گنجور

بخش ۷۸ - خطبه ی حضرت سیدالساجدین دربیرون شهر کوفه

که هان ای گروه ستمگر خموش
یکی سوی من باز دارید گوش
بشد بسته دم ها ز فرمان اوی
فتادند یکسر از آن های و هوی
شهنشاه دین خطبه ای خواند نغز
ز توحید یزدان سخن راند نغز
به پیغمبر پاک گفتا درود
بدانسان که از وی سزاوار بود
سپس گفت هر کس شناسد مرا
شناسد که هست از که ام گوهرا
هر آنکس که نشناسدم، گو شناس
منم پور آن پیشوایان ناس
خداوند دین را منم نور عین
منم پور سبط پیمبر، حسین (ع)
منم پور آن شه که نزد فرات
لب تشنه از اسب افتاد مات
همان شه که اموال او را به باد
بدادند و از حق نکردند یاد
منم پور آنکس که دشوار و سخت
بشد کشته زادش ببردند و رخت
همان شه که آن کشته گشتن براو
بیفزود بر عزت و آبرو
شمایش بدین سوی با صد نیاز
بخواندید در نامه های دراز
چو آمد شکستید پیمان خویش
گذشتید از رسم و ایمان و کیش
ندانم چه سان بررخ مصطفی (ص)
ببینید ای مردم بی حیا
در آن دم که درخون اولاد خویش
شما را به خواری براند ز پیش
نباشد شگفت ار بکشتید زار
حسین (ع) را، کزو حیدر نامدار
فزون بود در رتبه و ز تیغ کین
بکشتید او را در این سرزمین
ز گفتار آن خسرو ناتوان
به زاری گرستند پیر و جوان
بگفتند: کای شهریار زمن
بفرما که سازیم ما انجمن
برآریم شمشیرها از نیام
کشیم از بد اندیش تو انتقام
ز روی تو ای شاه شرمنده ایم
از این پس به فرمان تو بنده ایم
شه ناتوان همچو ابر بهار
ز گفتار ایشان بگریید زار
بفرمود: ای مردم کینه ور
که برفتنه دارید بسته کمر
شما با علی (ع)، شیر جان آفرین
ببستید پیمان و آنگه زکین
سرش را به شمشیر زهر آبدار
بریدید تشنه بر رود بار
پس آنگاه پورش حسن (ع) رابه ران
زدید از ره کینه زخمی گران
به یغما ببردید اموال او
بگفتید پس ناسزا روبرو
پس ازوی در حیله کردید باز
نمودید با باب من،کینه، ساز
بدین سو به مهمانی اش خواندید
چو آمد، بدوتیغ کین را ندید
بکشتید فرزند و لشگرش را
به نیزه نمودید پس سرش را
کنون گاه من گوییا شد فراز
که نیرنگ با من نمایید ساز
تفو برشما باد و پیمانتان
درآتش بسوزد تن و جانتان
چو این گفته شد با دلی پر زخون
ببردند شه را به شهر اندرون
یکی مرد گچکار، مسلم به نام
که بد پیرو آل خیرالانام
چنین گفت: کان روز من بی خبر
به کاخ امارت بدم کارگر

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

که هان ای گروه ستمگر خموش
یکی سوی من باز دارید گوش
هوش مصنوعی: ای گروه ستمگر، سکوت کنید و فقط یک بار به من گوش بدهید.
بشد بسته دم ها ز فرمان اوی
فتادند یکسر از آن های و هوی
هوش مصنوعی: با دستور او، همه به سکوت درآمدند و یک‌باره از آن شلوغی و هیاهو فرو افتادند.
شهنشاه دین خطبه ای خواند نغز
ز توحید یزدان سخن راند نغز
هوش مصنوعی: سلطان دین خطبه ای زیبا خواند و به خوبی از یکتایی خداوند صحبت کرد.
به پیغمبر پاک گفتا درود
بدانسان که از وی سزاوار بود
هوش مصنوعی: به پیامبر پاک، به گونه‌ای سلام و درود فرستاده شد که شایسته و برازنده او باشد.
سپس گفت هر کس شناسد مرا
شناسد که هست از که ام گوهرا
هوش مصنوعی: سپس گفت هر کسی که مرا بشناسد، متوجه می‌شود که من از چه کسی هستم و دارای چه ارزش و اهمیت هستم.
هر آنکس که نشناسدم، گو شناس
منم پور آن پیشوایان ناس
هوش مصنوعی: هر کسی که من را نشناسد، باز هم بگوید که من فرزند آن رهبران نادانم.
خداوند دین را منم نور عین
منم پور سبط پیمبر، حسین (ع)
هوش مصنوعی: خداوند دین را به من بخشیده است، من نور و روشنی هستم و فرزند سبط پیامبر، حسین علیه‌السلام هستم.
منم پور آن شه که نزد فرات
لب تشنه از اسب افتاد مات
هوش مصنوعی: من فرزند پادشاهی هستم که در کنار رود فرات، در حالی که از تشنگی به شدت رنج می‌برد، از اسب خود افتاد و بی‌حال ماند.
همان شه که اموال او را به باد
بدادند و از حق نکردند یاد
هوش مصنوعی: آن شخصی که اموالش را به نابودی سپردند و در مورد حق و حقوقش یادآوری نکردند.
منم پور آنکس که دشوار و سخت
بشد کشته زادش ببردند و رخت
هوش مصنوعی: من فرزند آن کسی هستم که به خاطر سختی‌ها و مشکلات جانش را فدای میهنش کرد و بدنش را به دوش بردند.
همان شه که آن کشته گشتن براو
بیفزود بر عزت و آبرو
هوش مصنوعی: همان پادشاهی که کشته شدن او باعث افزایش عزت و آبروی او شد.
شمایش بدین سوی با صد نیاز
بخواندید در نامه های دراز
هوش مصنوعی: شما را با زبانی پر از نیاز و خواهش به سوی خود می‌خوانم، در نوشته‌های طولانی‌ام.
چو آمد شکستید پیمان خویش
گذشتید از رسم و ایمان و کیش
هوش مصنوعی: وقتی که مشکلات به سراغتان آمد، پیمان خود را شکستید و از اصول، ایمان و آیین خود عبور کردید.
ندانم چه سان بررخ مصطفی (ص)
ببینید ای مردم بی حیا
هوش مصنوعی: نمی‌دانم چگونه می‌توانید بر چهره‌ی پیامبر (ص) نگاه کنید، ای مردم بی‌شرم.
در آن دم که درخون اولاد خویش
شما را به خواری براند ز پیش
هوش مصنوعی: زمانی که دشمنان به شما توهین کرده و شما را به ذلت می‌کشانند، باید فرزندان خود را در نظر بگیرید.
نباشد شگفت ار بکشتید زار
حسین (ع) را، کزو حیدر نامدار
هوش مصنوعی: عجیب نیست اگر حسین (ع) را در حالی که غمگین و پژمرده است بکشید، زیرا او از حیدر بزرگوار است.
فزون بود در رتبه و ز تیغ کین
بکشتید او را در این سرزمین
هوش مصنوعی: او در مقام و رتبه برتر بود و به خاطر جنگ و کینه‌ای که داشت، در این سرزمین از میان رفت.
ز گفتار آن خسرو ناتوان
به زاری گرستند پیر و جوان
هوش مصنوعی: از سخنان آن شاه ناتوان، همگان از جوان تا پیر به شدت متاثر و غمگین شدند.
بگفتند: کای شهریار زمن
بفرما که سازیم ما انجمن
هوش مصنوعی: گفتند: ای پادشاه، از تو خواهش می‌کنیم که دستور ده تا ما به دور هم جمع شویم.
برآریم شمشیرها از نیام
کشیم از بد اندیش تو انتقام
هوش مصنوعی: ما شمشیرهایمان را از غلاف بیرون می‌آوریم و از اندیشه‌های ناپسند تو انتقام می‌گیریم.
ز روی تو ای شاه شرمنده ایم
از این پس به فرمان تو بنده ایم
هوش مصنوعی: از زیبایی‌های تو، ای پادشاه، شرمنده‌ایم و از این پس با کمال افتخار به دستورات تو اطاعت خواهیم کرد.
شه ناتوان همچو ابر بهار
ز گفتار ایشان بگریید زار
هوش مصنوعی: شمشیر ناتوان و ضعیف مانند ابر در فصل بهار به خاطر حرف‌های آن‌ها به شدت گریان شد.
بفرمود: ای مردم کینه ور
که برفتنه دارید بسته کمر
هوش مصنوعی: فرمود: ای مردم کینه‌توز که آماده‌ی ایجاد فتنه و فساد هستید، شتاب کنید.
شما با علی (ع)، شیر جان آفرین
ببستید پیمان و آنگه زکین
هوش مصنوعی: شما با علی (ع)، که شیر جان آفرین است، پیمان بسته‌اید و سپس از او جدا شدید.
سرش را به شمشیر زهر آبدار
بریدید تشنه بر رود بار
هوش مصنوعی: او با شمشیر زهرآلود سرش را برید و در حالی که تشنه بود، بر کنار رود افتاد.
پس آنگاه پورش حسن (ع) رابه ران
زدید از ره کینه زخمی گران
هوش مصنوعی: پس از آنکه فرزند حسن (ع) را به شدت مجروح کردید، به خاطر کینه‌توزی خود، بر او حمله کردید.
به یغما ببردید اموال او
بگفتید پس ناسزا روبرو
هوش مصنوعی: شما اموال او را به غارت بردید و به او ناسزا گفتید.
پس ازوی در حیله کردید باز
نمودید با باب من،کینه، ساز
هوش مصنوعی: پس از او با حیله و نیرنگ به در خانه من آمدید و کینه و دشمنی را برپا کردید.
بدین سو به مهمانی اش خواندید
چو آمد، بدوتیغ کین را ندید
هوش مصنوعی: به این سو برای مهمانی‌اش دعوتش کردید، اما وقتی رسید، تیغ کینه را ندید.
بکشتید فرزند و لشگرش را
به نیزه نمودید پس سرش را
هوش مصنوعی: شما فرزند و سپاهش را از بین بردید و سپس سرش را با نیزه بلند کردید.
کنون گاه من گوییا شد فراز
که نیرنگ با من نمایید ساز
هوش مصنوعی: اکنون زمان آن رسیده که بگویم، که در این دوره می‌خواهید با من نیرنگ بازی کنید.
تفو برشما باد و پیمانتان
درآتش بسوزد تن و جانتان
هوش مصنوعی: فراموش‌تان باد و پیمان‌تان به آتش بسوزد، هم جسمتان و هم روح‌تان!
چو این گفته شد با دلی پر زخون
ببردند شه را به شهر اندرون
هوش مصنوعی: پس از اینکه این سخن گفته شد، با دلی پر از غم و اندوه، شاه را به درون شهر بردند.
یکی مرد گچکار، مسلم به نام
که بد پیرو آل خیرالانام
هوش مصنوعی: یک مرد گچکار به نام مسلم وجود داشت که پیرو آل پیامبر خوبان بود.
چنین گفت: کان روز من بی خبر
به کاخ امارت بدم کارگر
هوش مصنوعی: گفت: در آن روز که من از خبرها بی‌خبر بودم، به کاخ سلطنتی مشغول کار بودم.