گنجور

غزل شمارهٔ ۱۳۳

چون تو کردی حدیث عشق آغاز
پس چرا قصه شد دگرگون باز؟
من ز عشق تو پرده بدریده
تو نشسته درون پرده به ناز
تو ز من فارغ و من از غم تو
کرده هر لحظه نوحه‌ای آغاز
من چو حلقه بمانده بر در تو
کرده‌ای در به روی بنده فراز
آمدم با دلی و صد زاری
بر در لطف تو، ز راه نیاز
من از آن توام، قبولم کن
از ره لطف یکدمم بنواز
آمدم بر درت به امیدی
ناامیدم ز در مگردان باز

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون تو کردی حدیث عشق آغاز
پس چرا قصه شد دگرگون باز؟
هوش مصنوعی: وقتی تو داستان عشق را شروع کردی، چرا داستان به شکل دیگری تغییر کرد؟
من ز عشق تو پرده بدریده
تو نشسته درون پرده به ناز
هوش مصنوعی: من از عشق تو به حالت دل باخته و بی‌تابیم رسیده‌ام، در حالی که تو با آرامش و زیبایی در پشت پرده‌ای نشسته‌ای.
تو ز من فارغ و من از غم تو
کرده هر لحظه نوحه‌ای آغاز
هوش مصنوعی: تو به من توجهی نداری و من هم به خاطر غم‌های تو هر لحظه در حال ناله و گریه‌ام.
من چو حلقه بمانده بر در تو
کرده‌ای در به روی بنده فراز
هوش مصنوعی: من مانند حلقه‌ای هستم که در دروازه‌ای قرار گرفته، و تو در را به روی من بسته‌ای.
آمدم با دلی و صد زاری
بر در لطف تو، ز راه نیاز
هوش مصنوعی: با دلی پر از امید و نیاز، به درگاه مهر و محبت تو آمدم و از صمیم قلب ناله و دعا می‌کنم.
من از آن توام، قبولم کن
از ره لطف یکدمم بنواز
هوش مصنوعی: من متعلق به تو هستم، لطفاً مرا بپذیر و یک لحظه نوازشم کن.
آمدم بر درت به امیدی
ناامیدم ز در مگردان باز
هوش مصنوعی: به در خانه‌ات آمدم، با امیدی که حالا ناامیدم. لطفاً مرا از در بیرون نکن.