بخش ۵۸ - خبرشدن مرغ نینوا از قتل شاه کربلا
از آن پس که شد کشته آن شاه فرد
بد اندیش با وی بکرد آنچه کرد
بشد دشمن از نزد او برکنار
بماند اندر آن دشت تنها و زار
به پرواز برخاست مرغی سپید
بیامد همی تا بر شه رسید
به چشم آمدش گلشنی جانفزا
شکفته در آن لاله های عزا
ز خون جوانان سیمین عذار
زهر سو زمینش شده لاله زار
بسی سرو قد خفته در خاک او
گل زخم بر پیکر چاک او
هوا مشک بیز و، زمین عنبرین
زمینی چو باغ بهشت برین
ز الهام غیبی بر او شد پدید
کز آنجا فراتر نباید پرید
کزین کشته او را بود زنده گی
وزو یافته پر پرنده گی
سوی پیکر شاه بگشاد پر
کشیدش ز اندوه لختی به سر
سپس پر خود را زهم برگشود
ز خون شنشاه رنگین نمود
ز نای گلو مویه آغاز کرد
نوا خوان سوی دشت پرواز کرد
به هر سوی اندر هوا می پرید
ز پرهای او خون شه می چکید
به چشم آمد او را یکی مرغزار
سوی آن چمن آمد آن مرغ، زار
بدید اندر آن بوستان نغمه سنج
بسی مرغ وارسته از بیم و رنج
همه دل پر از شادی از آنها بدید
به آهنگ مویه نوایی کشید
خروشید برسان ماتم زده
کشیدند مرغان به گردش رده
بدیدند زانگونه او را غمی
بماندند از شادی و خرمی
پژوهش گرفتند از حال او
وزآن خون آلوده بربال او
بگفتا: که این خون پاک شهی است
که از ماه تا ماهی او را رهی است
دریغا که شیر کنام هنر
چو مرغان برآورده از تیر، پر
دریغا که شد گلستان بهی
زطاووس باغ ولایت تهی
چو آگاه گشتند مرغان ز راز
نوای حسینی نمودند ساز
پریدند از آنجا سوی نینوا
همه بال بر بال با صد نوا
نه رختش به پیکر، نه سر در تنش
غبار زمین گشته پیراهنش
ز غم بر کشیدند از دل صفیر
کشیدندش از تن به منقار، تیر
ز خون شهنشاه کردند تر
همه تارک و چنگ و منقار و پر
به الحان خود مویه کردند ساز
گرستند بروی زمانی دراز
همه پربه پر بافتندش به سر
که در سایه گیرندش از تاب خور
برهر جا بدی مرغ وحشی به دشت
زهر سوی هامون پدیدار گشت
نهادند بر کشته ی شاه روی
به گردش نشستند از چار سوی
نمودند رنگین بر و یال خویش
ز خون شهنشاه و سرها به پیش
به فرزند شیر خدا زار زار
گرستند مانند ابر بهار
گروهی بماندند و برخی دگر
برفتند و بردند هرجا خبر
ز مرغان یکی سوی بطحا پرید
به بام حرم رفت و آوا کشید
که ای خلق میر حرم کشته شد
حسین (ع) آن شه محترم کشته شد
خدا خانه ی دین، به خاک اوفتاد
فلک را به نه پرده چاک او فتاد
دگر مرغ سوی نجف شد چو باد
علی(ع) را خبر از غم پور داد
دگر مرغ سوی یثرب دیار
پریدند خونین پر و داغدار
یکی زان دو بنشست زار و ملول
به گلدسته ی خوابگاه رسول (ص)
خروشید کای شاه عرش آستان
بد آمد به فرزندت از امتان
بکشتند چشم و چراغ تو را
فکندند آن سرو باغ تو را
حسینی که زینب کنار تو بود
زخونش روان گشت برخاک رود
وز آنجا به خرماستانی پرید
به شاخ یکی نخلبن آرمید
بخش ۵۷ - اسب تاختن ده سوار بر اجساد پاک شهیدان: پس از غارت خیمه ی شهریاربخش ۵۹ - بردن مرغ خون آلودی خبر شهادت امام(ع): یکی بد یهودی به یثرب دیار
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از آن پس که شد کشته آن شاه فرد
بد اندیش با وی بکرد آنچه کرد
هوش مصنوعی: پس از آن که آن شاه بداندیش کشته شد، با او همان کارهایی که کرد، انجام شد.
بشد دشمن از نزد او برکنار
بماند اندر آن دشت تنها و زار
هوش مصنوعی: دشمن از پیش او فرار کرد و او در آن دشت تنها و بیحال ماند.
به پرواز برخاست مرغی سپید
بیامد همی تا بر شه رسید
هوش مصنوعی: پرندهای سفید به پرواز درآمد و به سوی پادشاه حرکت کرد.
به چشم آمدش گلشنی جانفزا
شکفته در آن لاله های عزا
هوش مصنوعی: در چشم او باغی زیبا و دلانگیز نمایان شد که در آن لالههای عزاداری شکفته بودند.
ز خون جوانان سیمین عذار
زهر سو زمینش شده لاله زار
هوش مصنوعی: از خون جوانان با چهرههای زیبا، زمین به باغ لاله تبدیل شده است.
بسی سرو قد خفته در خاک او
گل زخم بر پیکر چاک او
هوش مصنوعی: بسیاری از جوانان خوشچهره و باقد در زیر خاک خوابیدهاند و گلهای زخم بر تن پارهپارهشان نشسته است.
هوا مشک بیز و، زمین عنبرین
زمینی چو باغ بهشت برین
هوش مصنوعی: هوا معطر و خوشبوست و زمین مانند عنبر، زیبا و دلپذیر است. اینجا مانند یک باغ بهشتی زیبا و دلنشین است.
ز الهام غیبی بر او شد پدید
کز آنجا فراتر نباید پرید
هوش مصنوعی: از الهام الهی، دانشی برای او روشن شد که نمیتوان از آن حد فراتر رفت.
کزین کشته او را بود زنده گی
وزو یافته پر پرنده گی
هوش مصنوعی: از آن کشته، زندگی او همچنان ادامه دارد و از او، پرندهای با بالهای فراوان به وجود آمده است.
سوی پیکر شاه بگشاد پر
کشیدش ز اندوه لختی به سر
هوش مصنوعی: به سمت پیکر شاه پرواز کرد و برای لحظهای از اندوه رهایی یافت.
سپس پر خود را زهم برگشود
ز خون شنشاه رنگین نمود
هوش مصنوعی: پس پرهای خود را از هم باز کرد و به رنگ خون شاه، رنگین شد.
ز نای گلو مویه آغاز کرد
نوا خوان سوی دشت پرواز کرد
هوش مصنوعی: از گلو صدای حزین و گریه آغاز شد و نغمهای به سوی دشت به پرواز آمد.
به هر سوی اندر هوا می پرید
ز پرهای او خون شه می چکید
هوش مصنوعی: پرندگان به هر سو در هوا پرواز میکردند و از بالهای او، خون شهید میچکید.
به چشم آمد او را یکی مرغزار
سوی آن چمن آمد آن مرغ، زار
هوش مصنوعی: او را در یک دشت زیبا دیدم، به سمت آن گلزار رفت و آن پرنده، با حالتی دلگیر به آنجا آمد.
بدید اندر آن بوستان نغمه سنج
بسی مرغ وارسته از بیم و رنج
هوش مصنوعی: در آن باغ زیبا، صدای ساز و آواز بسیاری از پرندگان را شنیدم که بیهیچ ترس و غمی در حال پریدن هستند.
همه دل پر از شادی از آنها بدید
به آهنگ مویه نوایی کشید
هوش مصنوعی: همه دلها از دیدن آنها پر از خوشحالی شدند و به دنبال آن، نغمهای شاد و آهنگی غمگین به وجود آمد.
خروشید برسان ماتم زده
کشیدند مرغان به گردش رده
هوش مصنوعی: پرندگان به خاطر ماتمی که بر پا شده بود، به دور هم جمع شدند و به صدا در آمدند.
بدیدند زانگونه او را غمی
بماندند از شادی و خرمی
هوش مصنوعی: آنها او را به این شکل دیدند که غم بر دلش نشسته است و از شادی و خوشحالی دور مانده است.
پژوهش گرفتند از حال او
وزآن خون آلوده بربال او
هوش مصنوعی: آنها درباره وضعیت او تحقیق کردند و از خون آلودهای که بر بال او بود، مطلع شدند.
بگفتا: که این خون پاک شهی است
که از ماه تا ماهی او را رهی است
هوش مصنوعی: او گفت: این خون پاک متعلق به شاهی است که از ماه تا ماهی به او راهی وجود دارد.
دریغا که شیر کنام هنر
چو مرغان برآورده از تیر، پر
هوش مصنوعی: ای کاش که شیر هنری که باید قوی و پر قدرت باشد، همچون پرندگان از تیر ترس و ناامیدی آسمان را پر کند.
دریغا که شد گلستان بهی
زطاووس باغ ولایت تهی
هوش مصنوعی: متأسفانه، باغ زیبای ولایت از زیبایی و شکوه خود بیبهره شده و همچون گلستانی بیگل و گیاه گشته است.
چو آگاه گشتند مرغان ز راز
نوای حسینی نمودند ساز
هوش مصنوعی: وقتی پرندگان از راز صدای حسین باخبر شدند، شروع به نواختن کردند.
پریدند از آنجا سوی نینوا
همه بال بر بال با صد نوا
هوش مصنوعی: آنها از آنجا به سمت نینوا پرواز کردند، با بالهایی که در کنار هم و با صدای خوشی به حرکت درآمده بودند.
نه رختش به پیکر، نه سر در تنش
غبار زمین گشته پیراهنش
هوش مصنوعی: نه لباسش به تنش میآید، نه سرش بر تنش باری از غبار زمین نشسته است که به مانند پیراهنش به نظر برسد.
ز غم بر کشیدند از دل صفیر
کشیدندش از تن به منقار، تیر
هوش مصنوعی: از دل غم را بیرون کشیدند، و آن غم را مانند تیر از تن به وسیله منقار پرندهای برداشتند.
ز خون شهنشاه کردند تر
همه تارک و چنگ و منقار و پر
هوش مصنوعی: از خون شاه فرزندانش را به زیبایی تزئین کردند، همه آنچه که در دنیا زیبا و خوشایند است.
به الحان خود مویه کردند ساز
گرستند بروی زمانی دراز
هوش مصنوعی: آنها با نواهای دلخراش بینوا شدند و سازها را به نشانهی غم و اندوه به کار گرفتند، و این حالتی طولانی را تجربه کردند.
همه پربه پر بافتندش به سر
که در سایه گیرندش از تاب خور
هوش مصنوعی: همه به سرعت و به دقت مشغول کار شدند تا او را در سایه نگه دارند و از تابش آفتاب دور کنند.
برهر جا بدی مرغ وحشی به دشت
زهر سوی هامون پدیدار گشت
هوش مصنوعی: در هر کجا که پرندههای وحشی به دشت آمدهاند، نشانههایی از زهر در سوی هامون نمایان شده است.
نهادند بر کشته ی شاه روی
به گردش نشستند از چار سوی
هوش مصنوعی: بر روی تیرک کشتهی شاه، مردم از چهار طرف گرد آمده و نشستهاند.
نمودند رنگین بر و یال خویش
ز خون شهنشاه و سرها به پیش
هوش مصنوعی: آنها به نمایش گذاشتند رنگهای زیبا و زینتهای خود را که از خون پادشاه به دست آمده است و سرها را به احترام پایین آوردهاند.
به فرزند شیر خدا زار زار
گرستند مانند ابر بهار
هوش مصنوعی: به فرزند شیر خدا مانند ابرهای بهاری شدت گریه و distressed و افسردگی نشان میدهند.
گروهی بماندند و برخی دگر
برفتند و بردند هرجا خبر
هوش مصنوعی: عدهای ماندند و عدهای دیگر رفتند و هر جا که خبر و اطلاعی بود، آن را با خود بردند.
ز مرغان یکی سوی بطحا پرید
به بام حرم رفت و آوا کشید
هوش مصنوعی: یکی از پرندگان به سمت منطقهی بطحا پرواز کرد و به بالای حرم رفت و آواز سر داد.
که ای خلق میر حرم کشته شد
حسین (ع) آن شه محترم کشته شد
هوش مصنوعی: ای مردم، بدانید که آن بزرگوار حسین (ع)، که سرور و پیشوای ما بود، به دست دشمنان جان خود را از دست داد.
خدا خانه ی دین، به خاک اوفتاد
فلک را به نه پرده چاک او فتاد
هوش مصنوعی: خداوند خانهی دین به خاک افتاد و آسمان به خاطر آن، به چند تکه تقسیم شد.
دگر مرغ سوی نجف شد چو باد
علی(ع) را خبر از غم پور داد
هوش مصنوعی: مرغ دیگری به سمت نجف پرواز کرد و مانند باد، خبری از غم و اندوه فرزند علی (ع) را به او رساند.
دگر مرغ سوی یثرب دیار
پریدند خونین پر و داغدار
هوش مصنوعی: مرغ دیگری به سمت شهر یثرب پرواز کرده است، در حالی که بالهایش خونی و دلش پر از ناراحتی است.
یکی زان دو بنشست زار و ملول
به گلدسته ی خوابگاه رسول (ص)
هوش مصنوعی: یکی از دو نفر ناراحت و غمگین، در کنار گلدستهٔ خوابگاه پیامبر (ص) نشسته بود.
خروشید کای شاه عرش آستان
بد آمد به فرزندت از امتان
هوش مصنوعی: ای شاه بزرگ آسمان، فریاد میزنم که به فرزندت از امتها ظلم و ستم وارد شده است.
بکشتند چشم و چراغ تو را
فکندند آن سرو باغ تو را
هوش مصنوعی: چشم و دل تو را نابود کردند و آن درخت زیبای باغت را هم از ریشه بیرون آوردند.
حسینی که زینب کنار تو بود
زخونش روان گشت برخاک رود
هوش مصنوعی: حسینی که زینب در کنار او بود، خونش بر خاک ریخت.
وز آنجا به خرماستانی پرید
به شاخ یکی نخلبن آرمید
هوش مصنوعی: از آنجا به باغ خرما پرش کرد و بر شاخه یکی از درختان نخل نشسته است.