غزل شمارهٔ ۱۳۱
بیدلی را بی سبب آزرده گیر
خاکساری را به خاک اسپرده گیر
خستهای از جور عشقت کشته دان
والهای از عشق رویت مرده گیر
گر چنین خواهی کشیدن تیغ غم
جانم اندر تن چون خون افسرده گیر
چند خواهی کرد ازین جور و ستم؟
بیدلی از غم به جان آزرده گیر
بردهای، هوش دلم، اکنون مرا
نیم جانی مانده وین هم برده گیر
گر بخواهی کرد تیمار دلم
از غم و تیمار جانم خرده گیر
ور عراقی را تو ننوازی کنون
عالمی از بهر او آزرده گیر
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بیدلی را بی سبب آزرده گیر
خاکساری را به خاک اسپرده گیر
هوش مصنوعی: اگر کسی بیدلیل ناراحت است، به او توجه کن و از او دلجویی کن، و به کسانی که humble و افتاده هستند، محبت کن و به آنها ارزش بگذار.
خستهای از جور عشقت کشته دان
والهای از عشق رویت مرده گیر
هوش مصنوعی: تو از سختیهای عشقات خستهای و دل شکستهای، و من که مجذوب زیباییات هستم نیز به خاطر این عشق جان سپردهام.
گر چنین خواهی کشیدن تیغ غم
جانم اندر تن چون خون افسرده گیر
هوش مصنوعی: اگر میخواهی دلی پر از غم داشته باشی، این غم را به جان من تبدیل کن و مانند خون در رگهای من جاریاش کن.
چند خواهی کرد ازین جور و ستم؟
بیدلی از غم به جان آزرده گیر
هوش مصنوعی: چند بار میخواهی از این ظلم و بیعدالتی شکایت کنی؟ بدون دل و احساس، از غمهایت رنج میکشی و به خودت آسیب میزنی.
بردهای، هوش دلم، اکنون مرا
نیم جانی مانده وین هم برده گیر
هوش مصنوعی: تو مرا در تسخیر خود درآوردهای و حالا که اکنون جز نیمی از جانم باقی نمانده، این احساس را بیشتر از گذشته درک میکنم.
گر بخواهی کرد تیمار دلم
از غم و تیمار جانم خرده گیر
هوش مصنوعی: اگر بخواهی میتوانی دل مرا از غمها درمان کنی و جانم را هم مداوا کنی، فقط شما را از کوچکترین اشتباهاتم عذرخواهی میکنم.
ور عراقی را تو ننوازی کنون
عالمی از بهر او آزرده گیر
هوش مصنوعی: اگر تو به عراقی نوازش نکنی، حالا جهانی به خاطر او ناراحت میشود.

عراقی