گنجور

بخش ۴۹ - جوشانیدن مختار در روغن زیتون سنان ابن انس ملعون را

سنان را که زی بصره بودی روان
گرفتند در قادسیه گوان
ببستند در آهنین بند سخت
کشان نزد مختار پیروز بخت
امیر سرانداز دشمن شکار
چو دید آن سرو پیکر نابکار
لب خود به دندان بخایید نرم
سترد از دل و دیده و چهره شرم
بگفت: ای تبهکار ناپاکخوی
که از خویشتن ریختی آبروی
بدا بر تو و زشت کردار تو
مرا برتو بگماشت دادار تو
که کیفر به تیغ از تو بستانمی
تو را تن در آتش بسوزانمی
همین روز، فیروزی من بود
که دربند من چون تو دشمن بود
خدا بکشدم گر گذارم تو را
که مانی چنین زنده جان ایدرا
بفرمود با آبداده پرند
گسستند پیکرش را بند بند
به دیگی ز زیتون، پر از روغنا
فکندند تاری تن ریمنا
به آتش چو آن دیگ جوشنده گشت
به دوزخ روانش خروشنده گشت
نمودند ویران پس او را سرای
نهشتند کاباد ماند به جای
ز منهال عمرو این شنیدم خبر
که از مکه ام بد یثرب سفر
سپردم ره خانه سجاد را
پناه امم، زین عباد را

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سنان را که زی بصره بودی روان
گرفتند در قادسیه گوان
هوش مصنوعی: سنان که از بصره بود، در قیام قادسیه به شجاعت و تندروی خود مشهور شد و نقش مهمی در این جنگ ایفا کرد.
ببستند در آهنین بند سخت
کشان نزد مختار پیروز بخت
هوش مصنوعی: آنها را در زنجیرهای فولادی محکم بستند و به سوی مختار، پیروزی که به او امید داشتند، بردند.
امیر سرانداز دشمن شکار
چو دید آن سرو پیکر نابکار
هوش مصنوعی: امیر سرانداز دشمن، وقتی که آن جوان خوش قامت و زیبا را دید، به یاد شکار افتاد.
لب خود به دندان بخایید نرم
سترد از دل و دیده و چهره شرم
هوش مصنوعی: لب‌هایت را به آرامی به دندان بگاز، زیرا شرم و حیا بر دل، چشم و چهره‌ات سایه انداخته است.
بگفت: ای تبهکار ناپاکخوی
که از خویشتن ریختی آبروی
هوش مصنوعی: گفت: ای فرد بدذات و خرابکار، که خودت باعث شده‌ای اعتبار و آبرویت از بین برود.
بدا بر تو و زشت کردار تو
مرا برتو بگماشت دادار تو
هوش مصنوعی: نفرین بر تو و کردار زشتت، زیرا آفریدگار تو مرا بر تو مسلط کرده است.
که کیفر به تیغ از تو بستانمی
تو را تن در آتش بسوزانمی
هوش مصنوعی: من از تو انتقام می‌گیرم و به وسیله شمشیر ضربه‌ام را خواهی دید. حتی اگر لازم باشد، تو را در آتش می‌سوزانم.
همین روز، فیروزی من بود
که دربند من چون تو دشمن بود
هوش مصنوعی: امروز روز پیروزی من است، چون کسی که مانند تو دشمن من بود، در بند است.
خدا بکشدم گر گذارم تو را
که مانی چنین زنده جان ایدرا
هوش مصنوعی: اگر خدا بخواهد، مرا بکشد اگر بگذارم تو را که این‌طور زنده‌ام و جانم در دست توست.
بفرمود با آبداده پرند
گسستند پیکرش را بند بند
هوش مصنوعی: فرمان داد که پرندگانی که با آب پرورش یافته‌اند، پیکره‌اش را به قطعات جدا کردند.
به دیگی ز زیتون، پر از روغنا
فکندند تاری تن ریمنا
هوش مصنوعی: در ظرفی پر از روغن زیتون، تارهایی از پنیر ریخته شده است.
به آتش چو آن دیگ جوشنده گشت
به دوزخ روانش خروشنده گشت
هوش مصنوعی: وقتی که آب در دیگ به جوش می‌آید، صدای آن به گوش می‌رسد، و وقتی که فردی به دوزخ می‌رسد، فریاد او بلند می‌شود.
نمودند ویران پس او را سرای
نهشتند کاباد ماند به جای
هوش مصنوعی: پس از آن که او ویران شد، خانه‌اش را نشان دادند و به جای آن، خرابی و ویرانی باقی ماند.
ز منهال عمرو این شنیدم خبر
که از مکه ام بد یثرب سفر
هوش مصنوعی: من از شخصی به نام عمرو شنیدم که خبر می‌داد من از مکه به یثرب سفر کرده‌ام.
سپردم ره خانه سجاد را
پناه امم، زین عباد را
هوش مصنوعی: من راه خانه سجاد را به پناهی برای امتم سپردم، از این عبادت‌ها.