گنجور

غزل شمارهٔ ۱۲۵

نیم چون یک نفس بی غم دلم خون خوار اولی‌تر
ندارم چون دلی خرم، تنی بیمار اولی‌تر
نیابد هر که دلداری، چو من زار و حزین اولی
نبیند هر که غمخواری، چو من غمخوار اولی‌تر
دلی کز یار خود بویی نیابد تن دهد بر باد
چنین دل در کف هجران اسیر و زار اولی‌تر
وصال او نمی‌یابم، تن اندر هجر او دارم
به شادی چون نیم لایق، مرا تیمار اولی‌تر
چو درد او بود درمان، تن من ناتوان خوشتر
چو زخم او شود مرهم، دلم افگار اولی‌تر
چو روزی من از وصلش همه تیمار و غم باشد
به هر حالی مرا درد و غم بسیار اولی‌تر
دلا، چون عاشق یاری، به درد او گرفتاری
همی کن ناله و زاری، که عاشق زار اولی‌تر
هر آنچه آرزو داری برو از درگه او خواه
ز هر در، کان زند مفلس، در دلدار اولی‌تر
عراقی، در رخ خوبان جمال یار خود می‌بین
نظر چون می‌کنی باری به روی یار اولی‌تر

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نیم چون یک نفس بی غم دلم خون خوار اولی‌تر
ندارم چون دلی خرم، تنی بیمار اولی‌تر
هوش مصنوعی: من هیچ چیز برایم مهم‌تر از آن نیست که دل بی‌غم داشته باشم، حتی اگر تمام تنم بیمار باشد. در واقع، دل شاد و خرم، از هر بیماری جسمی برایم باارزش‌تر است.
نیابد هر که دلداری، چو من زار و حزین اولی
نبیند هر که غمخواری، چو من غمخوار اولی‌تر
هوش مصنوعی: نکند کسی دلدار و محبت‌کننده‌ای را پیدا کند، زیرا من در رنج و اندوه هستم. کسی غمخوار را نخواهد دید، چرا که غمخوار واقعی‌تر از من وجود ندارد.
دلی کز یار خود بویی نیابد تن دهد بر باد
چنین دل در کف هجران اسیر و زار اولی‌تر
هوش مصنوعی: دل کسی که از معشوقش هیچ بویی نمی‌گیرد، خود را به باد فنا می‌سپارد؛ چنین دلی که در دوری معشوق گرفتار و آزار دیده است، در واقع سزاوارتر است.
وصال او نمی‌یابم، تن اندر هجر او دارم
به شادی چون نیم لایق، مرا تیمار اولی‌تر
هوش مصنوعی: من به وصال او نمی‌رسم و در این حال که از او دورم، به شادی زندگی می‌کنم. اما چون خود را لایق نمی‌بینم، بهتر است تا او را بپرسم و درباره‌اش نگرانی بیشتری داشته باشم.
چو درد او بود درمان، تن من ناتوان خوشتر
چو زخم او شود مرهم، دلم افگار اولی‌تر
هوش مصنوعی: اگر درد او را درمانی باشد، من ترجیح می‌دهم که بدن ناتوانم در زخم او مرهمی پیدا کند، زیرا دلم از ابتدا بیشتر رنج می‌برد.
چو روزی من از وصلش همه تیمار و غم باشد
به هر حالی مرا درد و غم بسیار اولی‌تر
هوش مصنوعی: اگر روزی که از عشق او به من تنها رنج و غم برسد، در هر حال باز هم درد و غم بیشتر از آن برای من پسندیده‌تر است.
دلا، چون عاشق یاری، به درد او گرفتاری
همی کن ناله و زاری، که عاشق زار اولی‌تر
هوش مصنوعی: ای دل، همچون عاشق معشوق، برای او به درد و رنج دچار شده‌ای، پس همواره ناله و زاری کن، زیرا عاشق زار باید اولویت داشته باشد.
هر آنچه آرزو داری برو از درگه او خواه
ز هر در، کان زند مفلس، در دلدار اولی‌تر
هوش مصنوعی: هر چیزی که آرزوش رو داری، از درگاه او بخواه، چه از هر درگاهی که ممکن است. زیرا کسی که در جستجوی معشوق واقعی است، باید به او روی آورد.
عراقی، در رخ خوبان جمال یار خود می‌بین
نظر چون می‌کنی باری به روی یار اولی‌تر
هوش مصنوعی: عراقی در اینجا می‌گوید که وقتی به زیبایی یار خود نگاه می‌کند، مثل این است که بر روی چهره یار خود زیبایی بیشتری را مشاهده می‌کند. به عبارت دیگر، برای او زیبایی یار از هر چیز دیگری مهم‌تر است.