بخش ۷۴ - خطبه خواندن حضرت زینب (س) در خارج کوفه
سر از برج محمل چو مهر از سپهر
برون کرد و گفتا پر از خشم چهر
که هان ای گروه تبه روزگار
که پیوسته تان بر کژی رفته کار
چه دارید افغان و زاری؟ خموش
ببندید دم باز دارید گوش
ز فرمان بانو، سپاه ستم
بماندند برجای خود بسته دم
گره کوس را نعره شد درگلوی
دهان بست، شیپور ازهای و هوی
زبان جرس لال شد در دمش
علم، خشک شد در هوا پرچمش
گلوگاه ها بسته شد بر نفس
فتاد از هوا بانگ پر مگس
توگفتی که آفاق، ویرانه گشت
روان ها زتن، پاک، بیگانه گشت
سپس بانوی دین سخن ساز کرد
به نام خدا خطبه آغاز کرد
تو گفتی مگر باب او حیدر است
که برپاک یزدان ستایشگر است
خداوند و باب و نیا را ستود
بدانسان که از وی سزاوار بود
سپس گفت: ای کوفیان دو رنگ
که کردار تان جمله ریو است و رنگ
برآرید از آل احمد (ص) دمار
پس آنگه برایشان بگریید زار
مبادا تهی چشمهاتان زاشک
که برچشم بی گریه آرید رشک
همه کارتان رنج و اندوه باد
به گیتی نمانید یک روز شاد
شما را چو آن زن بود داستان
که سازد همی پنبه را ریسمان
چه بدها که نفس و هوای شما
نهاده است در پیش پای شما
روا برشما گشته خشم خدای
به دوزخ شما راست پیوسته جای
مرا این ناله و گریه از بهر کیست؟
شما را به خود زار باید گریست
بخندید اندک بگریید بیش
از این ننگ کامد شما را به پیش
گر ازگریه سازید خود را هلاک
نگردید از رنگ این ننگ، پاک
سر نامتان اندر آمد به خواب
نشوید چنین ننگ را هیچ آب
که برسبط احمد کشیدند تیغ
نخوردید بر رهبر خود دریغ
که شد کشته با تیر و زوبین و خشت
سر نوجوانان خرم بهشت
دلیری نمودید با شاه خویش
پناه و نماینده ی راه خویش
به جاه بلند پیمبر، شکست
فکندید و شد نام اسلام پست
سرا پرده اش را زکین سوختید
وزآن بهر خود آتش افروختید
بدا روزگار شما، زین گناه
که شد رنجتان در ره دین تباه
همه سودتان با زیان بر، یکی است
شما را به خود زار باید گریست
برید از خدا، دست های شما
بشد خشم یزدان سزای شما
هلا کوفیان خاک غمتان به سر
که هستید ازکار خود بی خبر
یکی نیک بینید درکار خویش
چه کردند با شاه و سالار خویش
ببینید تا خود ز خیرالابشر
بریدید ازکین، کدامین جگر؟
چه کردند با پرده گی های او؟
ببردید از خود چه سان آبرو؟
چه خون ها که از وی فرو ریختند؟
چه آشوب در دین برانگیختند؟
از این کرده ی زشت نادل پسند
چه لب ها که مردم به دندان گزند
شگفتی نباشد که از این ستم
شکافد زمین، کوه، پاشد زهم
و یا آسمان خون ببارد به خاک
ز اندوه این ماتم دردناک
ولیکن بود کیفر آن جهان
بسی سخت تر، نیست بر ما نهان
که فردا ندارید فریاد رس
رسد خشم یزدان چو از پیش و پس
نباشید خوشدل بدین روز چند
که بینید کامی ز چرخ بلند
که پیش خدا از دمی کمتر است
کسی از بر داد یزدان نرست
خدا درکمین ستمکارهاست
ورا با بد اندیش دین کارهاست
چو گفتار بانو درآمد به بن
ازآن نغز گفتار و محکم سخن
هر آنکس که بشنید شد درشگفت
سرانگشت حیرت به دندان گرفت
یکی مرد پیر از میان گروه
بگریید چون ابر نیسان به کوه
به زاری بگفتا: که ای دخت شاه
سخن راست گفتی و هستم گواه
فدای شما باب و مامم که هست
مقام شما برتر از هر چه هست
جوانتان زهر نوجوان بهتر است
به هر پیر پیرانتان مهتر است
از این کار ما را یکی ننگ خاست
که آن داستان تا قیامت به جاست
بدا حال ما کوفیان، زین گناه
که شد روی ما در دو گیتی سیاه
سپس فاطمه دختر شهریار
که از خون داماد بودش نگار
بخش ۷۳ - بردن اهل بیت طهارت را از کربلاو چگونگی آن: همانا که فرزند آن شهریاربخش ۷۵ - خطبه ی حضرت فاطمه علیه السلام در بیرون شهر کوفه: خدا و نبی را به پاکی سرود
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سر از برج محمل چو مهر از سپهر
برون کرد و گفتا پر از خشم چهر
هوش مصنوعی: خورشید، همچون ستارهای از برج بلند خود بیرون آمد و با چهرهای پر از خشم بر everyone عنوان کرد.
که هان ای گروه تبه روزگار
که پیوسته تان بر کژی رفته کار
هوش مصنوعی: ای جماعتی که در سختی و ناکامی به سر میبرید، بدانید که همیشه کارتان به بیراهه میرود و در زندگی دچار انحراف هستید.
چه دارید افغان و زاری؟ خموش
ببندید دم باز دارید گوش
هوش مصنوعی: این بیت به ما میگوید که در برابر مشکلات و سختیها، بهتر است که آرامش خود را حفظ کنیم و از شکایت و ناله دست برداریم. به جای صدای بلند و زاری، بهتر است که سکوت کنیم و به دقت گوش دهیم تا شاید راهحلی پیدا کنیم.
ز فرمان بانو، سپاه ستم
بماندند برجای خود بسته دم
هوش مصنوعی: به دستور خانم، ارتش ظلم در جا ماند و حرکتی نکرد.
گره کوس را نعره شد درگلوی
دهان بست، شیپور ازهای و هوی
هوش مصنوعی: صدا و نالهی کوس به شدت در گلوی انسانی بسته شده و شیپور با هیاهو به صدا درآمده است.
زبان جرس لال شد در دمش
علم، خشک شد در هوا پرچمش
هوش مصنوعی: زبان طبل در سکوتی به شدت قرار گرفت و در لحظهای که به اوج علم رسید، پرچمش در هوا بیحرکت ماند.
گلوگاه ها بسته شد بر نفس
فتاد از هوا بانگ پر مگس
هوش مصنوعی: با وجود اینکه مسیرها بسته شد، صدای پرواز مگس از شدت فشار بر نفس او به گوش رسید.
توگفتی که آفاق، ویرانه گشت
روان ها زتن، پاک، بیگانه گشت
هوش مصنوعی: تو گفتی که دنیا خراب شده و جانها از بدن جدا و خالی شدهاند.
سپس بانوی دین سخن ساز کرد
به نام خدا خطبه آغاز کرد
هوش مصنوعی: سپس بانوی دین آغاز به صحبت کرد و با نام خدا خطبه را شروع نمود.
تو گفتی مگر باب او حیدر است
که برپاک یزدان ستایشگر است
هوش مصنوعی: تو میگویی آیا پدر او حیدر است که یزدان را ستایشگر و برپا کرده است؟
خداوند و باب و نیا را ستود
بدانسان که از وی سزاوار بود
هوش مصنوعی: خداوند و پدر و اجداد را به گونهای ستایش کن که شایستهی آنهاست.
سپس گفت: ای کوفیان دو رنگ
که کردار تان جمله ریو است و رنگ
هوش مصنوعی: سپس گفت: ای کوفیان که دارای دو چهره هستید، تمام کارهای شما همچون نیرنگ و رنگ و لعاب است.
برآرید از آل احمد (ص) دمار
پس آنگه برایشان بگریید زار
هوش مصنوعی: از نسل پیامبر (ص) انتقام بگیرید و سپس برایشان به شدت گریه کنید.
مبادا تهی چشمهاتان زاشک
که برچشم بی گریه آرید رشک
هوش مصنوعی: مبادا چشمانتان بیاشک باشند، زیرا کسی که هرگز گریه نکرده است، به چشمانی که اشک دارند حسادت میورزد.
همه کارتان رنج و اندوه باد
به گیتی نمانید یک روز شاد
هوش مصنوعی: تمام زحمتهای شما فقط درد و ناراحتی است و هیچ روز شاد و خوشی در این دنیا برای شما باقی نخواهد ماند.
شما را چو آن زن بود داستان
که سازد همی پنبه را ریسمان
هوش مصنوعی: شما مانند آن زنی هستید که پنبه را به رشته تبدیل میکند.
چه بدها که نفس و هوای شما
نهاده است در پیش پای شما
هوش مصنوعی: بدیهایی که نفس و خواستههای شما به وجود آورده است، سر راه شما قرار دارد.
روا برشما گشته خشم خدای
به دوزخ شما راست پیوسته جای
هوش مصنوعی: خشم خدای بر شما روا شده و جایی که سزاوار شماست، دوزخ است.
مرا این ناله و گریه از بهر کیست؟
شما را به خود زار باید گریست
هوش مصنوعی: این ناله و گریهای که من دارم، برای چه کسی است؟ باید برای خودتان و حال بدتان اندوهگین باشید.
بخندید اندک بگریید بیش
از این ننگ کامد شما را به پیش
هوش مصنوعی: لبخند کمی بزنید و بیشتر گریه کنید، زیرا این ننگ به شما نزدیک شده است.
گر ازگریه سازید خود را هلاک
نگردید از رنگ این ننگ، پاک
هوش مصنوعی: اگر از گریه و اندوه خود را نابود کنی، از عذاب وجدان و شرم این کار، پاک نخواهی شد.
سر نامتان اندر آمد به خواب
نشوید چنین ننگ را هیچ آب
هوش مصنوعی: به خواب شما نامتان به یاد آمد و این ننگ را هیچ آبی نمیتواند بشوید.
که برسبط احمد کشیدند تیغ
نخوردید بر رهبر خود دریغ
هوش مصنوعی: در اینجا به یک شخص بزرگ اشاره میشود که در هنگام مواجهه با خطرات و تهدیدات، با شجاعت و ایستادگی روبرو شده است. او در راه هدایت و رهبری خود، هرگز ترسی به دل راه نداده و از اصول و ارزشهای خود دفاع میکند. زندگی او به نوعی نماد فداکاری و وفاداری به آرمانهاست.
که شد کشته با تیر و زوبین و خشت
سر نوجوانان خرم بهشت
هوش مصنوعی: کسی که با تیر و سر نیزه و سنگ خفته است، به قتل رسیده و جوانان خوشحال و شاداب بهشت در اینجا حضور دارند.
دلیری نمودید با شاه خویش
پناه و نماینده ی راه خویش
هوش مصنوعی: شما با شجاعت از پادشاه خود حمایت کردهاید و نمایندهی مسیر خود شدهاید.
به جاه بلند پیمبر، شکست
فکندید و شد نام اسلام پست
هوش مصنوعی: شما مقام والای پیامبر را زیر سؤال بردید و باعث شدید نام اسلام در نظر مردم کمارزش شود.
سرا پرده اش را زکین سوختید
وزآن بهر خود آتش افروختید
هوش مصنوعی: او پرده خود را از یک سو سوزاند و به همین خاطر برای خود آتشی به پا کرد.
بدا روزگار شما، زین گناه
که شد رنجتان در ره دین تباه
هوش مصنوعی: باید با تاسف بگویم که روزگار شما سخت شده است، به خاطر این که زحمت شما در مسیر دین هدر رفته است.
همه سودتان با زیان بر، یکی است
شما را به خود زار باید گریست
هوش مصنوعی: تمام منافع شما با ضرر شما یکی است، بنابراین باید به حال خود گریه کنید.
برید از خدا، دست های شما
بشد خشم یزدان سزای شما
هوش مصنوعی: اگر از خدا فاصله بگیرید، عواقب آن شما را گرفتار خشم پروردگار خواهد کرد.
هلا کوفیان خاک غمتان به سر
که هستید ازکار خود بی خبر
هوش مصنوعی: ای کوفیان، برزید به خاک غمهایتان، که شما از اعمال و کارهای خود بیخبر هستید.
یکی نیک بینید درکار خویش
چه کردند با شاه و سالار خویش
هوش مصنوعی: کسی را که به دقت به امور خود نگاه میکند، باید به یاد داشته باشد که برخی چگونه با فرمانروای خود رفتار کردهاند.
ببینید تا خود ز خیرالابشر
بریدید ازکین، کدامین جگر؟
هوش مصنوعی: به دقت نگاه کنید که از خیرالابشر (بهترین انسانها) چه چیزی حاصل شده و از کدام قلبها و جگرهاست که کینه و دشمنی برای آنها به وجود آمده است؟
چه کردند با پرده گی های او؟
ببردید از خود چه سان آبرو؟
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی به تمسخر و انتقاد از کسانی اشاره دارد که به تظاهر و نفاق میپردازند. شاعر میپرسد که با چهرهسازی و رفتارهای مصنوعی چه بلایی بر سر شخصیت و اعتبار فرد آمده است؟ به عبارتی، او میپرسد که چگونه چنین آدمی میتواند آبرو و حیثیت خود را حفظ کند در حالی که خود را پشت پردههای مختلف پنهان کرده و واقعیّت را انکار کرده است.
چه خون ها که از وی فرو ریختند؟
چه آشوب در دین برانگیختند؟
هوش مصنوعی: چقدر خونها به خاطر او ریخته شده است؟ چه بلواهایی در دین به وجود آوردهاند؟
از این کرده ی زشت نادل پسند
چه لب ها که مردم به دندان گزند
هوش مصنوعی: از این عمل ناپسند و زشت که انجام دادهای، چه دلهایی که مردم را به زحمت انداخته و به دردسر افتادهاند.
شگفتی نباشد که از این ستم
شکافد زمین، کوه، پاشد زهم
هوش مصنوعی: عجیب نیست که از این ظلم و ستم، زمین شکاف بردارد و کوهها فرو بریزند.
و یا آسمان خون ببارد به خاک
ز اندوه این ماتم دردناک
هوش مصنوعی: باران قطرات خون بر زمین ببارد از شدت ناراحتی و غم این مصیبت دلخراش.
ولیکن بود کیفر آن جهان
بسی سخت تر، نیست بر ما نهان
هوش مصنوعی: اما کیفر آن دنیا بسیار سختتر است، و این موضوع برای ما پنهان نیست.
که فردا ندارید فریاد رس
رسد خشم یزدان چو از پیش و پس
هوش مصنوعی: اگر امروز فکری به حال خود نکنید، فردا کسی نیست که به فریادتان برسد. هنگامی که خشم خداوند از جلو و عقب به شما برسد، هیچ راهی برای نجات نخواهید داشت.
نباشید خوشدل بدین روز چند
که بینید کامی ز چرخ بلند
هوش مصنوعی: برای خوشحال نبودن به خاطر چند روزی که سپری شدهاید، زیرا در زندگی ممکن است موفقیتها و خوشیهای واقعی از سوی روزگار پدید آید.
که پیش خدا از دمی کمتر است
کسی از بر داد یزدان نرست
هوش مصنوعی: هیچ کس در پیشگاه خداوند ارزشش کمتر از یک لحظه نیست و از کار الهی نیست که کسی به او رسیده باشد.
خدا درکمین ستمکارهاست
ورا با بد اندیش دین کارهاست
هوش مصنوعی: خدا منتظر است تا ستمگران را مجازات کند و بداندیشان به دین را تحت نظارت دارد.
چو گفتار بانو درآمد به بن
ازآن نغز گفتار و محکم سخن
هوش مصنوعی: وقتی که سخنان آن خانم به زبان آمد، به دلیل زیبایی و استحکام کلامش، تأثیری عمیق گذاشت.
هر آنکس که بشنید شد درشگفت
سرانگشت حیرت به دندان گرفت
هوش مصنوعی: هر کسی که این را شنید، شگفتزده شد و به نشانهی حیرت، انگشتش را به دندان گرفت.
یکی مرد پیر از میان گروه
بگریید چون ابر نیسان به کوه
هوش مصنوعی: مرد سالخوردهای از میان جمعیت اشک میریزد، مانند باران در فصل بهار که بر کوهها میریزد.
به زاری بگفتا: که ای دخت شاه
سخن راست گفتی و هستم گواه
هوش مصنوعی: او با گریه گفت: ای دختر پادشاه، تو حقیقت را گفتی و من شاهد این سخن هستم.
فدای شما باب و مامم که هست
مقام شما برتر از هر چه هست
هوش مصنوعی: به خاطر شما، پدر و مادرم را فدای شما میکنم، زیرا مقام و منزلت شما بالاتر از هر چیزی است.
جوانتان زهر نوجوان بهتر است
به هر پیر پیرانتان مهتر است
هوش مصنوعی: جوانان شما از جوانان دیگر بهتر هستند و در میان پیران، پیران شما ارج و منزلت بیشتری دارند.
از این کار ما را یکی ننگ خاست
که آن داستان تا قیامت به جاست
هوش مصنوعی: از این اقدام ما یکی حسی از شرم و رسوایی به وجود آمد که این روایت تا پایان دنیا باقی خواهد ماند.
بدا حال ما کوفیان، زین گناه
که شد روی ما در دو گیتی سیاه
هوش مصنوعی: حال ما کوفیان بد است، به خاطر این که این گناه باعث شد چهرهمان در دو جهان سیاه شود.
سپس فاطمه دختر شهریار
که از خون داماد بودش نگار
هوش مصنوعی: سپس فاطمه، دختر پادشاه، که از خاندان داماد بود، به عنوان زیبایی شناخته میشد.

الهامی کرمانشاهی