گنجور

بخش ۹۲ - رسیدن اسیران کربلا به نزدیکی شهر شام

به گاهی که دژخیم بر گاه بود
به مجلس در آمد بدادش درود
بدو گفت: اهریمن کینه خو
خبر تا چه آورده ای بازگو
بگفتا دلت شاد باد ای امیر
که شد دشمنت کشته و دستگیر
سر پور زهرا (س) و فرزند او
دگر شانزده سر ز پیوند او
ز یاران جان باز او شصت سر
ابر نیزه داریم در این سفر
اسیران و سرهای پر خاک و خون
بدین شهر نزدیک آمد کنون
به فرمان فرزند مرجانه ما
کشیدیم لشگر چو در نینوا
به پور علی(ع) ره به بستیم تنگ
نپذرفت بیعت درافکند جنگ
دهم روز ماه محرم که مهر
برآمد در این طارم نیل چهر
به رزمش نهادیم ما نیز روی
بکشتیم او را و یاران اوی
کنون جمله با پیکر چاک چاک
غریقند در لجه ی خون و خاک
زیارت کندشان همی در تراب
به منقار کرکس به مخلب عقاب
خورند آب از خون ایشان طیور
به سر سایه اندازد از چرخ هور
چو بشنید گفتار او را شریر
فریبنده افکند سر را به زیر
زمانی خمش بود و برداشت سر
چنین گفت اهریمن حیله گر
که گر من به جای عبید زیاد
بدم سر نمی زد ز من این فساد
حسین (ع) را بکشت او چنین بیگناه
که سازد خدا روی زشتش سیاه
چو پور حکم عبد رحمن چنین
شنید از یزید بد اندیش دین
به تازی زبان خواند اشعار چند
که کشتند آن سرور ارجمند
که نزدیکتر بود آن شه به ما
ز فرزند مرجانه ی بی حیا
عبیدالله آن شوم بی ننگ و نام
که باشد نژادش ز تخم حرام
سمیه که بد مادر مادرش
زناکار بود و پلید اخترش
ازو زاد مرجانه و زان پلید
چنین پور ناپاک آمد پدید
که سبط رسول امین را بکشت
خداوند دنیا و دین را بکشت
به شمشیر کین کرد آن پر جفا
زمین خالی ازتوده ی مصطفی
ولیکن ز نسل سمیه زمین
بود پر دریغا ز کاری چنین
فرا گوش او برد سر اهرمن
بدو گفت پنهان از آن انجمن
که اکنون چه جای چنین گفتگو ست
زتو این سخن نزد ما کی نکوست

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به گاهی که دژخیم بر گاه بود
به مجلس در آمد بدادش درود
هوش مصنوعی: در زمانی که ظلم و ستم در اوج خود بود، فردی به مجلس وارد شد و به او درود و سلام گفت.
بدو گفت: اهریمن کینه خو
خبر تا چه آورده ای بازگو
هوش مصنوعی: به او گفت: ای اهریمن بی‌رحم، خبر بیاور که چه چیزی را با خود آورده‌ای، بازگو کن.
بگفتا دلت شاد باد ای امیر
که شد دشمنت کشته و دستگیر
هوش مصنوعی: امیر، دلت شاد باشد که دشمنت کشته و به اسارت درآمده است.
سر پور زهرا (س) و فرزند او
دگر شانزده سر ز پیوند او
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف وضعیت و جایگاه حضرت زهرا (س) و فرزندش اشاره دارد و به نوعی به تقدس و مقام بلند ایشان و همچنین نسل پاک و پاک‌دامن ایشان می‌پردازد. در اینجا، به ارتباط عمیق و پیوند معنوی بین ایشان و دیگر شخصیت‌های بزرگ اشاره شده است.
ز یاران جان باز او شصت سر
ابر نیزه داریم در این سفر
هوش مصنوعی: در این سفر، از یاران وفادار خود، شصت سر نیزه را داریم که مانند ابر، جان‌فزا و نیرو بخش هستند.
اسیران و سرهای پر خاک و خون
بدین شهر نزدیک آمد کنون
هوش مصنوعی: زندانیان و سرهای خونین و خاکی اکنون به این شهر نزدیک شده‌اند.
به فرمان فرزند مرجانه ما
کشیدیم لشگر چو در نینوا
هوش مصنوعی: به خاطر دستور فرزند مرجانه، ما لشکری را به راه انداختیم همانند لشکر حماسی که در نینوا جمع شده بود.
به پور علی(ع) ره به بستیم تنگ
نپذرفت بیعت درافکند جنگ
هوش مصنوعی: ما به پسر علی (ع) راهی را گشودیم، او بیعت را نپذیرفت و جنگ را آغاز کرد.
دهم روز ماه محرم که مهر
برآمد در این طارم نیل چهر
هوش مصنوعی: در دهمین روز از ماه محرم، هنگامی که خورشید در آسمان نمایان شد، چهره‌ای زیبا و دل‌فریب در این مکان درخشان و آبی به چشم آمد.
به رزمش نهادیم ما نیز روی
بکشتیم او را و یاران اوی
هوش مصنوعی: ما نیز در میدان جنگ به نبرد پرداختیم و او و همراهانش را به خاک انداختیم.
کنون جمله با پیکر چاک چاک
غریقند در لجه ی خون و خاک
هوش مصنوعی: اکنون همه با بدن‌های پاره‌پاره در عمق خون و خاک غرق شده‌اند.
زیارت کندشان همی در تراب
به منقار کرکس به مخلب عقاب
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حالتی از پرندگان اشاره دارد که در حال گشت و گذار و پیدا کردن غذا هستند. آن‌ها با نوک و پنجه‌هایشان به جستجوی زمین می‌روند و در این مسیر، از خاک و زمین بهره‌برداری می‌کنند. این رفتار نمادین از تلاش و جستجو برای یافتن منابع و زندگی در طبیعت را به تصویر می‌کشد.
خورند آب از خون ایشان طیور
به سر سایه اندازد از چرخ هور
هوش مصنوعی: پرندگان از خون آن‌ها آب می‌نوشند و در زیر سایه آسمان، پرواز می‌کنند.
چو بشنید گفتار او را شریر
فریبنده افکند سر را به زیر
هوش مصنوعی: زمانی که شریر فریبنده سخنان او را شنید، سرش را به زیر انداخت و خود را به نادانی زد.
زمانی خمش بود و برداشت سر
چنین گفت اهریمن حیله گر
هوش مصنوعی: در گذشته، زمانی که آرامش و سکوت حاکم بود و کسی سرش را بلند نکرده بود، اهریمن با نیرنگ و فریب، چنین سخنی گفت.
که گر من به جای عبید زیاد
بدم سر نمی زد ز من این فساد
هوش مصنوعی: اگر من به جای عبید زیاد در موقعیت او بودم، هرگز این فساد از من بیرون نمی‌زد.
حسین (ع) را بکشت او چنین بیگناه
که سازد خدا روی زشتش سیاه
هوش مصنوعی: حضرت حسین (ع) را بی‌دلیل و به ناحق کشتند و این عمل ناپسند باعث می‌شود خدا چهره‌ی او را در نظر مردم زشت و سیاه کند.
چو پور حکم عبد رحمن چنین
شنید از یزید بد اندیش دین
هوش مصنوعی: وقتی پور حکم عبد رحمن این سخن را از یزید بداندیش دین شنید، احساس کرد که این نگرش نادرست و نامناسب است.
به تازی زبان خواند اشعار چند
که کشتند آن سرور ارجمند
هوش مصنوعی: او اشعاری به زبان عربی خواند که باعث کشتن آن شخص محترم و عزیز شد.
که نزدیکتر بود آن شه به ما
ز فرزند مرجانه ی بی حیا
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که شخصی که به ما نزدیک‌تر است، اهمیت بیشتری دارد تا فرزندی که بی‌شرم و حیا است. به عبارتی، ارتباطات نزدیک و صمیمی ارزش بیشتری دارند نسبت به کسانی که تنها به خاطر نسبت‌خویشی یا نام خانوادگی شناخته می‌شوند.
عبیدالله آن شوم بی ننگ و نام
که باشد نژادش ز تخم حرام
هوش مصنوعی: عبیدالله فردی بی‌حیثیت و بی‌نام و نشان است که ریشه‌اش به خانواده‌ای ناپاک و نامشروع برمی‌گردد.
سمیه که بد مادر مادرش
زناکار بود و پلید اخترش
هوش مصنوعی: سمیه که مادرش رفتاری ناپسند داشت و به خاطر این موضوع، او نیز با وضعیت نامناسبی متولد شد.
ازو زاد مرجانه و زان پلید
چنین پور ناپاک آمد پدید
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که از شخصی خاص، دختری به نام مرجان به وجود آمده و از آن فرد آلوده و ناپاک، پسری ناپاک نیز به دنیا آمده است.
که سبط رسول امین را بکشت
خداوند دنیا و دین را بکشت
هوش مصنوعی: کسی که فرزند رسول خدا را کشته، در واقع خداوند دنیا و دین را از بین برده است.
به شمشیر کین کرد آن پر جفا
زمین خالی ازتوده ی مصطفی
هوش مصنوعی: زمین که در آن بی‌توجهی و ستم وجود دارد، با سلاح انتقام، از وجود نیکان خالی شده است.
ولیکن ز نسل سمیه زمین
بود پر دریغا ز کاری چنین
هوش مصنوعی: اما از نسل سمیه، زمین پر است، ای کاش از چنین کارهایی فاصله می‌گرفتند.
فرا گوش او برد سر اهرمن
بدو گفت پنهان از آن انجمن
هوش مصنوعی: در گوش او صدای اهرمن را شنید که به طور پنهانی از آن جمعیت سخن می‌گوید.
که اکنون چه جای چنین گفتگو ست
زتو این سخن نزد ما کی نکوست
هوش مصنوعی: حالا چه نیازی به این صحبت‌هاست؟ سخن تو همیشه در نظر ما پسندیده و خوب است.