غزل شمارهٔ ۱۴۹
گر آفتاب رخت سایه افکند بر خاک
زمینیان همه دامن کشند بر افلاک
به من نگر، که به من ظاهر است حسن رخت
شعاع خور ننماید، اگر نباشد خاک
دل من آینهٔ توست، پاک میدارش
که روی پاک نماید، بود چو آینه پاک
لبت تو بر لب من نه، ببار و بوسه بده
چو جان من به لب آمد چه میکنم تریاک؟
به تیر غمزه مرا میزنی و میترسم
که بر تو آید تیری که می زنی بیباک
برای صورت خود سوی من نگاه کنی
برای آنکه به من حسن خود کنی ادراک
مرا به زیور هستی خود بیارایی
و گرنه سوی عدم نظر کنی؟حاشاک
اگر نبودی بر من لباس هستی تو
ز بینیازی تو کردمی گریبان چاک
مده ز دست به یک بارگی عراقی را
کف تو نیست محیطی که رد کند خاشاک
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر آفتاب رخت سایه افکند بر خاک
زمینیان همه دامن کشند بر افلاک
هوش مصنوعی: اگر آفتاب زیبایی تو بر زمین سایه بیندازد، همه موجودات بر روی زمین به آسمان نگاه میکنند و از آن الهام میگیرند.
به من نگر، که به من ظاهر است حسن رخت
شعاع خور ننماید، اگر نباشد خاک
هوش مصنوعی: به من نگاه کن، چون زیبایی چهرهات فقط به من نشان داده میشود و اگر زمین نباشد، نور خورشید هم نمیتواند نمایان شود.
دل من آینهٔ توست، پاک میدارش
که روی پاک نماید، بود چو آینه پاک
هوش مصنوعی: دل من مانند آینهای است که تو در آن منعکس میشوی. پس باید آن را پاک نگهدارید تا تصویر زیبای تو به خوبی نمایان شود، زیرا تنها یک آینه پاک میتواند تصویر درست و روشنی را نشان دهد.
لبت تو بر لب من نه، ببار و بوسه بده
چو جان من به لب آمد چه میکنم تریاک؟
هوش مصنوعی: لبهای تو بر لبهای من نیست، اما بیفشار و مرا ببوس. وقتی جانم به لب رسیده، دیگر چه فایدهای دارد تریاک؟
به تیر غمزه مرا میزنی و میترسم
که بر تو آید تیری که می زنی بیباک
هوش مصنوعی: تو با چشمهای جذابت مرا مورد هدف قرار میدهی و من نگرانم که نکند این تیر بیپروا به خودت برگشت کند.
برای صورت خود سوی من نگاه کنی
برای آنکه به من حسن خود کنی ادراک
هوش مصنوعی: اگر به من نگاه کنی و زیباییات را به من نشان دهی، باعث میشود که من زیباییات را بیشتر درک کنم.
مرا به زیور هستی خود بیارایی
و گرنه سوی عدم نظر کنی؟حاشاک
هوش مصنوعی: مرا با زیباییهای وجود خود زینت بخش و اگر این کار را نکنی، به بیوجودی نمینگری؟ هرگز!
اگر نبودی بر من لباس هستی تو
ز بینیازی تو کردمی گریبان چاک
هوش مصنوعی: اگر تو نبودهای، من برای خودم لباسی از هستی نمیداشتم و از بینیازیات چارهای جز این نمییافتم که گریبانم را پاره کنم.
مده ز دست به یک بارگی عراقی را
کف تو نیست محیطی که رد کند خاشاک
هوش مصنوعی: بگذار تا عراقی به یک باره تو را ترک کند، زیرا در دست تو فضایی نیست که بتواند زبالهها را در آن براند.

عراقی