گنجور

غزل شمارهٔ ۱۲۷

آب حیوان است، آن لب، یا شکر؟
یا سرشته آب حیوان با شکر؟
نی خطا گفتم: کجا لذت دهد
آب حیوان پیش آن لب یا شکر؟
کس نگوید نوش جان‌ها را نبات
کس نخواند جان شیرین را شکر
لعل تو شکر توان گفت، ار بود
کوثر و تسنیم جان افزا شکر
قوت جان است و حیات جاودان
نیست یار لعل تو تنها شکر
ای به رشک از لعل تو آب حیات
وی خجل زان لعل شکرخا شکر
وامق ار دیدی لب شیرین تو
خود نجستی از لب عذرا شکر
نام تو تا بر زبان ما گذشت
می‌گدازد در دهان ما شکر
از لب و دندان تو در حیرتم
تا گهر چون می‌کند پیدا شکر؟
تا دهانت شکرستان گشت و لب
در جهان تنگ است چون دلها شکر
من چرا سودایی لعلت شدم
از مزاج ار می‌برد سودا شکر؟
گرد لعل تو همی گردد نبات
نی، طمع دارد از آن لبها شکر
گرد بر گرد لب شیرین تو
طوطیان بین جمله سر تا پا شکر
لعل و گفتار تو با هم در خور است
باشد آری نایب حلوا شکر
طبع من شیرین شد از یاد لبت
ای عجب، چون می‌شود دریا شکر؟
لفظ شیرین عراقی چون لبت
می‌فشاند در سخن هر جا شکر

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آب حیوان است، آن لب، یا شکر؟
یا سرشته آب حیوان با شکر؟
هوش مصنوعی: آیا آن لب‌ها که در برابر شماست، شبیه آب حیات هستند یا اینکه طعمی مانند شکر دارند؟ یا شاید ترکیبی از این دو است که هم خاصیت آب حیات را دارد و هم مزه شیرینی شکر را؟
نی خطا گفتم: کجا لذت دهد
آب حیوان پیش آن لب یا شکر؟
هوش مصنوعی: من اشتباه نگفتم: کجا می‌تواند آب حیات لذتی داشته باشد در برابر آن لب که همچون شکر است؟
کس نگوید نوش جان‌ها را نبات
کس نخواند جان شیرین را شکر
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نمی‌گوید که میوه‌ها را نوش جان بکند و هیچ‌کس جان شیرین را شکر نمی‌نامد.
لعل تو شکر توان گفت، ار بود
کوثر و تسنیم جان افزا شکر
هوش مصنوعی: اگرچه کوثر و تسنیم به عنوان نهرهای بهشت شگفت‌انگیز و جان‌بخش شناخته می‌شوند، اما زیبایی و درخشش تو به قدری است که می‌توان تنها با واژه «شکر» تو را توصیف کرد.
قوت جان است و حیات جاودان
نیست یار لعل تو تنها شکر
هوش مصنوعی: دوستت که با لبان سرخ خود، جان و حیات را به انسان هدیه می‌دهد، تنها چیزی است که شکرگزاری برایش لازم است، زیرا حیات ابدی نیست.
ای به رشک از لعل تو آب حیات
وی خجل زان لعل شکرخا شکر
هوش مصنوعی: تو آنقدر زیبا و دلربایی که لعل (جواهر قرمز) تو موجب حسادت آب حیات شده است، و آن لعل شیرین به خاطر زیبایی تو احساس شرم می‌کند.
وامق ار دیدی لب شیرین تو
خود نجستی از لب عذرا شکر
هوش مصنوعی: اگر وامق لب‌های شیرین تو را ببیند، از لب‌های عذرا حتی هم دور نمی‌شود.
نام تو تا بر زبان ما گذشت
می‌گدازد در دهان ما شکر
هوش مصنوعی: نام تو وقتی بر زبان ما می‌آید، مثل شکر در دهان‌مان ذوب می‌شود و طعم خوشی را به ما می‌بخشد.
از لب و دندان تو در حیرتم
تا گهر چون می‌کند پیدا شکر؟
هوش مصنوعی: من از لب و دندان تو حیرانم که چطور آن گوهر مانند شکر نمایان می‌شود؟
تا دهانت شکرستان گشت و لب
در جهان تنگ است چون دلها شکر
هوش مصنوعی: زمانی که دهانت پر از شیرینی و خوشی شد ولی به خاطر تنگ‌نظری جهان، بر لبانت محدودیت وجود دارد، مانند اینکه دل‌ها هم شیرین و خوشحال هستند.
من چرا سودایی لعلت شدم
از مزاج ار می‌برد سودا شکر؟
هوش مصنوعی: چرا من دیوانه زیبایی تو شده‌ام، در حالی که اگر عشقت مرا می‌برد، باید خوشحال و شاداب باشم؟
گرد لعل تو همی گردد نبات
نی، طمع دارد از آن لبها شکر
هوش مصنوعی: گرد لعل تو باعث می‌شود که گیاهان نیز در پی تو بگردند، زیرا از لب‌های شیرین تو امیدوارند.
گرد بر گرد لب شیرین تو
طوطیان بین جمله سر تا پا شکر
هوش مصنوعی: اطراف لب شیرین تو، طوطی‌ها به زیبایی می‌چرخند و از سر تا پا شکر می‌پاشند.
لعل و گفتار تو با هم در خور است
باشد آری نایب حلوا شکر
هوش مصنوعی: گفتار و زیبایی تو به خوبی با هم هماهنگ است، درست است که شکر نمی‌تواند جای حلوای خوشمزه را بگیرد.
طبع من شیرین شد از یاد لبت
ای عجب، چون می‌شود دریا شکر؟
هوش مصنوعی: طبع من به خاطر یاد لب‌های تو شیرین شده است، واقعاً عجیب است که چگونه ممکن است دریا مانند شکر شود؟
لفظ شیرین عراقی چون لبت
می‌فشاند در سخن هر جا شکر
هوش مصنوعی: زبان زیبا و دلنشین عراقی مانند لبخند تو در هر کلامی شیرینی و لطافت می‌بخشد.