گنجور

بخش ۶۴ - مشورت کردن بزرگان کوفه

سپهدار مختار کرد آفرین
به حیلت سگالان ناپاکدین
شبانگه چو شد روی گیتی سپاه
بزرگان برفتند از پیشگاه
نشستند و با هم همی رای زن
شدند و گفتند زینسان سخن
که مصعب بیاورده با خود سپاه
که بامیر کشور شود رزمخواه
چه گویید و تدبیر این کار چیست؟
که ما را دل و زور پیکار نیست
که مختار با تیغ و زخم درشت
از این مرز، مردان کاری بکشت
زگردان تهی گشت این سرزمین
که بودند شیران میدان کین
نه لشگر به جا مانده و نی خواسته
نه کاخ و نه ایوان آراسته
یکی خانه نبود در این مرز بر
که نبود درآن چند زن مویه گر
یکی بر پسر زار و گریان بود
یکی از غم شوی بریان بود
یکی بر برادر کند مویه ساز
یکی بر پدر ناله ی جان گداز
زبن کاخ آباد ما کنده شد
زپا هر که جنگی بد افکنده شد
بزرگان همه خوار و مردان نژند
از ایشان به جا مانده گان مستمند
چه سود ار چنین میر ما را فزود؟
بجز کشتن خلق کارش چه بود؟
بهانه چنین جست چون دست یافت
به خونریزی نامداران شتافت
که من کیفر دوده ی بوتراب
بخواهم کشیدن برای ثواب
بداندیش با ما بکرد آنچه خواست
کنون کیفر از وی هم از ما سزاست
چو این گفته شد با بریدی روان
یکی نامه کردند زی بد گمان

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سپهدار مختار کرد آفرین
به حیلت سگالان ناپاکدین
هوش مصنوعی: فرمانده مختار به خاطر تدبیر و خلاف‌کاری‌های پلیدان، ستایش می‌کند.
شبانگه چو شد روی گیتی سپاه
بزرگان برفتند از پیشگاه
هوش مصنوعی: وقتی شب فرا می‌رسد و دنیا تاریک می‌شود، گروهی از بزرگ‌ترها و مقام‌داران از حضور و محضر می‌روند.
نشستند و با هم همی رای زن
شدند و گفتند زینسان سخن
هوش مصنوعی: جمع شدند و به تبادل نظر پرداختند و گفتند که باید به این روش صحبت کرد.
که مصعب بیاورده با خود سپاه
که بامیر کشور شود رزمخواه
هوش مصنوعی: مصعب سپاهی را با خود آورده تا با فرمانده کشور به جنگ رود.
چه گویید و تدبیر این کار چیست؟
که ما را دل و زور پیکار نیست
هوش مصنوعی: چه بگوییم و چه تدبیری برای این کار بیندیشیم؟ زیرا ما نه دل و جرات جنگیدن داریم.
که مختار با تیغ و زخم درشت
از این مرز، مردان کاری بکشت
هوش مصنوعی: مختار با شمشیر و زخم‌های عمیق در این سرزمین، مردان قوی و توانمند را کشت.
زگردان تهی گشت این سرزمین
که بودند شیران میدان کین
هوش مصنوعی: این سرزمین که در گذشته پر از دلیران و جنگجویان بود، اکنون خالی از قهرمانان و شجاعان شده است.
نه لشگر به جا مانده و نی خواسته
نه کاخ و نه ایوان آراسته
هوش مصنوعی: هیچ نشانی از سپاه و خواسته‌ای نیست، نه قصرهایی با شکوه باقی مانده و نه ایوان‌هایی تزیین شده.
یکی خانه نبود در این مرز بر
که نبود درآن چند زن مویه گر
هوش مصنوعی: در این دیار هیچ خانه‌ای وجود نداشت که زنان نالان و گریان در آن نباشند.
یکی بر پسر زار و گریان بود
یکی از غم شوی بریان بود
هوش مصنوعی: یک نفر کنار پسری که به شدت ناراحت و گریان است ایستاده و خودش هم به خاطر غم و اندوه همسرش بی‌تاب و پریشان شده است.
یکی بر برادر کند مویه ساز
یکی بر پدر ناله ی جان گداز
هوش مصنوعی: یک نفر برای برادرش سوگواری می‌کند و دیگری برای پدرش ناله‌ای جانسوز سر می‌دهد.
زبن کاخ آباد ما کنده شد
زپا هر که جنگی بد افکنده شد
هوش مصنوعی: از پایگاه‌ام که خونه‌ای آباد و محکم بود، کسی که جنگ و نفاق به‌وجود آورده، از آنجا سقوط کرد و رفته شد.
بزرگان همه خوار و مردان نژند
از ایشان به جا مانده گان مستمند
هوش مصنوعی: بزرگان و شخصیت‌های مهم همه از بین رفته‌اند و تنها افرادی که از آن‌ها باقی مانده‌اند، کسانی هستند که در شرایط سخت و بی‌نوا زندگی می‌کنند.
چه سود ار چنین میر ما را فزود؟
بجز کشتن خلق کارش چه بود؟
هوش مصنوعی: چه سودی دارد اگر چنین کسی به ما حکومت کند؟ به جز کشتن مردم، کار دیگری ندارد.
بهانه چنین جست چون دست یافت
به خونریزی نامداران شتافت
هوش مصنوعی: بهانه‌ای پیدا کرد و وقتی به مقصود خود رسید، به کشتن افراد مشهور و بزرگ روی آورد.
که من کیفر دوده ی بوتراب
بخواهم کشیدن برای ثواب
هوش مصنوعی: من نمی‌خواهم به خاطر پاداش، مجازات نسل بوتراب را تحمل کنم.
بداندیش با ما بکرد آنچه خواست
کنون کیفر از وی هم از ما سزاست
هوش مصنوعی: بداندیش با ما هر کاری که خواسته انجام داده است، حالا سزاوار است که ما نیز از او انتقام بگیریم.
چو این گفته شد با بریدی روان
یکی نامه کردند زی بد گمان
هوش مصنوعی: پس از اینکه این حرف گفته شد، شخصی با روحی آشفته نامه‌ای نوشت تا بدگمانی‌اش را بیان کند.