجور

غزل شمارهٔ ۱۵۹

یاران، غمم خورید، که غمخوار مانده‌ام
در دست هجر یار گرفتار مانده‌ام
یاری دهید، کز در او دور گشته‌ام
رحمی کنید، کز غم او زار مانده‌ام
یاران من ز بادیه آسان گذشته‌اند
من بی‌رفیق در ره دشوار مانده‌ام
در راه باز مانده‌ام، ار یار دیدمی
با او بگفتمی که: من از یار مانده‌ام
دستم بگیر، کز غمت افتاده‌ام ز پای
کارم کنون بساز، که از کار مانده‌ام
وقت است اگر به لطف دمی دست گیریم
کاندر چَهِ فراق، نگونسار مانده‌ام
ور در خور وصال نیم مرهمی فرست
از درد خویشتن، که دل‌افگار مانده‌ام
دردت چو می‌دهد دل بیمار را شفا
من بر امید درد تو بیمار مانده‌ام
بیمار پرسش از تو نیاید، به درد گو:
تا باز پرسدم، که جگرخوار مانده‌ام
مانا که بر در تو عراقی عزیز نیست
کز صحبتش همیشه چنین خوار مانده‌ام

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یاران، غمم خورید، که غمخوار مانده‌ام
در دست هجر یار گرفتار مانده‌ام
هوش مصنوعی: دوستان، نگران حال من باشید، زیرا به خاطر دوری محبوبم همچنان در غم و اندوه گرفتار شده‌ام.
یاری دهید، کز در او دور گشته‌ام
رحمی کنید، کز غم او زار مانده‌ام
هوش مصنوعی: از شما خواهش می‌کنم که به من کمک کنید، زیرا از درگاه محبوبم دور مانده‌ام و به خاطر غم او به شدت اندوهگین و در عذاب هستم.
یاران من ز بادیه آسان گذشته‌اند
من بی‌رفیق در ره دشوار مانده‌ام
هوش مصنوعی: دوستان من به راحتی از بیابان عبور کرده‌اند، اما من در مسیر سخت و دشوار تنها مانده‌ام و کسی همراهم نیست.
در راه باز مانده‌ام، ار یار دیدمی
با او بگفتمی که: من از یار مانده‌ام
هوش مصنوعی: من در میان راه مانده‌ام و اگر یاری را می‌دیدم، با او می‌گفتم که من تنها و بی‌یار مانده‌ام.
دستم بگیر، کز غمت افتاده‌ام ز پای
کارم کنون بساز، که از کار مانده‌ام
هوش مصنوعی: دستم را بگیر، زیرا به خاطر غم تو از پا افتاده‌ام. حالا من را یاری کن، چون از کار و زندگی عقب مانده‌ام.
وقت است اگر به لطف دمی دست گیریم
کاندر چَهِ فراق، نگونسار مانده‌ام
هوش مصنوعی: زمانی است که باید فرصتی به دست آوریم و از لطفی بهره‌مند شویم، زیرا در این دورانی که از هم جدا هستیم، خیلی دچار ناراحتی و غم شده‌ام.
ور در خور وصال نیم مرهمی فرست
از درد خویشتن، که دل‌افگار مانده‌ام
هوش مصنوعی: اگر نمی‌توانی به وصال من بیای، لطفاً دست‌کم اندکی تسکین از درد خودت برایم بفرست، زیرا من در حسرت تو به شدت رنج می‌برم.
دردت چو می‌دهد دل بیمار را شفا
من بر امید درد تو بیمار مانده‌ام
هوش مصنوعی: وقتی که دردت به دیگران درمان می‌بخشد، من هنوز در انتظار درد تو هستم و خودم در درد و بیماری مانده‌ام.
بیمار پرسش از تو نیاید، به درد گو:
تا باز پرسدم، که جگرخوار مانده‌ام
هوش مصنوعی: اگر کسی از تو درباره بیماری‌ام سوالی نکند، به او بگو که دردی دارم؛ چون شاید دوباره از حال من بپرسد و بخواهد بداند که همچنان در عذابم.
مانا که بر در تو عراقی عزیز نیست
کز صحبتش همیشه چنین خوار مانده‌ام
هوش مصنوعی: من همیشه از صحبت با تو احساس ضعف و حقارت کرده‌ام، حتی اگر این احساس به خاطر وجود یک عراقی عزیز در کنار تو باشد.