گنجور

شمارهٔ ۱۰

آن شنیدی که خار در گلزار
گل خوشبوی را برادر خواند
راست می گفت لیکن از پی خار
هیچ دانا درخت گل ننشاند
بلکه دانا چو گلبنی پرورد
چون بر اندام اولیا افشاند
ای امامی بگل نگردد خار
چشم ادراکت از چه خیره بماند
گل بی خار کس نکشت و نرست
هیچکس هیچ جا ندید و نخواند
بوی گل، گل به لطف یار دهد
بلبلی را که دل ز خار بماند

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن شنیدی که خار در گلزار
گل خوشبوی را برادر خواند
هوش مصنوعی: شنیدی که خار در باغ گل، گل خوشبو را برادر خطاب کرد و به او محبت نشان داد.
راست می گفت لیکن از پی خار
هیچ دانا درخت گل ننشاند
هوش مصنوعی: صحیح بود که می‌گفتند، اما هیچ عالم و دانایی در پی اندیشه‌های بیهوده و مشکلات، درخت گلی نخواهد کاشت.
بلکه دانا چو گلبنی پرورد
چون بر اندام اولیا افشاند
هوش مصنوعی: دانای حقیقی مانند گلی است که زیبایی و لطافت خود را بر تن اولیای خدا می‌پاشد و آنها را پرورش می‌دهد.
ای امامی بگل نگردد خار
چشم ادراکت از چه خیره بماند
هوش مصنوعی: ای امام! گل نمی‌تواند خار درک تو را خیره کند؛ پس به چه دلیلی شگفت‌زده مانده‌ای؟
گل بی خار کس نکشت و نرست
هیچکس هیچ جا ندید و نخواند
هوش مصنوعی: هیچ کس نتوانسته است گلی را که بدون خار باشد پرورش دهد و در هیچ جایی هیچ کس نه چنین گلی را دیده و نه آن را خوانده است.
بوی گل، گل به لطف یار دهد
بلبلی را که دل ز خار بماند
هوش مصنوعی: بوی گل باعث می‌شود که بلبل، که دلش از خارها رنجیده، به یاد یار خود خوشحال شود.