گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۹ - ایضاله

یا رب، این بوی خوش ز گلستان آید؟
یا ز باغ ارم و روضهٔ رضوان آید
یا صبا بوی سر زلف نگاری آورد
یا خود این بوی ز خاک خوش کمجان آید
یا شمال از دم عیسی نفسی بویی یافت
کز نسیم خوش او در تن من جان آید
شمس دین، آنکه بدو دیدهٔ من روشن شد
نور او در همه آفاق درخشان آید
به جمالش سزد ار چشم جهان روشن شد
که همه روی مه از مهر فروزان آید
لطف فرمود و فرستاد یکی درج گهر
که از آن هر گهری مایهٔ صد کان آید
تا مرا در نظر آید خط جان پرور او
ای بسا آب که در دیدهٔ گریان آید
شاید ار آب حیات از سخنش می‌بچکد
زانکه آبشخور او چشمهٔ حیوان آید
جان من در شکر آب و شکر اندر خط شد
که خطش چون خط یارم شکرافشان آید
شکر کردم که پس از مدت سی و شش سال
یادش از بندگی بی سر و سامان آید
ای برادر، چه دهم شرح؟ که دور از تو مرا
بر دل تنگ چه غمهای فراوان آید؟
چند سرگشته دویدم چو فلک تا آخر
حاصلم سوز دل و دیدهٔ گریان آید
آنچه بینی که ندارم ز جهان بر جگر آب
چشم من بین که چگونه جگرافشان آید؟
این همه هست و نیم از کرم حق نومید
گرچه جانم به لب از محنت هجران آید
آخر این بخت من از خواب درآید سحری
روز آخر نظری بر رخ جانان آید
چند گردم چو فلک گرد جهان سرگردان؟
آخر این گردش من نیز به پایان آید
یافتم صحبت اوتاد اگر روزی چند
این همه سنگ محن بر سر من زان آید
تا بود در خم چوگان هوا گوی دلم
که مرا گوی غرض در خم چوگان آید
یوسف گمشده چون باز نیابم به جهان
لاجرم سینهٔ من کلبهٔ احزان آید
بلبل‌آسا همه شب تا به سحر نعره زنم
بو که بویی به مشامم ز گلستان آید
گر نخواهد که همی با وطن آید لیکن
تا خود از درگه تقدیر چه فرمان آید؟
به عراق ار نرسد باز عراقی چه عجب؟
که نه هر خار و خسی لایق بستان آید

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یا رب، این بوی خوش ز گلستان آید؟
یا ز باغ ارم و روضهٔ رضوان آید
هوش مصنوعی: پروردگارا، آیا این عطر دل‌انگیز از گلستان می‌آید؟ یا از باغ ارم و بهشت رضوان است؟
یا صبا بوی سر زلف نگاری آورد
یا خود این بوی ز خاک خوش کمجان آید
هوش مصنوعی: ای نسیم، یا بوی خوشی از زلف معشوقی به همراه آورده‌ای، یا اینکه این عطر خوش از خاک سعدی کمجان برمی‌خیزد.
یا شمال از دم عیسی نفسی بویی یافت
کز نسیم خوش او در تن من جان آید
هوش مصنوعی: بادی از سمت شمال گذشت که بوی خوشی به همراه داشت و این نسیم دلپذیر در وجود من حیات می‌بخشد.
شمس دین، آنکه بدو دیدهٔ من روشن شد
نور او در همه آفاق درخشان آید
هوش مصنوعی: شمس دین، کسی است که با او چشمان من روشن شد و نور او در همه‌جا می‌تابد و درخشان است.
به جمالش سزد ار چشم جهان روشن شد
که همه روی مه از مهر فروزان آید
هوش مصنوعی: اگر زیبایی او باعث روشن شدن چشم‌های جهان شود، جای شگفتی ندارد، چرا که تمام زیبایی‌های زمین از محبت او و چهره زیبایش نشأت می‌گیرد.
لطف فرمود و فرستاد یکی درج گهر
که از آن هر گهری مایهٔ صد کان آید
هوش مصنوعی: محبت و لطفش را نمایان کرد و دُرّی با ارزش فرستاد که هر یک از آن دُرّها می‌تواند منبع غنای بسیاری از معادن باشد.
تا مرا در نظر آید خط جان پرور او
ای بسا آب که در دیدهٔ گریان آید
هوش مصنوعی: چقدر زیبایی و محبت او در چشمانم می‌درخشد؛ گاهی آنقدر تحت تأثیر قرار می‌گیرم که اشک‌هایم سرازیر می‌شود.
شاید ار آب حیات از سخنش می‌بچکد
زانکه آبشخور او چشمهٔ حیوان آید
هوش مصنوعی: شاید اگر از سخنان او بیفتد آب حیات، به این دلیل است که منبع زندگی‌اش به چشمه‌ای از حیات و روح مرتبط می‌شود.
جان من در شکر آب و شکر اندر خط شد
که خطش چون خط یارم شکرافشان آید
هوش مصنوعی: روح من در لذت و شیرینی شکر غرق است و این شیرینی در نوشته‌ام نمایان شده است، زیرا نوشته‌ام همچون خط یارم زیبا و دل‌نواز است.
شکر کردم که پس از مدت سی و شش سال
یادش از بندگی بی سر و سامان آید
هوش مصنوعی: پس از سی و شش سال، به خاطر این که یاد خدا در دل من زنده شد و از بی‌نظمی و بی‌سامانی رهائی یافتم، شکرگزاری می‌کنم.
ای برادر، چه دهم شرح؟ که دور از تو مرا
بر دل تنگ چه غمهای فراوان آید؟
هوش مصنوعی: ای برادر، چه چیزی را بگویم؟ وقتی که دور از تو هستم، در دل تنگم غم‌های زیادی می‌آید.
چند سرگشته دویدم چو فلک تا آخر
حاصلم سوز دل و دیدهٔ گریان آید
هوش مصنوعی: مدت‌ها در جست‌وجو و گشت و گذار بوده‌ام، مانند گردونهٔ آسمان، اما در نهایت آنچه به دست آورده‌ام فقط سوز دل و اشک‌های ریخته شده است.
آنچه بینی که ندارم ز جهان بر جگر آب
چشم من بین که چگونه جگرافشان آید؟
هوش مصنوعی: هر آنچه که از دنیا نمی‌توانم داشته باشم، به چشم خود ببین که چطور اشک بر دلم می‌ریزد و این درد را به وجود می‌آورد.
این همه هست و نیم از کرم حق نومید
گرچه جانم به لب از محنت هجران آید
هوش مصنوعی: شخص با وجود تمام سختی‌ها و مشکلاتی که در زندگی‌اش می‌کشد، هنوز هم امیدش را به رحمت الهی از دست نداده و از آن حضرت دست نکشیده است. گرچه در آستانه ناامیدی و درد جدایی قرار دارد، اما هنوز به معجزه‌ای از جانب حق امیدوار است.
آخر این بخت من از خواب درآید سحری
روز آخر نظری بر رخ جانان آید
هوش مصنوعی: در نهایت، امید دارم که شانس من بیدار شود و در آخرین لحظه‌های روز، نگاهی از معشوق بر چهره‌ام بیفتد.
چند گردم چو فلک گرد جهان سرگردان؟
آخر این گردش من نیز به پایان آید
هوش مصنوعی: چند بار باید مانند فلک вокруг دنیا بچرخم؟ در نهایت، این دور زدن من هم روزی به پایان می‌رسد.
یافتم صحبت اوتاد اگر روزی چند
این همه سنگ محن بر سر من زان آید
هوش مصنوعی: اگر چند روزی با اولیای خدا صحبت کنم، این همه مشکلات و دشواری‌ها بر من نازل می‌شود.
تا بود در خم چوگان هوا گوی دلم
که مرا گوی غرض در خم چوگان آید
هوش مصنوعی: تا زمانی که در کنج این میدان بازی وجود دارد، دل من تلاش می‌کند که به هدفش برسد و مانند گوی در این میدان بازی بیفتد.
یوسف گمشده چون باز نیابم به جهان
لاجرم سینهٔ من کلبهٔ احزان آید
هوش مصنوعی: اگر نتوانم یوسف گمشده‌ام را دوباره پیدا کنم، در این دنیا حتماً دل من تبدیل به کلبه‌ای پر از غم و اندوه خواهد شد.
بلبل‌آسا همه شب تا به سحر نعره زنم
بو که بویی به مشامم ز گلستان آید
هوش مصنوعی: مثل بلبل، تمام شب تا کاوش سحر آواز می‌زنم تا شاید بویی از گلستان به مشامم برسد.
گر نخواهد که همی با وطن آید لیکن
تا خود از درگه تقدیر چه فرمان آید؟
هوش مصنوعی: اگر کسی نخواهد که به زادگاهش برگردد، اما باید منتظر بماند و ببیند تقدیر و سرنوشت چه برایش رقم زده است.
به عراق ار نرسد باز عراقی چه عجب؟
که نه هر خار و خسی لایق بستان آید
هوش مصنوعی: اگر عراقی به عراق نرسد، تعجبی ندارد زیرا هر کسی شایستگی ورود به باغ را ندارد و هر خار و خسی نمی‌تواند به باغ بیاید.

حاشیه ها

1387/08/23 17:10

مصرع اول بیت اول ناقص به نظر می‌رسد، چیزی مثل «یارب این بوی خوش از سوی گلستان آید» می‌تواند کامل باشد. از دوستانی که به دیوان عراقی دسترسی دارند تقاضامندم درست این مصرع را به ما اطلاع دهند.

1394/01/09 15:04
رحیم غلامی

با سلام بله در دیوان عراقی این طور آمده است:
یارب این بوی چنین خوش ز گلستان آید