بخش ۶۳ - وقایع روز یازدهم و بردن اهل بیت عصمت را به قتلگاه و چگونگی آن مصیبت جانکاه
سپهدار کفر اندر آمد به دشت
به هرسوی آن سوی پهنه، یکسر بگشت
ز یاران خود هر کجا کشته دید
یکایک یه یکسوی میدان کشید
بشوییدشان زآب و پوشاند برد
نه برخاک بردست آتش سپرد
ولیکن تن شاه و یاران اوی
بماندند برخاک بی شستشوی
بدی آب غسلش همان خون پاک
کفن نعل اسبان و کفور، خاک
پس آنگاه گفتا به بند ستم
ببستند بازوی اهل حرم
نمودند پس ساربانان قطار
شترهای بی پوشش و بی مهار
که سازند آن بیکسان را سوار
چو زینگونه دخت علی (ع) دیدکار
بفرمود با مردم کفر کیش
که یکسر بمانید بر جای خویش
به نزدیک ما کس نیارد گذار
که ما خود نماییم خود را سوار
وگرنه بگویم شما را تمام
نهنگ زمین اندر آرد به کام
چو من بردباری به یکسو، نهم
به گردون گردنده، فرمان دهم
ببارد شما را به سر، سنگها
گریزد روانتان به فرسنگها
نماند کس از لشگر بد نژاد
نه پر کلاهی بجنبد ز باد
سپه زین سخن سست نیرو شدند
به یکسوی از بیم بانو شدند
به دست خود آن بانوی داغدار
نمود آن ستم دیدگان را سوار
چو خود ماند، تنها به زاری گریست
به هر سوی لختی به غم بنگریست
همانا به یاد آمدش آن زمان
که از یثرب آمد به کوفه روان
برادر نهش در چپ و راست بود
زآل علی (ع) هر که می خواست بود
دوان در برش جمله چون خیل تاش
به گردون رسانده غو دور باش
کنون مانده تنها و بی غمگسار
گرفتار آن مردم دیو سار
شگفت آیدم از شکیبش بسی
ندارد چنین بردباری کسی
وزان پس خود و خواهرش اشکبار
به بی پرده محمل نشستند زار
امام زمان، سید الساجدین (ع)
به گردون نهاده غل آهنین
برهنه سر آن شاخ عرشی درخت
به زیر شتر، هر دو پابسته سخت
حرم مانده در چنگ دشمن ذلیل
که از کوس برخاست بانگ رحیل
به عمدا ببردند آن دم سپاه
مر آن بیدلان را سوی قتلگاه
چو دیدند آن کشته گان را نگون
فکندند خود را ز پشت هیون
دویدند هر یک سوی کشته ای
به خاک و به خون اندر آغشته ای
کشیدند هر یک به قسمی نوا
که شد همچونی، پر نوا نینوا
ز شیون چنان خاک شد پر ز شور
که از یاد شد نام شور و نشور
جهان بین زینب (س) به ناگه بدید
تنی چاک چاک و دلش بر تپید
غریوان به نزدیک آن کشته تاخت
چو نیکو نگه کرد شه را شناخت
که بر روی افتاده اندر کوی
به تن نیستش کهنه ای بیا نوی
به زاری بگفت: این حسین (ع) من است
که او را به خون خفته زاینسان تن است
نه او نیست ور هست پس کو سرش؟
چه آمد به پیغمبری افسرش؟
بگفت این و بنشست برروی خاک
به بر درکشید آن تن چاک چاک
سپس کرد رو سوی یثرب به درد
چنین با نیا شکوه آغاز کرد
بخش ۶۲ - داستان جانگداز از ساربان و بیدادی که در قتلگاه کرد: که از رفتنش عرش شد پر خروشبخش ۶۴ - نوحه گری حضرت زینب (س) در قتلگاه: که هان ای شهنشاه آخر زمان
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سپهدار کفر اندر آمد به دشت
به هرسوی آن سوی پهنه، یکسر بگشت
هوش مصنوعی: سردار بیدینی به دشت آمد و از هر طرف آن را گشت و بررسی کرد.
ز یاران خود هر کجا کشته دید
یکایک یه یکسوی میدان کشید
هوش مصنوعی: هر کجا از دوستان خود شاهد کشتهای بود، به آرامی به یک سمت میدان رفت.
بشوییدشان زآب و پوشاند برد
نه برخاک بردست آتش سپرد
هوش مصنوعی: باید آنها را با آب بشویید و سپس روی آنها پارچهای بکشید، نه اینکه آنها را روی زمین بگذارید و در آتش بسوزانید.
ولیکن تن شاه و یاران اوی
بماندند برخاک بی شستشوی
هوش مصنوعی: اما بدن شاه و یاران او بر خاک باقی ماندند و بدون شستشو رها شدند.
بدی آب غسلش همان خون پاک
کفن نعل اسبان و کفور، خاک
هوش مصنوعی: بدی و زشتی به هیچ وجه نمیتواند به خوبی و پاکی گردد. حتی اگر کسی گناه کند، او باید قدرت نیکویی را در خود پیدا کند که از زندگی پاک و معنوی خود محافظت کند.
پس آنگاه گفتا به بند ستم
ببستند بازوی اهل حرم
هوش مصنوعی: سپس گفتند که به زنجیر ستم، بازوهای اهل حرم را بستند.
نمودند پس ساربانان قطار
شترهای بی پوشش و بی مهار
هوش مصنوعی: ساربانان، گروهی از شترها را که بدون پوشش و کنترل بودند، به نمایش گذاشتند.
که سازند آن بیکسان را سوار
چو زینگونه دخت علی (ع) دیدکار
هوش مصنوعی: سازندهای وجود دارد که یکسانی را به وجود آورده است، مانند زمانی که دختر علی (ع) سوار بر اسب را مشاهده کرد.
بفرمود با مردم کفر کیش
که یکسر بمانید بر جای خویش
هوش مصنوعی: او به اهل کفر فرمان داد که به طور کامل در جای خود بمانند و حرکت نکنند.
به نزدیک ما کس نیارد گذار
که ما خود نماییم خود را سوار
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند به نزد ما بیاید، چرا که خود ما قادر به نشان دادن خودمان هستیم.
وگرنه بگویم شما را تمام
نهنگ زمین اندر آرد به کام
هوش مصنوعی: اگر نگویم شما را، همه نهنگهای دنیا به دام شما خواهند افتاد.
چو من بردباری به یکسو، نهم
به گردون گردنده، فرمان دهم
هوش مصنوعی: اگر من صبر و استقامت خود را کنار بگذارم، میتوانم به آسمانهای بیپایان دستور دهم و بر همه چیز تسلط پیدا کنم.
ببارد شما را به سر، سنگها
گریزد روانتان به فرسنگها
هوش مصنوعی: باران بر شما ببارد و سنگها از سر راهتان کنار بروند و روان شما به دورترین جاها برود.
نماند کس از لشگر بد نژاد
نه پر کلاهی بجنبد ز باد
هوش مصنوعی: هیچ کس از لشکر بد نژاد باقی نماند و حتی هیچ کلاهداری از وزش باد حرکت نکرد.
سپه زین سخن سست نیرو شدند
به یکسوی از بیم بانو شدند
هوش مصنوعی: به خاطر این سخن، نیرو و قدرت سپاه تضعیف شد و به سمت دیگر رفتند، زیرا از ترس بانویی به خود لرزیدند.
به دست خود آن بانوی داغدار
نمود آن ستم دیدگان را سوار
هوش مصنوعی: آن بانوی غمگین، با دستان خود، ستمدیدگان را سوار کرد.
چو خود ماند، تنها به زاری گریست
به هر سوی لختی به غم بنگریست
هوش مصنوعی: او زمانی که تنها ماند، غمگین شد و شروع به گریه کرد. سپس لحظهای به دور و برش نگاه کرد و به غم خود فکر کرد.
همانا به یاد آمدش آن زمان
که از یثرب آمد به کوفه روان
هوش مصنوعی: او به یاد آورد زمانی را که از یثرب به سوی کوفه حرکت کرد.
برادر نهش در چپ و راست بود
زآل علی (ع) هر که می خواست بود
هوش مصنوعی: برادران او در هر دو طرف (چپ و راست) از نسل علی (علیهالسلام) بودند، هر کسی که میخواست به آنان بپیوندد.
دوان در برش جمله چون خیل تاش
به گردون رسانده غو دور باش
هوش مصنوعی: دستهای از مردم به سرعت در حال حرکتاند، مانند سیل بزرگ، که به دور از تو هستند و به آسمان میروند.
کنون مانده تنها و بی غمگسار
گرفتار آن مردم دیو سار
هوش مصنوعی: اکنون تنها و بیپناه ماندهام، در میان مردمی پر از خصومت و پروندههای دشوار.
شگفت آیدم از شکیبش بسی
ندارد چنین بردباری کسی
هوش مصنوعی: من از صبر و استقامت او شگفتزدهام، چرا که کسی دیگری چنین تحملی ندارد.
وزان پس خود و خواهرش اشکبار
به بی پرده محمل نشستند زار
هوش مصنوعی: پس از آن، خود او و خواهرش با چشمانی اشکبار و در حالی آشفته، به آرامی و بدون پوشش، بر روی محمل نشسته و به حالت اندوهناک رفتند.
امام زمان، سید الساجدین (ع)
به گردون نهاده غل آهنین
هوش مصنوعی: امام زمان (عج) در میان آسمانها قرار دارد و غل و زنجیرهای ستم و ظلم را شکست خواهد داد.
برهنه سر آن شاخ عرشی درخت
به زیر شتر، هر دو پابسته سخت
هوش مصنوعی: درختی که شاخههایش به آسمان کشیده شده، با سر برهنه به زیر شتری که محکم ایستاده، متصل است.
حرم مانده در چنگ دشمن ذلیل
که از کوس برخاست بانگ رحیل
هوش مصنوعی: در حرم، دشمنان ذلیل و شکستخورده حضور دارند و صدای خروج و ترک آنان به گوش میرسد.
به عمدا ببردند آن دم سپاه
مر آن بیدلان را سوی قتلگاه
هوش مصنوعی: سپاه به سمت محل قتل بیدلان را به عمد هدایت کردند.
چو دیدند آن کشته گان را نگون
فکندند خود را ز پشت هیون
هوش مصنوعی: وقتی شاهد کشتهشدگان شدند، از شدت غم و اندوه خود را از پشت اسبها به زمین انداختند.
دویدند هر یک سوی کشته ای
به خاک و به خون اندر آغشته ای
هوش مصنوعی: هر یک از آنها به سوی کسی که کشته شده بود دویدند و او را در خون و خاک دیدند.
کشیدند هر یک به قسمی نوا
که شد همچونی، پر نوا نینوا
هوش مصنوعی: هر کس به شیوهای مخصوص شروع به خواندن کرد و؛ به همین خاطر، صدای آنها به گونهای درآمد که نینوا را پر از نغمه و موسیقی کرد.
ز شیون چنان خاک شد پر ز شور
که از یاد شد نام شور و نشور
هوش مصنوعی: از شدت فریاد و ناله، خاک آنقدر پر از هیجان و جنب و جوش شد که حتی نام هیجان و شور نیز از یادها رفته است.
جهان بین زینب (س) به ناگه بدید
تنی چاک چاک و دلش بر تپید
هوش مصنوعی: زینب (س) ناگهان به جهانی برخورد کرد که در آن یک بدن زخمی و پاره پاره را دید و این صحنه دلش را به شدت به تپش انداخت.
غریوان به نزدیک آن کشته تاخت
چو نیکو نگه کرد شه را شناخت
هوش مصنوعی: غریبان به سوی آن کشته رفتند و وقتی خوب نگاه کردند، شاه را شناختند.
که بر روی افتاده اندر کوی
به تن نیستش کهنه ای بیا نوی
هوش مصنوعی: در خیابان، کسی افتاده است که لباس کهنهای بر تن ندارد، بیا و او را ببین.
به زاری بگفت: این حسین (ع) من است
که او را به خون خفته زاینسان تن است
هوش مصنوعی: او با گریه گفت: این حسین است که به خاطر انسانها جان خود را فدای خونریزی کرده است.
نه او نیست ور هست پس کو سرش؟
چه آمد به پیغمبری افسرش؟
هوش مصنوعی: اگر او نیست، پس کجاست؟ اگر هم هست، پس چرا هیچ نشانی از او نمیبینیم؟ چه چیزی او را به مقام پیامبری رسانده است؟
بگفت این و بنشست برروی خاک
به بر درکشید آن تن چاک چاک
هوش مصنوعی: او این را گفت و بر روی زمین نشست و آن بدن پاره پاره را به آغوش کشید.
سپس کرد رو سوی یثرب به درد
چنین با نیا شکوه آغاز کرد
هوش مصنوعی: سپس به سوی یثرب رفت و به خاطر چنین دردی، با نیا خود یادآوری و گلهگذاری را شروع کرد.