گنجور

غزل شمارهٔ ۱۳۷

ساقی، ز شکر خنده شراب طرب انگیز
در ده، که به جان آمدم از توبه و پرهیز
در بزم ز رخسار دو صد شمع برافروز
وز لعل شکربار می و نقل فرو ریز
هر ساعتی از غمزه فریبی دگر آغاز
هر دم ز کرشمه شر و شوری دگر انگیز
آن دل که به رخسار تو دزدیده نظر کرد
او را به سر زلف نگونسار درآویز
و آن جام که به دام سر زلف تو درافتاد
قیدش کن و بسپار بدان غمزهٔ خونریز
در شهر ز عشق تو بسی فتنه و غوغاست
از خانه برون آ، بنشان شور شغب خیز
چون طینت من از می مهر تو سرشتند
کی توبه کنم از می ناب طرب انگیز؟
ای فتنه، که آموخت تو را کز رخ چون ماه
بفریب دل اهل جهان ناگه و بگریز؟
خواهی که بیابی دل گم کرده، عراقی؟
خاک در میخانه به غربال فرو بیز

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ساقی، ز شکر خنده شراب طرب انگیز
در ده، که به جان آمدم از توبه و پرهیز
هوش مصنوعی: ای ساقی، با لبخند شیرینت شراب شاداب را به من بده، زیرا من از سخت‌گیری و دوری از لذت‌ها به جان آمده‌ام.
در بزم ز رخسار دو صد شمع برافروز
وز لعل شکربار می و نقل فرو ریز
هوش مصنوعی: در مهمانی، از زیبایی چهره‌ات مانند دوصد شمع روشنی پخش کن و از شراب شیرین و نقل‌های خوشمزه بریز.
هر ساعتی از غمزه فریبی دگر آغاز
هر دم ز کرشمه شر و شوری دگر انگیز
هوش مصنوعی: هر لحظه از نگاه عاشقانه‌ات، شیوه‌ای جدید برای فریب دادن آغاز می‌شود و هر دم با ناز و زیبایی‌ات، شور و شوقی تازه در دل می‌افکنی.
آن دل که به رخسار تو دزدیده نظر کرد
او را به سر زلف نگونسار درآویز
هوش مصنوعی: دل که به چهره تو نگاه کرده، باید در حلقه زلفی که به زمین افتاده و کج شده، گرفتار شود.
و آن جام که به دام سر زلف تو درافتاد
قیدش کن و بسپار بدان غمزهٔ خونریز
هوش مصنوعی: آن جامی که به خاطر موی تو به دام افتاد، تنها آن را به چنگ گرفته و به آن نگاه تلخ و خونی تو بسپار.
در شهر ز عشق تو بسی فتنه و غوغاست
از خانه برون آ، بنشان شور شغب خیز
هوش مصنوعی: در شهر به خاطر عشق تو آشفتگی و هیاهوی زیادی وجود دارد. از خانه بیرون بیا و این شور و هیجان را آرام کن.
چون طینت من از می مهر تو سرشتند
کی توبه کنم از می ناب طرب انگیز؟
هوش مصنوعی: چون ذات من از عشق و محبت تو شکل گرفته است، چه زمانی می‌توانم از نوشیدن شراب خوش‌طعم و شاداب‌کننده دست بردارم؟
ای فتنه، که آموخت تو را کز رخ چون ماه
بفریب دل اهل جهان ناگه و بگریز؟
هوش مصنوعی: ای فتنه، چه کسی به تو یاد داد که با زیبایی‌ات دل‌های مردم را به راحتی فریب دهی و ناگهان از آن‌ها دور شوی؟
خواهی که بیابی دل گم کرده، عراقی؟
خاک در میخانه به غربال فرو بیز
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی دل گم‌شده‌ات را پیدا کنی، باید به جادهٔ عشق و وسوسه وارد شوی و سختی‌های آن را تحمل کنی.

حاشیه ها

1397/11/07 16:02
ما را همه شب نمی برد خواب

آه از بیت آخر این شعر ...