بخش ۶۳ - آغاز داستان غدر اهل کوفه با امیر مختار
چه فرخنده مختار کشور پناه
بپرداخت از کار بد خواه شاه
نماند از ستم پیشه گان کس درست
مگر کزدم تیغ او گور جست
جهان پاک از خیل ناپاک کرد
زخود شادمان شاه لولاک کرد
زخونریزی دشمن بد نهاد
به زخم دل دوست مرهم نهاد
چو شد وقت کازاد مرد جهان
به یاد شه آشکار و نهان
از آن جام نوشد شراب ولا
که نوشید لب تشنه ی کربلا
به کوفه درون شاد و آرام بود
دل آسوده از دیدن کام بود
به موصل براهیم بد مرزبان
پرستارش یزدان به روز و شبان
زکارش به مصعب رسید آگهی
که درکوفه مختار با فرهی
نشسته بیاراست پور زبیر
نشست از بر باره ی گرم سیر
پی چیرگی بریل نامجوی
سوی کوفه با تاختن کرد روی
به همراه او لشگری بی شمار
همه تیغ بند و دلیر و سوار
به آهن، بر اندوه تن فوج فوج
چو صرصر به تندی چو دریا به موج
چو بگذشت ازین داستان چند گاه
پس از رنج بسیار طی گشت راه
به دروازه ی کوفه خرگه زدند
درفش بداندیش بر مه زدند
به مختار فرخ رسید آگهی
که ای زیور و زیب گاه مهی
سپاهی بیامد چو مور و ملخ
به دروازه ی کوفه بستند نخ
سپهدارشان زشت پور زبیر
که نبود پدیدار از او هیچ خبر
امیر این چو بشنید رایت فراشت
به رزم بد اندیش همت گماشت
به کوفی سران زن سپس بارداد
به ایشان از این داستان لب گشاد
که از بصره پور زبیر آمده است
به دروازه ی کوفه خرگه زده است
شما هم ببندید شمشیر کین
همه رزم را بر زنید آستین
بکوشید مردانه کز خصم دون
نگردید هان ای دلیران زبون
بزرگان سرودند فردا به گاه
بیاییم یکسر سوی پیشگاه
به رزم بد اندیش لشگر کشیم
از ایشان به شمشیر کیفر کشیم
نمانیم تا دشمنان چیر دست
به پیکار گردند و ما زیر دست
بخش ۶۲ - ساقی نامه در مقدمه ی داستان شهادت: بده ساقی آن آب یاقوتگونبخش ۶۴ - مشورت کردن بزرگان کوفه: سپهدار مختار کرد آفرین
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چه فرخنده مختار کشور پناه
بپرداخت از کار بد خواه شاه
هوش مصنوعی: در این بیت به ستایش اراده و اختیار کسی اشاره میشود که با دلسوزی و تدبیرش، برای کشور و پادشاه خود، قدمهای مثبتی را برمیدارد و باعث کاهش مشکلات و ناهنجاریها میشود. این فرد با تلاش و از خودگذشتگی، به بهبود اوضاع کشور کمک میکند.
نماند از ستم پیشه گان کس درست
مگر کزدم تیغ او گور جست
هوش مصنوعی: هیچ کسی از ستمگران باقی نمانده است که به درستی زندگی کرده باشد، مگر اینکه چارهای جز فرار از تیغ ظلم آنها نداشته است.
جهان پاک از خیل ناپاک کرد
زخود شادمان شاه لولاک کرد
هوش مصنوعی: جهان از دست انسانهای ناپاک پاک شد و شاه لولاک با خوشحالی خود را از این وضعیت دور کرد.
زخونریزی دشمن بد نهاد
به زخم دل دوست مرهم نهاد
هوش مصنوعی: خونریزی دشمن بد ذات به زخم دل دوست، درمانی است.
چو شد وقت کازاد مرد جهان
به یاد شه آشکار و نهان
هوش مصنوعی: زمانی که وقت زاده شدن مردی در جهان فرامیرسد، یاد او چه در آشکار و چه در نهان در ذهنها تجلی مییابد.
از آن جام نوشد شراب ولا
که نوشید لب تشنه ی کربلا
هوش مصنوعی: از آن جام که شراب ولایت مینوشد، لب تشنهی کربلا هم شراب مینوشد.
به کوفه درون شاد و آرام بود
دل آسوده از دیدن کام بود
هوش مصنوعی: دل در کوفه شاد و آرام بود و از دیدن خوشیها آرامش مییافت.
به موصل براهیم بد مرزبان
پرستارش یزدان به روز و شبان
هوش مصنوعی: در موصل، ابراهیم به نگهبانی وظیفه دارد و یزدان را در روز و شب عبادت میکند.
زکارش به مصعب رسید آگهی
که درکوفه مختار با فرهی
هوش مصنوعی: خبر به مصعب رسید که مختار در کوفه با افراد فرهیخته همراه شده است.
نشسته بیاراست پور زبیر
نشست از بر باره ی گرم سیر
هوش مصنوعی: فرزند زبیر در کنار بارهی دلپذیر و گرم نشسته است، بدون هیچ زینتی و آرایشی.
پی چیرگی بریل نامجوی
سوی کوفه با تاختن کرد روی
هوش مصنوعی: با شتاب به سمت کوفه، بر این پیروزی که به دست آورده، افتخار میکند.
به همراه او لشگری بی شمار
همه تیغ بند و دلیر و سوار
هوش مصنوعی: او با خود ارتشی بینهایت از جنگجویان شجاع و سواران دلیر به همراه دارد.
به آهن، بر اندوه تن فوج فوج
چو صرصر به تندی چو دریا به موج
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر از حالتی توصیف میکند که اندوه و ناراحتی، مانند نیروی طبیعی و سریع، بر وجود انسان هجوم میآورد. همانطور که طوفان و امواج دریا به سرعت و با شدت پیش میآیند، اندوه نیز بر قلب و جان فرد غلبه میکند. در این تصویر، شدت و قدرت احساسات را به خوبی نشان میدهد.
چو بگذشت ازین داستان چند گاه
پس از رنج بسیار طی گشت راه
هوش مصنوعی: پس از اینکه مدت زمانی از این داستان گذشت و بعد از تحمل سختیهای زیاد، سفر به پایان رسید.
به دروازه ی کوفه خرگه زدند
درفش بداندیش بر مه زدند
هوش مصنوعی: آنها با پرچم و نشانهای ناپسند به دروازه کوفه حمله کردند و حاکمی بداندیش را بر آسمان نشانه گرفتند.
به مختار فرخ رسید آگهی
که ای زیور و زیب گاه مهی
هوش مصنوعی: خبر به مختار رسید که تو زیبا و مانند زینتبخش ماه هستی.
سپاهی بیامد چو مور و ملخ
به دروازه ی کوفه بستند نخ
هوش مصنوعی: سپاهی مانند مور و ملخ به دروازه کوفه آمدند و آنجا را محاصره کردند.
سپهدارشان زشت پور زبیر
که نبود پدیدار از او هیچ خبر
هوش مصنوعی: فرمانده آنان، زشتی همچون پسر زبیر است که هیچ نشانی از او وجود ندارد و هیچ خبری از او به چشم نمیخورد.
امیر این چو بشنید رایت فراشت
به رزم بد اندیش همت گماشت
هوش مصنوعی: امیر وقتی این را شنید، پرچم را به اهتزاز درآورد و برای جنگ با تدبیر و ارادهای نیکو آماده شد.
به کوفی سران زن سپس بارداد
به ایشان از این داستان لب گشاد
هوش مصنوعی: به مردم کوفه پیام بده و آنها را از این ماجرا مطلع کن.
که از بصره پور زبیر آمده است
به دروازه ی کوفه خرگه زده است
هوش مصنوعی: یک نفر از بصره به نام پسر زبیر به دروازه کوفه آمده و برای اقامت یا برپایی خیمهاش در آنجا توقف کرده است.
شما هم ببندید شمشیر کین
همه رزم را بر زنید آستین
هوش مصنوعی: شما هم سلاحهایتان را آماده کنید و برای نبرد آستینهایتان را بالا بزنید.
بکوشید مردانه کز خصم دون
نگردید هان ای دلیران زبون
هوش مصنوعی: سعی کنید با تمام وجود تلاش کنید تا به دشمنان کممقدار و بیارزش تبدیل نشوید. ای دلاوران، مراقب باشید که به ضعف مبتلا نشوید.
بزرگان سرودند فردا به گاه
بیاییم یکسر سوی پیشگاه
هوش مصنوعی: بزرگان قرار گذاشتند که فردا به طور کامل و یکجا به پیشگاه شاه بیایند.
به رزم بد اندیش لشگر کشیم
از ایشان به شمشیر کیفر کشیم
هوش مصنوعی: ما برای مبارزه با بداندیشان، گروهی را تشکیل میدهیم و با شمشیر بر آنها مجازات را اعمال خواهیم کرد.
نمانیم تا دشمنان چیر دست
به پیکار گردند و ما زیر دست
هوش مصنوعی: نباید منتظر بمانیم تا دشمنان با قدرت به نبرد بپردازند و ما در زیر سلطه و آسیب آنها قرار بگیریم.

الهامی کرمانشاهی