غزل شمارهٔ ۱۵۸
ایندم منم که بیدل و بییار ماندهام
در محنت و بلا چه گرفتار ماندهام؟
با اهل مدرسه چو به اقرار نامدم
با اهل مصطبه چه به انکار ماندهام؟
در صومعه چو مرد مناجات نیستم
در میکده ز بهر چه هشیار ماندهام؟
در کعبه چون که نیست مرا جای، لاجرم
قلاش وار بر در خمار ماندهام
ساقی، بیار درد و از این درد یک زمان
بازم رهان، که با غم و تیمار ماندهام
در کار شو کنون، غم کاری بخور، که من
از کار هر دو عالم بیکار ماندهام
کاری بکن، که کار عراقی ز دست رفت
در کار او ببین که: چه غمخوار ماندهام
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ایندم منم که بیدل و بییار ماندهام
در محنت و بلا چه گرفتار ماندهام؟
هوش مصنوعی: من در این وضعیت به سر میبرم که مانند کسی هستم که دلتنگ و بدون دوست ماندهام و در میان درد و رنج بسیار گرفتار شدهام.
با اهل مدرسه چو به اقرار نامدم
با اهل مصطبه چه به انکار ماندهام؟
هوش مصنوعی: به جمع اهل علم و دانش که معرفت و حقیقت را به رسمیت میشناسند، من نتوانستم به پذیرش برسم، اما در میان جمع اهل مجلس و گفتگو هنوز به انکار و رد کردن نظرات و عقاید ادامه میدهم.
در صومعه چو مرد مناجات نیستم
در میکده ز بهر چه هشیار ماندهام؟
هوش مصنوعی: در صومعه، جایی که مناجات و عبادت صورت میگیرد، من نیستم و در عین حال در میکده که محلی برای نوشیدن و شادی است، نمیدانم چرا هشیار و هوشیار باقی ماندهام.
در کعبه چون که نیست مرا جای، لاجرم
قلاش وار بر در خمار ماندهام
هوش مصنوعی: من در کعبه جایی ندارم، بنابراین مثل یک گدای بیپناه در درگاه شرابخانه ایستادهام.
ساقی، بیار درد و از این درد یک زمان
بازم رهان، که با غم و تیمار ماندهام
هوش مصنوعی: ای ساقی، بیا و می بیاور تا کمی از این غم و دردی که دارم رهایم کنی، زیرا در غم و رنج ماندهام.
در کار شو کنون، غم کاری بخور، که من
از کار هر دو عالم بیکار ماندهام
هوش مصنوعی: حالا به کار و تلاش بپرداز و غم از دست رفتهها را فراموش کن، چون من به خاطر مشغولیتهای دنیا و مشکلات آن، از همه کارها بیخبر و بیکار ماندهام.
کاری بکن، که کار عراقی ز دست رفت
در کار او ببین که: چه غمخوار ماندهام
هوش مصنوعی: کاری انجام بده که کار عراقی در آن از دست رفته است؛ در کار او ببین که من چه کسی را در دل دارم که برایش نگرانم.

عراقی