گنجور

غزل شمارهٔ ۱۰۸

وه! که کارم ز دست می‌برود
روزگارم ز دست می‌برود
خود ندارم من از جهان چیزی
وآنچه دارم ز دست می‌برود
یک دمی دارم از جهان و آن نیز
چون برآرم ز دست می‌برود
بر زمانه چه دل نهم؟ که روان
همچو یارم ز دست می‌برود
در خزان ار دلی به دست آرم
در بهارم ز دست می‌برود
از پی صید دل چه دام نهم؟
که شکارم ز دست می‌برود
چه کنم پیش یار جان افشان؟
که نثارم ز دست می‌برود
نیست جز آب دیده در دستم
زان نگارم ز دست می‌برود
طالعم بین که: در چنین غم‌ها
غمگسارم ز دست می‌برود
بخت بنگر که: پای بر دم مار
یار غارم ز دست می‌برود
دستگیرا، نظر به کارم کن
بین که کارم ز دست می‌برود

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

وه! که کارم ز دست می‌برود
روزگارم ز دست می‌برود
هوش مصنوعی: آه! چه بد که امورم از دست می‌رود و زندگی‌ام از کنترل خارج می‌شود.
خود ندارم من از جهان چیزی
وآنچه دارم ز دست می‌برود
هوش مصنوعی: من هیچ‌چیزی از جهان ندارم و هر آنچه که دارم، به سرعت از دست می‌رود.
یک دمی دارم از جهان و آن نیز
چون برآرم ز دست می‌برود
هوش مصنوعی: من فقط لحظه‌ای از زندگی دارم و این لحظه هم اگر از دست برود، دیگر هیچ چیزی نخواهم داشت.
بر زمانه چه دل نهم؟ که روان
همچو یارم ز دست می‌برود
هوش مصنوعی: به چه چیزی باید دل بسپارم وقتی که زندگی، مانند یاری که از دست می‌رود، به سرعت از من دور می‌شود؟
در خزان ار دلی به دست آرم
در بهارم ز دست می‌برود
هوش مصنوعی: اگر در پاییز قلبی را به دست آورم، در بهار از دست می‌رود.
از پی صید دل چه دام نهم؟
که شکارم ز دست می‌برود
هوش مصنوعی: برای شکار دل چه تله‌ای بگذارم؟ که شکارم از دستم در حال فرار است.
چه کنم پیش یار جان افشان؟
که نثارم ز دست می‌برود
هوش مصنوعی: من چه کار می‌توانم در برابر محبوبی که جانم را فدای خود کرده است، انجام دهم؟ چرا که عطری که از وجودش می‌ریزد، در دستان من گم می‌شود.
نیست جز آب دیده در دستم
زان نگارم ز دست می‌برود
هوش مصنوعی: جز اشک چیزی در دستم نیست و از آن معشوق خاص من به تدریج دور می‌شود.
طالعم بین که: در چنین غم‌ها
غمگسارم ز دست می‌برود
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از احساس درد و غم خود صحبت می‌کند و بیان می‌کند که در میان این غم‌ها به هیچ جایی نمی‌تواند پناه ببرد و می‌بیند که آرامش و تسلی‌اش نیز از دست رفته است. او احساس می‌کند که غم‌ و اندوه او را در بر گرفته و راهی برای رهایی از این وضعیت نمی‌یابد.
بخت بنگر که: پای بر دم مار
یار غارم ز دست می‌برود
هوش مصنوعی: بخت و fortune خود را مشاهده کن که چگونه در مورد من کار می‌کند: در حالی که در خطرات زندگی هستم، دوست من به آرامی از کنار من می‌رود.
دستگیرا، نظر به کارم کن
بین که کارم ز دست می‌برود
هوش مصنوعی: ای کسی که در کارم نظر داری، رسیدگی کن به وضع من که اوضاع کارم به هم ریخته و از کنترل خارج شده است.