گنجور

بخش ۹۶ - وارد کردن اهل بیت حضرت خیرالانان

پرستشگهی بود نزدیک راه
به درگاه آن کینه گستر سپاه
حریم نبی را نگه داشتند
به مسجد زنان دیده بگماشتند
به یاد آمد از شاه لولاکشان
برآمد خروش از دل چاکشان
نمودند با مصطفی (ع) این خطاب
که ای خانه ی دین پس ازتو خراب
در اسلام مسجد تو کردی بنا
ز تو گشت محراب و منبر به پا
ز تیغ کجت پشت دین شد چو راست
ز گلدسته ها بانگ تکبیر خاست
تو را چون سوی جنت آمد شتاب
پرستشگه آباد شد ما خراب
شگفت است کردار این مردمان
که سازند این خانه بهر امان
نمایند برخانه حرمت فزون
ز جسم خدا خانه ریزند خون
پرستش نمایند برنام تو
مر این امت زشت فرجام تو
نمایند با زاده گانت چنین
که هرگز نکردی تو با مشرکین
برآور سر از تربت پاک خویش
ببین تاکه ما را چه آمد به پیش
در این دم بیامد یکی مرد پیر
نگه کرد بر آن گروه اسیر
بگفتا به یزدان داور سپاس
که اسلام را از شما داشت پاس
به شمشیر شد کشته مردانتان
برستند مردم ز دستانتان
همین بد ز داور سزای شما
که بر فتنه می بود رای شما
شه خسته را، دیده پر شد ز آب
بگفتا که ای پیر بشنو جواب
کلام خدا هیچگه خوانده ای
سخن هیچ از معنی اش رانده ای
بگفتا بلی خوانده باشم بسی
چو من نیست دانا به آن هر کسی
بگفتا درآنجا که گوید خدا
که میگوی با امتت احمدا (ص)
که مزدی نمیخواهم از بیش و کم
مگر نیکویی با ذوی القربی ام
مراد از ذوی القربی ای مرد کیست
که نیکی بایشان برای نبی است
بگفتا ذوی القربی اند آل او
که برجای هستند زان پاکخو
شهش گفت جز ما ازان شهریار
مجو یادگاری در این روزگار
سپس شاه گفتا جهان آفرین
به فرقان نبی را بگفتا چنین
که ما اهل بیت تو را از بدی
نمودیم پاک از ره ایزدی
همان دوده ی پاکجانیم ما
که پاک از خدای جهانیم ما
زحق حکم تطهیر در شان ماست
پیمبر نیا باب شیر خداست
چو پیر این شنید از خداوند دین
سرافکنده در زیر و شد شرمگین
سپس سر بر آورد و بگریست زار
بگفتا خطا کردم ای شهریار
ببخشا گناهم که نشناختم
ازین کار دین راز کف باختم
سپس رو سوی قبله آورد مرد
برآورد از سینه آوا به درد
به سوی خدازان گنه بازگشت
پس آورد بر سوی شه بازگشت
بیفکند خود را به پای شتر
فرو ریخت بر پایش از دیده در
بغلطید برخاک در پیش شاه
که شاها بیا بگذر ازاین گناه
شهش گفت بخشید یزدان ترا
بدید از گنه چون پشیمان ترا
چو بشنید این از شه حقپرست
به زاری سوی ایزد افراشت دست
بگفتا که ای پاک جان آفرین
نخواهم دگر زندگی شرمگین
نمودی اگر توبه ی من قبول
به خلدم روان ساز پیش رسول
هماندم روانش برآمد زتن
بشد سوی منزلگه خویشتن
خوشا عاشق مرده در پای دوست
اگر مرگ این است مردن نکوست
شد آن روز آل علی (ص) را مقام
به ویرانه ای پشت مسجد به شام

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پرستشگهی بود نزدیک راه
به درگاه آن کینه گستر سپاه
هوش مصنوعی: معبدی وجود داشت در نزدیکی راهی که به دروازه آن دشمن خصلت می‌رسید.
حریم نبی را نگه داشتند
به مسجد زنان دیده بگماشتند
هوش مصنوعی: آن‌ها حرمت پیامبر را حفظ کردند و در مسجد، زنانی را برای نگاهبانی قرار دادند.
به یاد آمد از شاه لولاکشان
برآمد خروش از دل چاکشان
هوش مصنوعی: یاد شاه لولاک باعث شد که صدای بلندی از دل‌های شکسته برخیزد.
نمودند با مصطفی (ع) این خطاب
که ای خانه ی دین پس ازتو خراب
هوش مصنوعی: پیامبران و بزرگان دین به پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص)، این‌گونه خطاب کردند که ای سرچشمه و پایگاه دین، پس از تو این دین رو به ویرانی می‌رود.
در اسلام مسجد تو کردی بنا
ز تو گشت محراب و منبر به پا
هوش مصنوعی: در اسلام، تو مسجد را ایجاد کردی و به خاطر تو، محراب و منبر نیز برپا شد.
ز تیغ کجت پشت دین شد چو راست
ز گلدسته ها بانگ تکبیر خاست
هوش مصنوعی: از تیغ کج تو، پشت دین به حالت مستقیمی درآمد و صدای تکبیر از گلدسته‌ها بلند شد.
تو را چون سوی جنت آمد شتاب
پرستشگه آباد شد ما خراب
هوش مصنوعی: وقتی تو به سمت بهشت شتاب کردی، عبادتگاه آباد و زیبا شد، اما ما در حال ویرانی هستیم.
شگفت است کردار این مردمان
که سازند این خانه بهر امان
هوش مصنوعی: عجیب است که این مردم برای حفظ امنیت خودشان، این خانه را می‌سازند.
نمایند برخانه حرمت فزون
ز جسم خدا خانه ریزند خون
هوش مصنوعی: این شعر به تأثیر و اهمیت انسان و روح او در مقایسه با جسم مادی اشاره دارد. بیانگر این است که روح و ارزش‌های معنوی انسان از جسم او بالاتر و بیشتر است. در اینجا به نوعی از اهمیت و منزلت انسانی صحبت می‌شود که فراتر از شکل ظاهری و مادی است و نشان می‌دهد که روح و حرمت انسانی دارای ارزش بالاتری هستند.
پرستش نمایند برنام تو
مر این امت زشت فرجام تو
هوش مصنوعی: در این بیت به این موضوع اشاره شده که افراد این ملت بدسرنوشت، به طور مداوم و با تمام وجود، به دنبال پیروی و اطاعت از برنامه و دستورهای تو هستند.
نمایند با زاده گانت چنین
که هرگز نکردی تو با مشرکین
هوش مصنوعی: به گونه‌ای با فرزندان خود رفتار کن که هرگز با کافران رفتار نکردی.
برآور سر از تربت پاک خویش
ببین تاکه ما را چه آمد به پیش
هوش مصنوعی: از قبر پاک خود بلند شو و ببین که چه حوادثی بر ما گذشته است.
در این دم بیامد یکی مرد پیر
نگه کرد بر آن گروه اسیر
هوش مصنوعی: در این لحظه، مردی سالخورده آمد و به آن گروه اسیر نگاهی انداخت.
بگفتا به یزدان داور سپاس
که اسلام را از شما داشت پاس
هوش مصنوعی: گفت که از خداوند داور سپاسگزارم که اسلام را به خاطر شما حفظ کرد.
به شمشیر شد کشته مردانتان
برستند مردم ز دستانتان
هوش مصنوعی: مردان شما با شمشیر کشته شدند و مردم به دست‌های شما رسیدند.
همین بد ز داور سزای شما
که بر فتنه می بود رای شما
هوش مصنوعی: این که شما به دنبال فتنه و آشوب هستید، نتیجه‌ای جز عذاب و سرزنش از جانب داور ندارد.
شه خسته را، دیده پر شد ز آب
بگفتا که ای پیر بشنو جواب
هوش مصنوعی: شاه خسته و ناراحت، وقتی چشمانش پر از اشک شد، گفت: ای پیر، به صحبت من گوش کن و جواب بده.
کلام خدا هیچگه خوانده ای
سخن هیچ از معنی اش رانده ای
هوش مصنوعی: اگر کلام خدا را شنیده‌ای، اما هیچ چیزی از معنای آن درک نکرده‌ای، پس در واقع خود را از فهم آن دور کرده‌ای.
بگفتا بلی خوانده باشم بسی
چو من نیست دانا به آن هر کسی
هوش مصنوعی: من هم بارها مطالعه کرده‌ام، اما مانند من کسی را نمی‌شناسم که به چنین دانش عمیق و درک بالایی دست یافته باشد.
بگفتا درآنجا که گوید خدا
که میگوی با امتت احمدا (ص)
هوش مصنوعی: در جایی که خداوند می‌فرماید که باید با امت خود به ستایش پیامبر (ص) بپردازی، این نکته اشاره به اهمیت و عظمت مقام پیامبر و لزوم احترام و محبت به او دارد.
که مزدی نمیخواهم از بیش و کم
مگر نیکویی با ذوی القربی ام
هوش مصنوعی: من از هیچ چیز اضافی یا کم به دنبال پاداش نیستم، فقط می‌خواهم با نزدیکانم خوب رفتار شود.
مراد از ذوی القربی ای مرد کیست
که نیکی بایشان برای نبی است
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که منظور از کسانی که به خانوادۀ پیامبر نزدیک هستند، چه کسانی هستند و اینکه نیکی و خوبی که به آن‌ها می‌شود، چقدر مهم است. در واقع، این سوال مطرح می‌شود که اهمیت ارتباط و احترام به این افراد چه اندازه است.
بگفتا ذوی القربی اند آل او
که برجای هستند زان پاکخو
هوش مصنوعی: او گفت: کسانی که نزدیکان او هستند، چون اهل پاکی و خوبی هستند، همواره بر جای خود ثابت و استوارند.
شهش گفت جز ما ازان شهریار
مجو یادگاری در این روزگار
هوش مصنوعی: شهش می‌گوید که به جز ما، در این زمان کسی را از آن پادشاه سراغ نگیرید که یادگاری از خود بر جای گذاشته باشد.
سپس شاه گفتا جهان آفرین
به فرقان نبی را بگفتا چنین
هوش مصنوعی: سپس شاه گفت: جهان آفرین به پیامبری که در مورد فرقان چنین بیان کرده است.
که ما اهل بیت تو را از بدی
نمودیم پاک از ره ایزدی
هوش مصنوعی: ما اهل بیت تو را از آلودگی‌ها پاک کرده‌ایم، به فرمان و خواست الهی.
همان دوده ی پاکجانیم ما
که پاک از خدای جهانیم ما
هوش مصنوعی: ما از نَفَس پاک و روح لطیف خداوندی هستیم و خود را از آن پاک و بی‌آلایش می‌دانیم.
زحق حکم تطهیر در شان ماست
پیمبر نیا باب شیر خداست
هوش مصنوعی: پیام این بیت به این است که خداوند حکم پاکی و طهارت را درباره ما صادر کرده است و پیامبر اسلام، که در واقع به عنوان دروازه‌ای برای رحمت و هدایت الهی محسوب می‌شود، از خانواده‌ای بزرگ و مورد احترام، مانند علی شیر خدا، می‌آید.
چو پیر این شنید از خداوند دین
سرافکنده در زیر و شد شرمگین
هوش مصنوعی: وقتی آن مرد بزرگ این را از خداوند دین شنید، احساس حقارت کرد و شرمنده شد.
سپس سر بر آورد و بگریست زار
بگفتا خطا کردم ای شهریار
هوش مصنوعی: سپس او سرش را بالا آورد و به شدت گریه کرد و گفت: ای پادشاه، من اشتباه کردم.
ببخشا گناهم که نشناختم
ازین کار دین راز کف باختم
هوش مصنوعی: ببخشید که به خاطر این کار دین، راز و حقیقت را درک نکردم و از دست دادم.
سپس رو سوی قبله آورد مرد
برآورد از سینه آوا به درد
هوش مصنوعی: سپس مرد به سوی قبله روی آورد و از دلش صدایی برآمد که نشان از زخم و درد داشت.
به سوی خدازان گنه بازگشت
پس آورد بر سوی شه بازگشت
هوش مصنوعی: به سمت خداوند گنهکار رجوع کرد و سپس به سمت پادشاه بازگشت.
بیفکند خود را به پای شتر
فرو ریخت بر پایش از دیده در
هوش مصنوعی: او خود را به پای شتر انداخت و از دیدگانش اشک بر پایش ریخت.
بغلطید برخاک در پیش شاه
که شاها بیا بگذر ازاین گناه
هوش مصنوعی: باید در حضور شاه بر خاک بیفتید و از او بخواهید که بر این گناه شما چشم‌پوشی کند.
شهش گفت بخشید یزدان ترا
بدید از گنه چون پشیمان ترا
هوش مصنوعی: خداوند تو را بخشیده است، چون از گناه خود پشیمان هستی.
چو بشنید این از شه حقپرست
به زاری سوی ایزد افراشت دست
هوش مصنوعی: وقتی که آن شاه خداپرست این را شنید، به شدت ناراحت شد و دست‌هایش را به سوی خدا بلند کرد.
بگفتا که ای پاک جان آفرین
نخواهم دگر زندگی شرمگین
هوش مصنوعی: او گفت: ای خالق پاک، من دیگر نمی‌خواهم زندگی پر از خجالت داشته باشم.
نمودی اگر توبه ی من قبول
به خلدم روان ساز پیش رسول
هوش مصنوعی: اگر توبه‌ام را بپذیری، مرا به بهشت ببر و پیش پیامبر قرار بده.
هماندم روانش برآمد زتن
بشد سوی منزلگه خویشتن
هوش مصنوعی: همان لحظه، روحش از بدنش خارج شد و به سوی خانه‌ای که متعلق به خودش بود، رفت.
خوشا عاشق مرده در پای دوست
اگر مرگ این است مردن نکوست
هوش مصنوعی: چقدر خوب است عاشقی که به خاطر دوستش جان می‌دهد، چرا که اگر مرگ این‌گونه باشد، پس مردن چه زیباست.
شد آن روز آل علی (ص) را مقام
به ویرانه ای پشت مسجد به شام
هوش مصنوعی: روزی فرا رسید که اهل بیت پیامبر (ص) در یک ویرانه پشت مسجدی در شام قرار گرفتند.