گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰ - ایضاله

فرستاد دریای فضل و هنر
بدین خشک لب بحری از شعر تر
روان کرد جویی ز بحر روان
که دارد همی ز آب کوثر اثر
روانی لفظ روانبخش او
ببرد آبروی نسیم سحر
دل ناتوانم همانا بدید
فرستاد بهر دل من شکر
چو بر جانم از فضل زیور نیافت
بیاراست جانم به فضل درر
اگر دیدی اشعار جان پرورش
خضر آب حیوان نجستی دگر
اگر چه بسی مادر فضل زاد
به گیتی نیاورد زو به پسر
چو بر فضل صدگونه برهان نمود
به برهان شد اندر جهان نامور
فرستاد بحری که غواص طبع
برو بر نیارست کردن گذر
در آن بحر کو گشت غواص، من
چه به زانکه باشم ازو بر حذر؟
چو کشتی دانش نباشد مرا
نیفتم به نادانی اندر خطر
مسلم شد آن بحر آن را که او
شناسای بحر است و دانای بر
جهان هنر دایم‌آباد باد
از آن معدن فضل و کان هنر

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

فرستاد دریای فضل و هنر
بدین خشک لب بحری از شعر تر
هوش مصنوعی: دریای لطف و talent به این سرزمین بیابانی از شعر ناب و تازه‌ای را ارسال کرده است.
روان کرد جویی ز بحر روان
که دارد همی ز آب کوثر اثر
هوش مصنوعی: نهر زلالی از دریا جاری شد که تأثیری از آب بهشتی دارد.
روانی لفظ روانبخش او
ببرد آبروی نسیم سحر
هوش مصنوعی: کلام زیبا و دلنشین او می‌تواند نقشی مانند نسیم سحرگاهی داشته باشد که موجب افزایش اعتبار و زیبایی می‌شود.
دل ناتوانم همانا بدید
فرستاد بهر دل من شکر
هوش مصنوعی: دل ضعیف من با دیدن این تصویر، به شکرگزاری از دل من مشغول است.
چو بر جانم از فضل زیور نیافت
بیاراست جانم به فضل درر
هوش مصنوعی: وقتی که از نعمت‌های خاص و زیبایی‌ها به روح من چیزی نرسید، روح من را با زیبایی دانش و فضیلت زینت بخشیدم.
اگر دیدی اشعار جان پرورش
خضر آب حیوان نجستی دگر
هوش مصنوعی: اگر دیدی اشعاری که روح و جان آن به اندازه خضر و آب حیات زنده و انرژی‌بخش است، دیگر نیازی به نوشیدن آب حیات نخواهی داشت.
اگر چه بسی مادر فضل زاد
به گیتی نیاورد زو به پسر
هوش مصنوعی: اگرچه بسیاری از مادران در دنیا فرزندانی با فضیلت به دنیا نیاورده‌اند، اما در این میان، پسر او (شاعر) از همه ممتازتر است.
چو بر فضل صدگونه برهان نمود
به برهان شد اندر جهان نامور
هوش مصنوعی: وقتی که قدرت و توانایی‌های مختلفی را با دلایل و استدلال‌های گوناگون به نمایش بگذاری، در دنیا معروف و شناخته‌شده می‌شوی.
فرستاد بحری که غواص طبع
برو بر نیارست کردن گذر
هوش مصنوعی: او دستور داد که یک دریا برای غواص بفرستند تا او بتواند به عمق احساسات و اندیشه‌هایش برود، اما نتوانست به راحتی وارد شود و از آن عبور کند.
در آن بحر کو گشت غواص، من
چه به زانکه باشم ازو بر حذر؟
هوش مصنوعی: در آن دریا که غواصان به زیر آب می‌روند، چه فایده‌ای دارد که من از آن دور بمانم؟
چو کشتی دانش نباشد مرا
نیفتم به نادانی اندر خطر
هوش مصنوعی: اگر دانش و آگاهی نداشته باشم، مانند کشتی که بی‌سکان است، در خطر سقوط به نادانی خواهم بود.
مسلم شد آن بحر آن را که او
شناسای بحر است و دانای بر
هوش مصنوعی: کسی که با ماهیت دریا آشنا و دانشمند است، به‌راحتی می‌تواند آن را درک کند.
جهان هنر دایم‌آباد باد
از آن معدن فضل و کان هنر
هوش مصنوعی: باشد که جهان هنر همیشه پایدار بماند، زیرا این زیبایی‌ها و برتری‌ها از منبعی سرشار و ارزشمند نشأت می‌گیرند.