گنجور

غزل شمارهٔ ۱۰۶

تا کی از ما یار ما پنهان بود؟
چشم ما تا کی چنین گریان بود؟
تا کی از وصلش نصیب بخت ما
محنت و درد دل و هجران بود؟
این چنین کز یار دور افتاده‌ام
گر بگرید دیده، جای آن بود
چون دل ما خون شد از هجران او
چشم ما شاید که خون افشان بود
از فراقش دل ز جان آمد به جان
خود گرانی یار مرگ جان بود
بر امیدی زنده‌ام، ورنه که را
طاقت آن هجر بی‌پایان بود؟
پیچ بر پیچ است بی او کار ما
کار ما تا کی چنین پیچان بود؟
محنت آباد دل پر درد ما
تا کی از هجران او ویران بود؟
درد ما را نیست درمان در جهان
درد ما را روی او درمان بود
چون دل ما از سر جان برنخاست
لاجرم پیوسته سرگردان بود
چون عراقی هر که دور از یار ماند
چشم او گریان، دلش بریان بود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا کی از ما یار ما پنهان بود؟
چشم ما تا کی چنین گریان بود؟
هوش مصنوعی: تا کی باید در انتظار یاری باشیم که از ما دور است؟ چشمان ما تا چه زمانی باید به خاطر این دوری اشک بریزند؟
تا کی از وصلش نصیب بخت ما
محنت و درد دل و هجران بود؟
هوش مصنوعی: تا کی باید از وصال او فقط رنج و درد دل و جدایی نصیب ما شود؟
این چنین کز یار دور افتاده‌ام
گر بگرید دیده، جای آن بود
هوش مصنوعی: به این صورت که از یارم دور شده‌ام، اگر چشمانم ببارند، حق دارند که به خاطر این جدایی بی‌تابی کنند.
چون دل ما خون شد از هجران او
چشم ما شاید که خون افشان بود
هوش مصنوعی: به خاطر دوری او، دل ما پر از غم و اندوه شده است؛ شاید چشمان ما نیز به همین دلایل، اشک بریزد.
از فراقش دل ز جان آمد به جان
خود گرانی یار مرگ جان بود
هوش مصنوعی: دلم از دوری او به شدت آغشته به اندوه شده و اگر محبوبم را از دست بدهم، مرگ برای من به مانند یک نعمت خواهد بود.
بر امیدی زنده‌ام، ورنه که را
طاقت آن هجر بی‌پایان بود؟
هوش مصنوعی: من با امید زندگی می‌کنم، وگرنه چه کسی توان تحمل این جدایی بی‌پایان را دارد؟
پیچ بر پیچ است بی او کار ما
کار ما تا کی چنین پیچان بود؟
هوش مصنوعی: کار ما بدون او پیچیده و دشوار است؛ تا چه زمانی باید اینگونه در این پیچیدگی باقی بمانیم؟
محنت آباد دل پر درد ما
تا کی از هجران او ویران بود؟
هوش مصنوعی: درد و رنج دل شکسته ما تا کی باید به خاطر جدایی او ویران و خراب بماند؟
درد ما را نیست درمان در جهان
درد ما را روی او درمان بود
هوش مصنوعی: در اینجا بیان می‌شود که در کنار تمام دردها و مشکلاتی که در زندگی وجود دارد، راه حلی برای تسکین آن‌ها وجود ندارد. تنها چیزی که می‌تواند به ما آرامش و درمان بدهد، خود اوست که به نوعی نماد محبت و نجات است.
چون دل ما از سر جان برنخاست
لاجرم پیوسته سرگردان بود
هوش مصنوعی: چون دل ما از عمق وجود و عشق نخواست که به آرامش برسد، بنابراین همیشه در حیرت و سردرگمی بودیم.
چون عراقی هر که دور از یار ماند
چشم او گریان، دلش بریان بود
هوش مصنوعی: هر کسی که از معشوق دور بماند، مانند عراقی، چشمانش پر از اشک و دلش پر از درد و سوز است.

حاشیه ها

1393/03/12 16:06
غلامعلی حامدبرقی

با عرض سلام و احترام سطر پنجم اندکی ناموزون به نظر می رسد! آیا به جای گرانی " فراق"بهتر نیست؟: ازفراقش دل زجان آمد به جان خود فراق یار مرگ جان بود