غزل شمارهٔ ۱۲۲
نظر ز حال من ناتوان دریغ مدار
نظارهٔ رخت از عاشقان دریغ مدار
اگر سزای جمال تو نیست دیده رواست
خیال روی تو باری ز جان دریغ مدار
به پرسش من رنجور اگر نمیآیی
عنایتی ز من ناتوان دریغ مدار
ز خوان وصل تو چون قانعم به دیداری
تو نیز این قدر از میهمان دریغ مدار
به من، که گرد درت چون سگان همی گردم
نواله گر ندهی، استخوان دریغ مدار
چو دوستان را بر تخت وصل بنشانی
ز من، که خاک توام، آستان دریغ مدار
چو با ندیمان جام شراب نوش کنی
نصیب جرعهای از خاکیان دریغ مدار
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نظر ز حال من ناتوان دریغ مدار
نظارهٔ رخت از عاشقان دریغ مدار
هوش مصنوعی: نگاهت را به حال ناتوان من دریغ نکن و دیدن چهرهات را از عاشقان دریغ مفرما.
اگر سزای جمال تو نیست دیده رواست
خیال روی تو باری ز جان دریغ مدار
هوش مصنوعی: اگر دیدن زیبایی تو سزاوار نیست، پس این خیال و آرزوی روی تو برایم قابل تحمل است، اما از جانم برای آن دریغ نکن.
به پرسش من رنجور اگر نمیآیی
عنایتی ز من ناتوان دریغ مدار
هوش مصنوعی: اگر به سوال من نمیخوانی و نمیرسی، لطفاً از من کمتر ناتوان ایراد نگیر.
ز خوان وصل تو چون قانعم به دیداری
تو نیز این قدر از میهمان دریغ مدار
هوش مصنوعی: از لحظهای که با تو هستم و با وصل تو به آرامش رسیدهام، برای دیدن تو همین قدر از مهمان خداحافظی نکن و دوری مکن.
به من، که گرد درت چون سگان همی گردم
نواله گر ندهی، استخوان دریغ مدار
هوش مصنوعی: من نمیتوانم از در خانهات دور شوم و چون سگها دور تو میچرخم، اگر لقمهای به من نمیدهی، لااقل استخوانی را از من دریغ نکن.
چو دوستان را بر تخت وصل بنشانی
ز من، که خاک توام، آستان دریغ مدار
هوش مصنوعی: وقتی دوستانت را بر جایگاه محبت و وصال مینشانی، از من غافل مشو، چرا که من خاک پای تو هستم.
چو با ندیمان جام شراب نوش کنی
نصیب جرعهای از خاکیان دریغ مدار
هوش مصنوعی: وقتی با دوستانت دور هم نشستهاید و مشغول نوشیدن شراب هستید، از اینکه شاید سهمی از دنیای مادیات رو از دست بدهی، ناراحت نباش.

عراقی