گنجور

بخش ۶۶ - زاری کردن مادر غمدیده علی اکبر(ع)برروی نعش پسر جوان گوید

بیامد به بالین پور جوان
بیفتاد بر خاک زار و نوان
هم آغوش شد سرو آزاد را
به زاری برافراخت فریاد را
بزد بوسه بر پا و دست و سرش
بدان هر دو گلبرگ از خون ترش
ببوسید لعل شکر پاسخش
ببویید آن سنبل فرخش
بمالید چون غاره خونش به روی
سپس روی بنهاده بر روی اوی
بگفتا: جوانا، سرا، سرورا
به دیدار و گفتار پیغمبرا
ز رویم چرا دیده بر بسته ای
همانا ز بس تاختن خسته ای
تن افکار گردیدی از ترکتاز
که اینگونه بر خوابت آمد نیاز
یکی سر بر آر گزین رود من
از این خواب خوش، بهر بدرود من
چه سان می سپارم من این راه چون؟
دلم پیش تو، تن به پشت هیون
خدا راجوان رحمی آخر به پیر
دراین روز تنگم تو شو دستگیر
الا ای بهار خزان دیده ام
شکیب دلم، بینش دیده ام
مرا کاش می گشت بیننده، کور
و یا خوابگاهم شدی خاک گور
نمی دیدمت خفته در خون و خاک
سرت برنی و پیکرت چاک چاک
که افکندت از اسب ای شهسوار
که مادر زمرگش شود سوگوار
که طاووس باغ مرا پر شکست؟
که بر من در شادکامی ببست
گل فاطمه را که پژمرده کرد؟
نبی را ز داغش که افسرده کرد؟
ایا یوسف من تو را گاه سور
به کابین در آمد زلیخای گور
تو را رخت دامادی آمد کفن
دریغا که آن هم نداری به تن
من از خاک خوشنودم ای کامیاب
که پوشیده دارد تنت ز آفتاب
نهاده زمین مادرانه سرت
به سینه که بر سر نبد مادرت
ز سویی نشستند با صد فسوس
به بالین داماد، مام و عروس

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیامد به بالین پور جوان
بیفتاد بر خاک زار و نوان
هوش مصنوعی: یک جوان به کنار تخت آمد و بر زمین افتاد، در حالی که حالش بد بود.
هم آغوش شد سرو آزاد را
به زاری برافراخت فریاد را
هوش مصنوعی: سرو آزاد به همراهی و نزدیکی، با اندوه فریادی را بالا برد.
بزد بوسه بر پا و دست و سرش
بدان هر دو گلبرگ از خون ترش
هوش مصنوعی: بر پا و دست و سر او بوسه زد و هر دو گلبرگ از خون او تر شد.
ببوسید لعل شکر پاسخش
ببویید آن سنبل فرخش
هوش مصنوعی: دندان‌های سرخ و شیرینش را ببوس و پاسخ او را با بوی خوش آن گل زیبا بشناس.
بمالید چون غاره خونش به روی
سپس روی بنهاده بر روی اوی
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی بیانگر پیوند عمیق و احساسات عاطفی است. شاعر از کسی می‌‌خواهد که به یاد یک شخص خاص، چیزی را روی خود بمالد و سپس چهره‌اش را روی چهره آن فرد قرار دهد. این عمل نشان‌دهنده ارتباط و نزدیکی عاطفی است که می‌تواند نشان‌دهنده عشق یا دوستی عمیق باشد.
بگفتا: جوانا، سرا، سرورا
به دیدار و گفتار پیغمبرا
هوش مصنوعی: گفت: ای جوان، به خانه بیا، تا دیدار و گفتگو با پیامبر داشته باشیم.
ز رویم چرا دیده بر بسته ای
همانا ز بس تاختن خسته ای
هوش مصنوعی: چرا از چهره‌ام چشم برمی‌داری، زیرا به دلیل فشارهایی که متحمل شده‌ای خسته و فرسوده شده‌ای؟
تن افکار گردیدی از ترکتاز
که اینگونه بر خوابت آمد نیاز
هوش مصنوعی: ذهن تو از بی‌خوابی و فکرهای پریشان آکنده شده که این‌گونه خواب تو را به خواهش واداشته است.
یکی سر بر آر گزین رود من
از این خواب خوش، بهر بدرود من
هوش مصنوعی: یکی از خواب خوش بیدار می‌شود و به سوی رود می‌رود تا از من خداحافظی کند.
چه سان می سپارم من این راه چون؟
دلم پیش تو، تن به پشت هیون
هوش مصنوعی: چطور می‌توانم این مسیر را ادامه دهم؟ دلم پیش توست و بدنم در عذاب.
خدا راجوان رحمی آخر به پیر
دراین روز تنگم تو شو دستگیر
هوش مصنوعی: خدا را به جوانی‌ات قسم، ای پیر، در این روزهای سخت به کمک من بیا.
الا ای بهار خزان دیده ام
شکیب دلم، بینش دیده ام
هوش مصنوعی: ای بهار، من در خزان، صبر و آرامش دل را تجربه کرده‌ام و به حقیقت چشم دل را دیده‌ام.
مرا کاش می گشت بیننده، کور
و یا خوابگاهم شدی خاک گور
هوش مصنوعی: کاش کسی بود که مرا می‌دید، اما تو یا کور شده‌ای یا از شدت غم در خواب عمیقی فرو رفته‌ای مانند خاک قبر.
نمی دیدمت خفته در خون و خاک
سرت برنی و پیکرت چاک چاک
هوش مصنوعی: من تو را نمی‌دیدم که در خون و خاک خوابیده‌ای و سرت برنمی‌خیزد و بدنت پاره‌پاره است.
که افکندت از اسب ای شهسوار
که مادر زمرگش شود سوگوار
هوش مصنوعی: ای سردار دلیر، چه کسی تو را از اسب به زمین انداخت که مادر تو به خاطر مرگ تو اندوهگین شود؟
که طاووس باغ مرا پر شکست؟
که بر من در شادکامی ببست
هوش مصنوعی: چرا طاووس باغ من پر را شکست؟ چرا شادی و شادکامی را از من گرفت؟
گل فاطمه را که پژمرده کرد؟
نبی را ز داغش که افسرده کرد؟
هوش مصنوعی: کیست که گل فاطمه را پژمرده و غمگین کرده است؟ چه کسی نبی را از اندوه این ماجرا افسرده کرده است؟
ایا یوسف من تو را گاه سور
به کابین در آمد زلیخای گور
هوش مصنوعی: آیا ای یوسف، تو را در گوری که زلیخا در آن است، سرور و شادی به سرمی‌برد؟
تو را رخت دامادی آمد کفن
دریغا که آن هم نداری به تن
هوش مصنوعی: تو آماده‌ی جشن عروسی هستی، اما نه تنها لباس عروسی نداری، بلکه حتی کفن هم برای خودت آماده نکردی.
من از خاک خوشنودم ای کامیاب
که پوشیده دارد تنت ز آفتاب
هوش مصنوعی: من از زمین و خاک راضی‌ام، ای موفق، زیرا که خاک بدن تو را از تابش آفتاب در امان نگه داشته است.
نهاده زمین مادرانه سرت
به سینه که بر سر نبد مادرت
هوش مصنوعی: زمین به مانند مادری مهربان سرت را در آغوش گرفته، زیرا بر سر تو مادری دیگر نیست.
ز سویی نشستند با صد فسوس
به بالین داماد، مام و عروس
هوش مصنوعی: از سمتی، عده‌ای با هیاهو و شلوغی به کنار داماد و عروس نشسته‌اند.