بخش ۸ - برگشتن بزرگان کوفه از مدینه
بدو باز گفتند فرمان شاه
شکفته رخ آمد یل رزمخواه
یکی انجمن چون یکی بوستان
به کاخش بیاراست از دوستان
سلام شه دین بدیشان رساند
همه آنچه فرموده بد، باز راند
پذیرایی فرمان شدند آن سران
ببستند پیمان کران تا کران
بگفتند شیر دژ آهنگ را
که ای آستین بر زده جنگ را
در این مرز بسیار نام آورند
که فرمانده ی کوفه را یاورند
همه تیغ بازند و خنجر گزار
همه شیر گیر و نبرده سوار
سپاه تو کم لشگر کین فزون
تو خود گو نبرد آزماییم، چون؟
تو را باید اندر سپه چون خودی
دلیری و مرد افکن اسپهبدی
براهیم مالک دلیری گوست
که شیرخدا را به جان پیرو است
سواری است اشتر نژاد و سترگ
که درتازیان نیست چون او بزرگ
علی(ع) را یکی دست پرورده است
بسی کارکین برسر آورده است
گر او را سوی خویشتن خوانیا
به یاری از او دست بستانیا
امیری چو تو نامدار و هژیر
ز چونین سپهبد بود ناگریز
پسندید گفتارشان، میرراد
از آن رای فرزانه گردید شاد
فرستاد از انجمن چند تن
به آوردن مرد شمشیر زن
برفتند و با پر دل سرفراز
همه گفتنی ها بگفتند باز
یل اشتری گوهر این چون شنفت
به پاسخ فرستاده گان را بگفت
که بندم کمر بهر این سخت کار
چو باشم در این کار فرمانگزار
دل و زور و رای امیری مراست
همان نیرو شیر گیری مراست
به جایی که من باشم اندرجهان
روا نیست فرماندهی برمهان
بگفتند: این جز گفته جز راست نیست
تو را گر بگویند همتاست، نیست
تو داری دل و رای اسپهبدی
توانی ز ما دور کردن بدی
چنینی و از این هم افزونتری
که پرورده ی دست حق حیدری
ولی گشته مختار فرمانروا
به فرمان پور شه نینوا
خود از چارمین شد به یثرب درا
شنیدیم کو هست سر لشگرا
ز حیدر بود این حدیث شریف
که خونخواه ما هست مرد ثقیف
تو نیز آی و سالار لشگرش باش
به فرماندهی یار و همسرش باش
نپذرفت مرد افکن شیر گیر
که مختار باشد مر او را، امیر
بدو مهتران را فرستاد، باز
چو مختار گردید آگه ز راز
شد از گفتگو بسته دم تا سه روز
چهارم برآمد چو گیتی فروز
ز کاشانه اش راه بگرفت پیش
ز یاران بسی برد همراه خویش
به کاخ براهیم مالک شتافت
چو مهمان نو، میزبان باز یافت
بزرگانه پذرفت و بنواختش
به یک جای با خویش بنشاختش
بدو داد مختار فرخ، درود
یکی نامور نامه او را نمود
که زی من زیثرب فرستاده این
محمد گزین پور ضرغام دین
در این نامور نامه و عهد نو
مرا خوانده بر پیروان پیشرو
تو را گفته تا حقگزاری کنی
مرا در چنین کار، یاری کنی
براهیم چون نامه را برگشاد
بخواند و ببوسید و برسر نهاد
زجایی که بودش فرو برنشست
به پیمان مختار بگشود دست
خود و هرکس از یاورانش که بود
به جانبازی آن روز بیعت نمود
بزرگان که آنجا فراهم بدند
از آن کار خندان و خرم شدند
دو فرخ سپهبد دو نیکو گهر
چو بستند فرماندهی را کمر
به کوفه درون هرتن از شیعیان
ببست آن دو را بهر یاری میان
چو مختار شد کارش آراسته
ز اسپهبد و لشگر و خواسته
همی با سپهبد شبان روز چند
نشست وز هر در سخن درفکند
به فرجام، رای دو جنگی سوار
بدینگونه در کار گشت استوار
که گردد چو دو هفت روز اسپری
ز دویم جمادی به فرخ فری
به شصت و سه از هجرت احمدی
که بادش درود از خدا سرمدی
پی کینه جویی مهیا شوند
به آسودگی لحظه ای نغنوند
یکی مرد نستوده نامش ایاس
که شب کوفه را او همی داشت پاس
چو آگاهی از کار مختار جست
که بگرفته بیعت ز مردم درست
بخش ۷ - رهایی امیر مختار از بند به خواهش عبدالله به عمر: بزرگان که بودند در آن دیاربخش ۹ - آگاهی دادن ایاس شحنه ی کوفه، عبدالله بن مطیع: بیامد نهان پیش والی بگفت
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بدو باز گفتند فرمان شاه
شکفته رخ آمد یل رزمخواه
هوش مصنوعی: به او دوباره گفتند که فرمان شاه صادر شده و چهرهی شاداب و خوشحال یل رزمنده نمایان شده است.
یکی انجمن چون یکی بوستان
به کاخش بیاراست از دوستان
هوش مصنوعی: یک گروه مانند یک باغ است، که او آن را با دوستانش آراسته و زیبا کرده است.
سلام شه دین بدیشان رساند
همه آنچه فرموده بد، باز راند
هوش مصنوعی: سلام خداوند به این مردم رسیده و همه آنچه را که به آنها گفته شده بود، رد کرده است.
پذیرایی فرمان شدند آن سران
ببستند پیمان کران تا کران
هوش مصنوعی: سران آن قوم تصمیم گرفتند و با هم پیمانی بسته و بر سر این توافق به تفاهم رسیدند.
بگفتند شیر دژ آهنگ را
که ای آستین بر زده جنگ را
هوش مصنوعی: آنها به شیر دژ گفتند که ای جنگجوی آماده، به جنگ نزدیک میشوی.
در این مرز بسیار نام آورند
که فرمانده ی کوفه را یاورند
هوش مصنوعی: در این سرزمین افراد بسیار شناختهشدهای وجود دارند که به فرمانده کوفه کمک میکنند.
همه تیغ بازند و خنجر گزار
همه شیر گیر و نبرده سوار
هوش مصنوعی: همه افراد آماده نبرد هستند و هر کدام سلاحی در دست دارند، مانند شیرانی که در میدان جنگ حاضرند و بر ارابههای نبرد سوار شدهاند.
سپاه تو کم لشگر کین فزون
تو خود گو نبرد آزماییم، چون؟
هوش مصنوعی: اگر تعداد سپاه تو کمتر از دشمن باشد، خودت بگو که بجنگیم، چه کار کنیم؟
تو را باید اندر سپه چون خودی
دلیری و مرد افکن اسپهبدی
هوش مصنوعی: تو باید مانند یک جنگجو دلیر و قهرمان باشی، تا در میدان نبرد به خوبی عمل کنی.
براهیم مالک دلیری گوست
که شیرخدا را به جان پیرو است
هوش مصنوعی: براهیم دارای شجاعت و دلیری است که حتی جانش را برای دفاع از شیر خدا (علی) فدای او میکند.
سواری است اشتر نژاد و سترگ
که درتازیان نیست چون او بزرگ
هوش مصنوعی: سواری بزرگ و باعظمتی است که مانند او در تازیان وجود ندارد.
علی(ع) را یکی دست پرورده است
بسی کارکین برسر آورده است
هوش مصنوعی: علی(ع) یکی را پرورش داده است که کارهای زیادی را به انجام رسانده است.
گر او را سوی خویشتن خوانیا
به یاری از او دست بستانیا
هوش مصنوعی: اگر او را به سوی خود بخوانی، باید آماده باشی که از او کمک بگیری.
امیری چو تو نامدار و هژیر
ز چونین سپهبد بود ناگریز
هوش مصنوعی: وقتی امیری مشهور و شجاع مثل تو وجود دارد، طبیعی است که چنین فرماندهای در میدان جنگ حاضر شود.
پسندید گفتارشان، میرراد
از آن رای فرزانه گردید شاد
هوش مصنوعی: میرراد از شنیدن سخنان هوشمندانه و شایسته آنها خوشحال شد و به آنها علاقهمند گردید.
فرستاد از انجمن چند تن
به آوردن مرد شمشیر زن
هوش مصنوعی: از گروهی چند نفر به سمت آوردن مردی که شمشیر میزند، فرستاده شدهاند.
برفتند و با پر دل سرفراز
همه گفتنی ها بگفتند باز
هوش مصنوعی: آنها رفتند و با دلهای پر از شوق و افتخار، تمام آنچه که باید بیان میشد را دوباره گفتند.
یل اشتری گوهر این چون شنفت
به پاسخ فرستاده گان را بگفت
هوش مصنوعی: یال اشتری که از او صحبت میشود، به محض اینکه این موضوع را شنید، به کسانی که پیام آور بودند، پاسخ داد.
که بندم کمر بهر این سخت کار
چو باشم در این کار فرمانگزار
هوش مصنوعی: من کمرم را برای این کار دشوار محکم میبندم، چون در اینجا من خودم مسئول این کار هستم.
دل و زور و رای امیری مراست
همان نیرو شیر گیری مراست
هوش مصنوعی: دل و اراده و تدبیر من، مانند نیرویی است که من را قدرتمند و قوی میسازد.
به جایی که من باشم اندرجهان
روا نیست فرماندهی برمهان
هوش مصنوعی: هرجا که من حضور دارم، در این دنیا هیچ کس حق فرمانروایی بر مهمانان را ندارد.
بگفتند: این جز گفته جز راست نیست
تو را گر بگویند همتاست، نیست
هوش مصنوعی: گفتند: این تنها یک گفته نادرست است. اگر به تو بگویند که همتایی برایت وجود دارد، باید بدانید که این درست نیست.
تو داری دل و رای اسپهبدی
توانی ز ما دور کردن بدی
هوش مصنوعی: تو قدرتی مانند یک فرمانروای بزرگ داری و میتوانی آنچه را که از ماست، به دور اندازید.
چنینی و از این هم افزونتری
که پرورده ی دست حق حیدری
هوش مصنوعی: تو اینگونهای و از این هم بزرگتر، چون پرورش یافتهای از دست خداوند، همچون حیدر.
ولی گشته مختار فرمانروا
به فرمان پور شه نینوا
هوش مصنوعی: اما مختار اکنون به قدرت رسیده است و با فرمان پسر پادشاه نینوا اقدام میکند.
خود از چارمین شد به یثرب درا
شنیدیم کو هست سر لشگرا
هوش مصنوعی: در چهارمین سال، به شهر یثرب رسید، و شنیدیم که او همان سرCommander است.
ز حیدر بود این حدیث شریف
که خونخواه ما هست مرد ثقیف
هوش مصنوعی: این روایت محترم از حیدر (علی علیهالسلام) است که نشان میدهد فردی از قبیلهٔ ثقیف برای خونخواهی ما به پا خواهد خاست.
تو نیز آی و سالار لشگرش باش
به فرماندهی یار و همسرش باش
هوش مصنوعی: تو هم بیا و فرماندهی این لشکر را به عهده بگیر و در کنار یارت و همسرت باش.
نپذرفت مرد افکن شیر گیر
که مختار باشد مر او را، امیر
هوش مصنوعی: مردی که دلاوری و شجاعت دارد، هرگز اجازه نمیدهد کسی به او فرماندهی کند یا او را تحت کنترل خود بگیرد.
بدو مهتران را فرستاد، باز
چو مختار گردید آگه ز راز
هوش مصنوعی: او مهتران را فرstaد و مانند مختار که به حقایق پی برد، از رازها آگاه شد.
شد از گفتگو بسته دم تا سه روز
چهارم برآمد چو گیتی فروز
هوش مصنوعی: پس از مدتی که از صحبت کردن دور بودم، روز سوم از سکوت بیرون آمدم و مثل خورشید درخشان شدم.
ز کاشانه اش راه بگرفت پیش
ز یاران بسی برد همراه خویش
هوش مصنوعی: او از خانهاش خارج شد و به سوی دوستانش رفت و بسیاری از همراهان را با خود برد.
به کاخ براهیم مالک شتافت
چو مهمان نو، میزبان باز یافت
هوش مصنوعی: چوپان به کاخ ابراهیم رفت مانند مهمانی تازه، و میزبان او را دوباره پیدا کرد.
بزرگانه پذرفت و بنواختش
به یک جای با خویش بنشاختش
هوش مصنوعی: بزرگان او را پذیرفتند و با محبت با او رفتار کردند و در مکانی کنار خود نشاندند.
بدو داد مختار فرخ، درود
یکی نامور نامه او را نمود
هوش مصنوعی: مختار فرخ به او سلامی میدهد و نام معروفی از نامهاش را نشان میدهد.
که زی من زیثرب فرستاده این
محمد گزین پور ضرغام دین
هوش مصنوعی: این بیت اشاره دارد به اینکه محمد، به عنوان فرستادهای از طرف خدا، آمده است و رسالت او در راستای تقویت دین و هدایت انسانهاست. وجود او نشانهای از برتری و شجاعت در راه دین و هدایت مردم به سوی راستی و حقیقت است.
در این نامور نامه و عهد نو
مرا خوانده بر پیروان پیشرو
هوش مصنوعی: در این نامهی معتبر و عهد تازه، مرا به پیروان پیشرو خواندهاند.
تو را گفته تا حقگزاری کنی
مرا در چنین کار، یاری کنی
هوش مصنوعی: تو به من گفتهای که به خاطر من و برای کمک به من در این کار، حقگزار باشی.
براهیم چون نامه را برگشاد
بخواند و ببوسید و برسر نهاد
هوش مصنوعی: وقتی ابراهیم نامه را باز کرد، آن را خواند، بوسید و بر سر گذاشت.
زجایی که بودش فرو برنشست
به پیمان مختار بگشود دست
هوش مصنوعی: از جایی که زندگیاش کاهش پیدا کرده بود، به عهد مختار (شخصی تاریخی) روی آورد و دستش را به سمت او دراز کرد.
خود و هرکس از یاورانش که بود
به جانبازی آن روز بیعت نمود
هوش مصنوعی: هر کس و همراهانش در آن روز به وفاداری و فداکاری عهد و پیمان بستند.
بزرگان که آنجا فراهم بدند
از آن کار خندان و خرم شدند
هوش مصنوعی: بزرگان که در آنجا گرد آمده بودند، از آن موضوع شاد و خوشحال شدند.
دو فرخ سپهبد دو نیکو گهر
چو بستند فرماندهی را کمر
هوش مصنوعی: دو سردار برجسته و خوب، وقتی فرماندهی را پذیرفتند، به خود زینت و افتخار بخشیدند.
به کوفه درون هرتن از شیعیان
ببست آن دو را بهر یاری میان
هوش مصنوعی: در کوفه، هر دو تن از شیعیان را برای یاری به هم وصل کردند.
چو مختار شد کارش آراسته
ز اسپهبد و لشگر و خواسته
هوش مصنوعی: زمانی که کار مختار سامان پیدا کرد و او از فرماندهان و لشکر و خواستهها بهرهمند شد.
همی با سپهبد شبان روز چند
نشست وز هر در سخن درفکند
هوش مصنوعی: او به مدت طولانی با فرمانده سپاه نشست و از هر دری سخن گفت و گفتگو کرد.
به فرجام، رای دو جنگی سوار
بدینگونه در کار گشت استوار
هوش مصنوعی: در نهایت، نظر دو جنگجو به این شکل تعیین کننده و پایدار شد.
که گردد چو دو هفت روز اسپری
ز دویم جمادی به فرخ فری
هوش مصنوعی: وقتی که به مدت دو هفته، دو چیز متضاد را تجربه کند، به خوشی و موفقیت خواهد رسید.
به شصت و سه از هجرت احمدی
که بادش درود از خدا سرمدی
هوش مصنوعی: در سال شصت و سه هجری، که پیامبر احمدی (ص) معرّفی شد، بر او درود و سلامی از جانب خدای جاودان نازل شده است.
پی کینه جویی مهیا شوند
به آسودگی لحظه ای نغنوند
هوش مصنوعی: آماده شدن برای انتقام و دشمنی، با آرامش و در کمال راحتی لحظهای لذت نمیبرند.
یکی مرد نستوده نامش ایاس
که شب کوفه را او همی داشت پاس
هوش مصنوعی: مردی نیکو به نام ایاس بود که شبها از کوفه مراقبت میکرد.
چو آگاهی از کار مختار جست
که بگرفته بیعت ز مردم درست
هوش مصنوعی: وقتی آگاهی به دست آوردی از کار مختار، باید متوجه شوی که او بیعت مردم را به درستی گرفته است.