قصیدهٔ شمارهٔ ۸ - ایضاله
یا نسیم خوش بهار وزید
یا صبا نافهٔ تتار دمید
یا سحر باد بوی جان آورد
یا سر زلف یار در جنبید
این همه شادی و نشاط و طرب
در سر خشک مغز ما گردید
هین! که گلزار من روان بشکفت
هان که صبح دم سعادتم بدمید
دل من از طرب دمی میجست
ناگهی بر سر مراد رسید
دست در گردن نشاط آورد
پای در دامن سرور کشید
نفس جانفزای خوش نفسی
دل ما را ز لطف جان بخشید
در راحت سرای میکفتم
سعد دینم به دست داد کلید
سعد چرخ ولا، فرشته صفت
که چنو سعد کس به چرخ ندید
اول او را عنایت ازلی
بر بسی صوفیان قدس گزید
بر فلک آستین زهد افشاند
دل او رغبت از جهان در چید
پیش چشم ضمیر حقبینش
در جهان هر چه ناپدید پدید
به جهان گوهری گرانمایه
این چنین بندهای گران نخرید
دل من کان جهان معنی دید
صحبتش بر همه جهان بگزید
ناچشیده شراب مست شدم
بسکه از لفظش آب لطف چکید
خاطرم چون نداشت گوهر فضل
هم از آن نظم گوهری دزدید
خواست بر نظم او نثار کند
آن گهر، لیک عقل نپسندید
گفت جان را نثار باید کرد
بر آن عقد خوش، نه مروارید
جان نکردم نثار و معذورم
زانکه جان هم بدان نمیارزید
و آن دعا آنچنان نهان گفتم
که به جز سمع حق کسی نشنید
قصیدهٔ شمارهٔ ۷ - در مدح بهاء الدین زکریای ملتانی: روشنان آینهٔ دل چو مصفا بینندقصیدهٔ شمارهٔ ۹ - ایضاله: یا رب، این بوی خوش ز گلستان آید؟
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یا نسیم خوش بهار وزید
یا صبا نافهٔ تتار دمید
هوش مصنوعی: یا نسیم دلانگیز بهار وزید، یا نسیم صبا که عطر گلهای تتار را به مشام میرساند.
یا سحر باد بوی جان آورد
یا سر زلف یار در جنبید
هوش مصنوعی: یا از نسیم سحری عطر جانافزایی به مشام میرسد یا اینکه زلف معشوقهام به حرکت در میآید.
این همه شادی و نشاط و طرب
در سر خشک مغز ما گردید
هوش مصنوعی: تمام این شادی و نشاط و سرزندگی در ذهن ما که خشک و بیاحساس است، تجمع کرده است.
هین! که گلزار من روان بشکفت
هان که صبح دم سعادتم بدمید
هوش مصنوعی: ببین که باغ من پر از گل شده است، و صبحی خوشبختیام طلوع کرده است.
دل من از طرب دمی میجست
ناگهی بر سر مراد رسید
هوش مصنوعی: دل من به طور ناگهانی از شادی و سرور به سمت آرزو و خواستهام رفت و به هدفم رسید.
دست در گردن نشاط آورد
پای در دامن سرور کشید
هوش مصنوعی: دستش را به دور گردن شادی انداخت و پاهایش را به دامن خوشحالی کشید.
نفس جانفزای خوش نفسی
دل ما را ز لطف جان بخشید
هوش مصنوعی: نفس مطبوع و دلنشین، وجود ما را از لطف و محبت خود پر کرده و جان ما را تازگی و زندگی بخشیده است.
در راحت سرای میکفتم
سعد دینم به دست داد کلید
هوش مصنوعی: در خانهای آرام و راحت نشستهام و سعد دینم کلید ورود به این مکان را به دست دارم.
سعد چرخ ولا، فرشته صفت
که چنو سعد کس به چرخ ندید
هوش مصنوعی: سعادت و خوشبختی مانند یک فرشته است که هیچکس مانند آن را در آسمانها ندیده است.
اول او را عنایت ازلی
بر بسی صوفیان قدس گزید
هوش مصنوعی: نخست او با محبت و لطف ازلی، گروهی از صوفیان پاک و مقدس را انتخاب کرد.
بر فلک آستین زهد افشاند
دل او رغبت از جهان در چید
هوش مصنوعی: بر آسمان آستین عبادت را گشوده و دل او به دنیا رغبت ندارد و از این دنیای فانی چیزهایی را برداشت میکند.
پیش چشم ضمیر حقبینش
در جهان هر چه ناپدید پدید
هوش مصنوعی: در نظر او، که صاحب بصیرت و درک عمیق است، در این دنیا هر چیزی که در ابتدا ناپیداست، در نهایت آشکار و نمایان میشود.
به جهان گوهری گرانمایه
این چنین بندهای گران نخرید
هوش مصنوعی: در این دنیا، انسانی با ارزش و قیمتی بهسختی پیدا میشود و این چنین فردی را نمیتوان به راحتی به دست آورد.
دل من کان جهان معنی دید
صحبتش بر همه جهان بگزید
هوش مصنوعی: دل من که درک عمیق معانی را تجربه کرد، همراهی او را بر همه چیزهای دیگر در جهان ترجیح داد.
ناچشیده شراب مست شدم
بسکه از لفظش آب لطف چکید
هوش مصنوعی: من بیآنکه شرابی بنوشم، مست شدم، زیرا کلماتش آنقدر لطیف و دلنشین بود که گویی آب محبت از آن چکیده میشود.
خاطرم چون نداشت گوهر فضل
هم از آن نظم گوهری دزدید
هوش مصنوعی: ذهن و یادم نتوانست گوهر فضیلت را حفظ کند و به همین خاطر از آن نظم و ترتیب، دانهای با ارزش را دزدید.
خواست بر نظم او نثار کند
آن گهر، لیک عقل نپسندید
هوش مصنوعی: آن گوهر خواست تا برای نظم و ترتیب او قربانی شود، اما عقل آن را نپسندید.
گفت جان را نثار باید کرد
بر آن عقد خوش، نه مروارید
هوش مصنوعی: باید جان را برای آن پیوند دلنشین فدای کرد، نه اینکه به چیزهای زینتی مانند مروارید بها داد.
جان نکردم نثار و معذورم
زانکه جان هم بدان نمیارزید
هوش مصنوعی: من جانم را نثار نکردم و از این بابت عذرخواهی میکنم، چون اصلاً جان هم به آن ارزش نداشت.
و آن دعا آنچنان نهان گفتم
که به جز سمع حق کسی نشنید
هوش مصنوعی: دعای من را به گونهای گفتن که جز خداوند هیچکس آن را نشنید.