گنجور

غزل شمارهٔ ۱۲۳

غلام روی توام، ای غلام، باده بیار
که فارغ آمدم از ننگ و نام، باده بیار
کرشمه‌های خوش تو شراب ناب من است
درآ به مجلس و پیش از طعام باده بیار
به غمزه‌ای چو مرا مست می‌توانی کرد
چه حاجت است صراحی و جام؟ باده بیار
به مستی از لب تو وام کرده‌ام بوسی
گر آمدی به تقاضای وام، باده بیار
مگر که مرغ طرب درفتد به دام مرا
شده است تن همه دیده چو دام، باده بیار
کجاست دانهٔ مرغان؟ که طوطی روحم
فتاد از پی دانه به دام، باده بیار
نظام بزم طرب از می است، مجلس ما
چو می نگیرد بی می نظام، باده بیار
عنان ربود ز من توسن طرب، ساقی
مگر زبون شود این بدلگام، باده بیار
ز انتظار چو ساغر دلم پر از خون شد
مدار منتظرم بر دوام، باده بیار
اگر چه روز فروشد، صبوح فوت مکن
که آفتاب برآید ز جام، باده بیار
درین مقام که خونم حلال می‌داری
مدار خون صراحی حرام، باده بیار
به وقت شام، بیا تا قضای صبح کنیم
اگر چه صبح خوش آید، به شام باده بیار
نمی‌پزد تف غم آرزوی خام مرا
برای پختن سودای خام باده بیار
منم کنون و یکی نیم جان رسیده به لب
همی دهم به تو، بستان تمام، باده بیار
به مستی از لب تو می‌توان ستد بوسی
مگر رسم ز لب تو به کام، باده بیار
مرا ز دست عراقی خلاص ده نفسی
غلام روی توام، ای غلام، باده بیار

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

غلام روی توام، ای غلام، باده بیار
که فارغ آمدم از ننگ و نام، باده بیار
هوش مصنوعی: ای معشوق، من به خاطر زیبایی تو بنده‌ات هستم؛ باده بیاور که از مقام و اعتبارم رها شده‌ام و به خوشی نیاز دارم.
کرشمه‌های خوش تو شراب ناب من است
درآ به مجلس و پیش از طعام باده بیار
هوش مصنوعی: زیبایی‌های دل‌فریب تو برای من مانند بهترین شراب است، به مهمانی بیا و قبل از صرف غذا، شراب بیاور.
به غمزه‌ای چو مرا مست می‌توانی کرد
چه حاجت است صراحی و جام؟ باده بیار
هوش مصنوعی: با نگاهی ملیح و فریبنده می‌توانی مرا مست و شاداب کنی، پس چه نیازی به شراب و لیوان است؟ فقط باده را بیاور.
به مستی از لب تو وام کرده‌ام بوسی
گر آمدی به تقاضای وام، باده بیار
هوش مصنوعی: به خاطر لذت و شوری که از بوسه‌ات می‌گیرم، احساس می‌کنم که از تو وام گرفته‌ام. اگر روزی به خواستگاری‌ام آمدی، لطفاً مشروب بیاور.
مگر که مرغ طرب درفتد به دام مرا
شده است تن همه دیده چو دام، باده بیار
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که خوشی و سرور به دام من بیفتد؟ اکنون تمام بدن من مانند دامی شده است، پس باده بیاور!
کجاست دانهٔ مرغان؟ که طوطی روحم
فتاد از پی دانه به دام، باده بیار
هوش مصنوعی: کجا می‌توان دانه‌های مرغان را پیدا کرد؟ روح من مانند طوطی در پی دانه افتاده و در دام گرفتار شده است. باده‌ای بیاور تا رهایی یابم.
نظام بزم طرب از می است، مجلس ما
چو می نگیرد بی می نظام، باده بیار
هوش مصنوعی: در مراسم شادی و جشن، حال و هوای خاصی وجود دارد که از نوشیدنی‌ها مثل می سرچشمه می‌گیرد. اگر مجلس ما مانند می نتواند جذاب و شاداب باشد، پس باید شراب بیاورید تا حال و هوای آن را تغییر دهد.
عنان ربود ز من توسن طرب، ساقی
مگر زبون شود این بدلگام، باده بیار
هوش مصنوعی: عشق و شوق مرا مانند اسبی چابک به خود کشیده است. ای ساقی، آیا این حال و روز من به ذلت خواهد انجامید؟ پس بیا و شراب بیاور تا این لحظه را غنیمت بشمارم.
ز انتظار چو ساغر دلم پر از خون شد
مدار منتظرم بر دوام، باده بیار
هوش مصنوعی: منتظر بودن سختی‌ها و دردهای زیادی به دل انسان می‌آورد، به طوری که دل من از آن پر از غم و اندوه شده است. اما همچنان انتظار دارم و درخواست دارم که در این حال، نیکی و شادی به من عرضه شود.
اگر چه روز فروشد، صبوح فوت مکن
که آفتاب برآید ز جام، باده بیار
هوش مصنوعی: هرچند روز به پایان می‌رسد، اما این را فراموش نکن که خورشید دوباره طلوع خواهد کرد. بنابراین، تا آن زمان، باده را بیاور و از آن لذت ببر.
درین مقام که خونم حلال می‌داری
مدار خون صراحی حرام، باده بیار
هوش مصنوعی: در این موقع که تو خون مرا حلال می‌دانی، دیگر به خاطره خون صراحی (شراب) اهمیت نده، بیا و شراب بیاور.
به وقت شام، بیا تا قضای صبح کنیم
اگر چه صبح خوش آید، به شام باده بیار
هوش مصنوعی: در زمان شام، بیا تا کارهای صبح را انجام دهیم. هرچند که صبح بهتر از شام است، اما بیا در این وقت شراب بیاور.
نمی‌پزد تف غم آرزوی خام مرا
برای پختن سودای خام باده بیار
هوش مصنوعی: غم و اندوه آرزوهای بی‌ثمر من هیچ فایده‌ای ندارد، بیا و برای من خمیازه‌ای از شراب بیاور تا دل پر از خیال و آرزویم را آرام کند.
منم کنون و یکی نیم جان رسیده به لب
همی دهم به تو، بستان تمام، باده بیار
هوش مصنوعی: من اکنون در حال نزدیک شدن به پایان زندگی‌ام هستم و تمام وجودم را به تو اهدا می‌کنم. پس لطفاً تمامی این باده را به من بده و بیاور.
به مستی از لب تو می‌توان ستد بوسی
مگر رسم ز لب تو به کام، باده بیار
هوش مصنوعی: اگر از لب تو مستی و شراب بگیرم، می‌توانم بوسه‌ای به من بدهی. اما تنها زمانی می‌توانم از تو باده‌ای بگیرم که رسم و راهی باشد برای این کار.
مرا ز دست عراقی خلاص ده نفسی
غلام روی توام، ای غلام، باده بیار
هوش مصنوعی: مرا از دست عراقی آزاد کن، دم‌زدی از وجود تو دارم. ای جوان، شراب بیاور.