بخش ۹۹ - مسلمانی جالوت یهودی و شهادتش دریاری سرامام شهید(ع)
بدآنجا و آن گفتگو را شنید
بگفتا بدان زشت روی پلید
که ای میر این سر بگو زان کیست
مر این پیر را یاری از بهر چیست
بگفتا یکی بود ز اسلامیان
که بر بسته بد پاس دین را میان
همیخواست گردد در اسلام، شاه
ولیکن نبود اندر این پایگاه
به سوی عراق آمد او از حجاز
که سازد درآنجا در فتنه باز
به جنگش برفتند اسلامیان
ببردند آن فتنه را از میان
بپرسید کاین مرد را در عرب
بدی از کدامین قبیله نسب
بگفتا که او بد قریشی نژاد
پسر دختر احمد (ص) پاکزاد
بگفت احمد (ص) آنست کورا شما
بدانید پیغمبر رهنما
بگفت آری و روی درهم کشید
یهودی چو آن پاسخ از وی شنید
برآشفت کای ابله این کار چیست
شما را به خود زار باید گریست
تو خود گویی این سبط پیغمبر است
به سبط پیمبرکی این درخور است
نیندیشی آخر که روز شمار
کند ازتو خود نخواهی آن شهریار
ز من تا به داوود هفتاد پشت
گذشته است در این جهان درشت
یهودان که هستند دراین جهان
فشانند در راه من مال و جان
رسول شما نیست بیش از دو روز
رفته است زین گیتی مرد سوز
شما می بریدش ز فرزند سر
نگر تا چه دارد مر این کشته بر
یزید از سخن های او گشت تیز
بگفتا دگر آب خود را مریز
نمی کرد اندرز اگر مصطفی (ص)
که با ذمیان زشت باشد جفا
چو ایشان پناهندگان من اند
ز بدها همی در امان من اند
هر آنکس که آرد بدیشان زیان
من از بهر کینش ببندم میان
بفرمودمی تازنندت به دار
نمایند اندام تو پاره پار
چو بشنید جالوت گفت ای دریغ
که پنهان شد آن ماه در زیر میغ
چنین پاک پیغمبر مهربان
که بردشمن خود نخواهد زیان
روا کی بود دوستانش زکین
نمایند با زاده گانش چنین
کسی کو ز بهر پناهنده اش
شود دشمن مرد خواهنده اش
ببین تا به آن کس چه خواهد نمود
که از خاندانش برآورد دود
زگفتار او شد فزون خشم وی
جهان تیره گردید در چشم وی
خروشید و گفتا به دژخیم زود
ازین موسوی خودروان کن چو رود
جهودی چنین در جهان گو مباد
که ناموس شاهان دهد او به باد
چو جالوت بشنید گفتار او
به سوی سر شاه دین کرد رو
بگفت ای سر مادر انس و جان
برآنم که تو زنده هستی به جان
همین دم گواهی به پیش نیا
همان سرور و مهتر انبیا
که من دین او برگزیدم کنون
ندانم جز او سوی حق رهنمون
یزید این چه بشنید گفت ای یهود
ترا زین مسلمان شدن نیست سود
مرا کشتنت گشت آسان کنون
که از ذمیان نامت آمد برون
بدوگفت آن نو مسلمان که من
نیم بهتر از پور شاه زمن
چو اوگشت ازچون تو بی دین شهید
من ار کشته گردم چه باک ای یزید
زگفتار او مرد بد روزگار
بپیچید برخویش مانند مار
بگفتا که تا خون او ریختند
همه خاک با خونش آمیختند
فرستاده ای را ز شاه فرنگ
درآنجای بد رفت از روی رنگ
بخش ۹۸ - گفتگوی ثمره ابن جندب با یزید در یاری سرامام شهید(ع): نگویم به آن چوب دستی چه کردبخش ۱۰۰ - مسلمانی و شهادت فرستادهٔ پادشاه فرنگ در مجلس یزید: بگفتا که ای کار فرمای شام
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بدآنجا و آن گفتگو را شنید
بگفتا بدان زشت روی پلید
هوش مصنوعی: او به آن مکان رسید و آن سخنان را شنید، سپس گفت: به آن نازیبایی و روی زشت توجه کن.
که ای میر این سر بگو زان کیست
مر این پیر را یاری از بهر چیست
هوش مصنوعی: ای آقای من، بگو این پیر کیست و چرا به او کمک میشود؟
بگفتا یکی بود ز اسلامیان
که بر بسته بد پاس دین را میان
هوش مصنوعی: روزی یکی از مسلمانان گفت که او برای پاسداری از دین خود تلاش میکند و آن را به خوبی محافظت کرده است.
همیخواست گردد در اسلام، شاه
ولیکن نبود اندر این پایگاه
هوش مصنوعی: شاه میخواست که در دین اسلام به مقام و منزلتی برسد، اما در این جایگاه و موقعیت، امکانپذیر نبود.
به سوی عراق آمد او از حجاز
که سازد درآنجا در فتنه باز
هوش مصنوعی: او از سرزمین حجاز به سوی عراق رفت تا در آنجا درگیر فتنهای شود.
به جنگش برفتند اسلامیان
ببردند آن فتنه را از میان
هوش مصنوعی: مسلمانان به سوی او جنگیدند و آن فتنه را از بین بردند.
بپرسید کاین مرد را در عرب
بدی از کدامین قبیله نسب
هوش مصنوعی: از او پرسیدند که این مرد عرب، از کدام قبیله است و نسبش به کجا میرسد.
بگفتا که او بد قریشی نژاد
پسر دختر احمد (ص) پاکزاد
هوش مصنوعی: گفت که او از نسل قریش است و پسر دختر پیامبر احمد (ص) است که شخصیتی پاک و والا دارد.
بگفت احمد (ص) آنست کورا شما
بدانید پیغمبر رهنما
هوش مصنوعی: احمد (ص) گفت که آن کسی که نمیبیند، شما بدانید او پیامبر و راهنمایی است.
بگفت آری و روی درهم کشید
یهودی چو آن پاسخ از وی شنید
هوش مصنوعی: یهودی با شنیدن این پاسخ، تایید کرد و چهرهاش را درهم کشید.
برآشفت کای ابله این کار چیست
شما را به خود زار باید گریست
هوش مصنوعی: ای احمق، چرا این کار را میکنی؟ باید به حال خودت گریه کنی و از وضعیت زار خود خبر داشته باشی.
تو خود گویی این سبط پیغمبر است
به سبط پیمبرکی این درخور است
هوش مصنوعی: شخصی با اطمینان میگوید که تو از نسل پیامبر هستی و شایستگی و مقام تو به این نسل مربوط میشود.
نیندیشی آخر که روز شمار
کند ازتو خود نخواهی آن شهریار
هوش مصنوعی: اگر به این فکر نباشی که روزها برای تو چه خواهد کرد، خودت نمیخواهی که آن پادشاهی که در آرزویت است، به سادگی به دستت بیافتد.
ز من تا به داوود هفتاد پشت
گذشته است در این جهان درشت
هوش مصنوعی: من تا زمان داوود، یعنی هفتاد نسل پیش از خودم، نسل به نسل در این دنیا زندگی کردهام و تجربهها و دشواریهای زندگی را پشت سر گذاشتهام.
یهودان که هستند دراین جهان
فشانند در راه من مال و جان
هوش مصنوعی: یهودیان در این دنیا اموال و جان خود را برای من فدا میکنند.
رسول شما نیست بیش از دو روز
رفته است زین گیتی مرد سوز
هوش مصنوعی: پیامبر شما بیش از دو روز نیست که از این دنیا رفته است و غم و اندوهی که به دنبال او آمده، بسیار سنگین است.
شما می بریدش ز فرزند سر
نگر تا چه دارد مر این کشته بر
هوش مصنوعی: شما او را از فرزند خود جدا میکنید و به سرش نگاه میکنید تا ببینید این کشته چه ویژگیهایی دارد.
یزید از سخن های او گشت تیز
بگفتا دگر آب خود را مریز
هوش مصنوعی: یزید از سخنان او به شدت تحت تأثیر قرار گرفت و گفت: دیگر آب خود را هدر نکن.
نمی کرد اندرز اگر مصطفی (ص)
که با ذمیان زشت باشد جفا
هوش مصنوعی: اگر پیامبر (ص) به مردم نصیحت نمیکرد، به این دلیل بود که رفتار ناپسند با دشمنان نمیتواند مورد تأیید باشد.
چو ایشان پناهندگان من اند
ز بدها همی در امان من اند
هوش مصنوعی: آنها که به من پناه آوردهاند، از dangers و بدیها در امان هستند.
هر آنکس که آرد بدیشان زیان
من از بهر کینش ببندم میان
هوش مصنوعی: هر کسی که به این افراد آسیبی برساند، به خاطر دشمنیاش، من او را مجازات میکنم و ایستادگی میکنم.
بفرمودمی تازنندت به دار
نمایند اندام تو پاره پار
هوش مصنوعی: به تو دستور میدهم که به دار بزنند و بدن تو را پارهپاره کنند.
چو بشنید جالوت گفت ای دریغ
که پنهان شد آن ماه در زیر میغ
هوش مصنوعی: وقتی جالوت این خبر را شنید، افسوس میخورد که آن ماه در زیر ابرها پنهان شده است.
چنین پاک پیغمبر مهربان
که بردشمن خود نخواهد زیان
هوش مصنوعی: پیامبری بسیار پاک و مهربان وجود دارد که حتی از دشمنان خود نیز زیانی نمیخواهد.
روا کی بود دوستانش زکین
نمایند با زاده گانش چنین
هوش مصنوعی: این جمله میگوید که آیا درست است که دوستانش با فرزندانش چنین رفتاری داشته باشند؟ یعنی آیا چنین کاری مناسب و شایسته است؟
کسی کو ز بهر پناهنده اش
شود دشمن مرد خواهنده اش
هوش مصنوعی: هر کسی که به خاطر حمایت و کمک به دیگری، به دشمن او تبدیل شود، به واقع به شخصی نیازمند آسیب میزند.
ببین تا به آن کس چه خواهد نمود
که از خاندانش برآورد دود
هوش مصنوعی: بنگر تا چه بلایی بر سر کسی خواهد آمد که از نسل خود دود و آتش برانگیزد.
زگفتار او شد فزون خشم وی
جهان تیره گردید در چشم وی
هوش مصنوعی: از سخنان او خشم او بیشتر شد و جهان در نظرش تاریک و ناامید کننده گردید.
خروشید و گفتا به دژخیم زود
ازین موسوی خودروان کن چو رود
هوش مصنوعی: او با صدای بلند فریاد زد و به دژخیم گفت: به سرعت این موسویها را مانند رود به حرکت درآورید.
جهودی چنین در جهان گو مباد
که ناموس شاهان دهد او به باد
هوش مصنوعی: چنین نباشد که کسی به جایگاه و اعتبار پادشاهان آسیب بزند و آنها را بیاحترامی کند.
چو جالوت بشنید گفتار او
به سوی سر شاه دین کرد رو
هوش مصنوعی: وقتی جالوت سخنان او را شنید، به سمت سر شاه دین روی آورد.
بگفت ای سر مادر انس و جان
برآنم که تو زنده هستی به جان
هوش مصنوعی: گفت: ای سر و جان من، برایم مهم است که تو زندهای و من به خاطر تو زندگی میکنم.
همین دم گواهی به پیش نیا
همان سرور و مهتر انبیا
هوش مصنوعی: در این لحظه، گواهی بده که آن سرور و پیشوای انبیا، همین جاست.
که من دین او برگزیدم کنون
ندانم جز او سوی حق رهنمون
هوش مصنوعی: من دین او را انتخاب کردهام و حالا نمیدانم به جز او چه چیزی میتواند مرا به سوی حقیقت راهنمایی کند.
یزید این چه بشنید گفت ای یهود
ترا زین مسلمان شدن نیست سود
هوش مصنوعی: یزید از این خبر که یهودیها مسلمان شدهاند، گفت: ای یهود، از این مسلمان شدن تو سودی نخواهی برد.
مرا کشتنت گشت آسان کنون
که از ذمیان نامت آمد برون
هوش مصنوعی: کشتن من برایت آسان شد حالا که نامت از اهل مال و دنیا بیرون رفته است.
بدوگفت آن نو مسلمان که من
نیم بهتر از پور شاه زمن
هوش مصنوعی: آن نو مسلمانی که تازه به اسلام آمده بود، گفت: من از پسر شاه هم بهتر نیستم.
چو اوگشت ازچون تو بی دین شهید
من ار کشته گردم چه باک ای یزید
هوش مصنوعی: وقتی او از تو بیدین و سرشار از کینه شد، اگر من به خاطر این وضعیت کشته شوم، چه باک از تو ای یزید.
زگفتار او مرد بد روزگار
بپیچید برخویش مانند مار
هوش مصنوعی: مرد بد کردار به خاطر حرفهای او از رفتار خود دور شد و مثل ماری که میپیچد، به خود برگشت.
بگفتا که تا خون او ریختند
همه خاک با خونش آمیختند
هوش مصنوعی: او گفت که وقتی خون او ریخته شد، تمام خاک با خونش مخلوط شد.
فرستاده ای را ز شاه فرنگ
درآنجای بد رفت از روی رنگ
هوش مصنوعی: پیامی از سوی پادشاهی در اروپا به جایی ارسال شده است، اما آن پیامبر به دلیل تغییرات ظاهری و رفتار نامناسبش با وضعیتی بد مواجه شده است.

الهامی کرمانشاهی