گنجور

بخش ۴۵ - تمهید مقدمه ی شهادت امام مظلوم

چو فرمان بود از امامان پاک
که گوییم از این ماتم هولناک
بگویم و گرنه مرا بد گریز
ازاین گفته گرمی شدم ریز ریز
تو نیز ای نیوشای آوای من
چو آهنگ غم برکشد نای من
نگهدار دل را به چنگ سکون
که از دیده با خون نیاید برون
گر این داستان را بخوانی به کوه
کمر خم کند وزغم آید ستوه
شود چشمه سارش زانده، سراب
زدامان او خون بجوشد، نه آب
اگر چند یکتا خدای جهان
بود پاک از شادی و اندهان
ولیکن نخست آنکه بزم عزا
بیاراست زین ماتم جانگزا
خدای جهان آفرین بود و بس
که او بود و جز او نبد هیچ کس
زهی ماتم شاه لب تشنه گان
که زد خیمه برساحت لامکان
بدو چشم لاهوتیان، خون گریست
وزان جمله پیغمبر، افزون گریست
دل آنکه چون حلقه ی خاتم است
درین غم دل سید خاتم است
ایا عرش درگاه پیغمبر
خدا را نبی، خلق را رهبرا
به ریحانه ی خویش لختی بموی
دو گلگونه از آب مژگان بشوی
فرو ریز از دیده ی بو تراب
دو جوی سرشک روان برتراب
که کشتند طاووس باغ تو را
وزو تازه کردند داغ تو را
ایا تابش افزای رخشنده هور
که خاک رهت سرمه ی چشم حور
کنیزت ز جان مریم پرده گی
تو را هاجر و ساره چون برده گی
به سوگ جگر گوشه کن جامه چاک
که دردانه ات خفته در خون و خاک
بشد بی سر آن زیب آغوش تو
روان داد پرورده ی دوش تو
ایا خفته در خوابگاه بقیع
جگر تفته از تاب زهر نقیع
زخون لعل شد آن در ناب سود
که یاقوت آویزه ی عرش بود
تو را جان زنوشیدن آب، شد
ز بی آبی آن شاه، بی تاب شد
ایا اهل بیتی کتان بی نیاز
به تشریف تطهیر داد امتیاز
شه ناتوان را به سوگ پدر
ممانید غمگین و خونین جگر
شکیبا دهیدش که بس خسته است
به زنجیر بیداد بر بسته است
یتیم است و بیمار خونین سرشک
غل آهنینش به جای پزشک
شها داورا، ایزد دادگر
شکیبا دهادت به سوگ پدر
ایا پیشوایان دین مبین
به کیهان پس از سیدالمرسلین
شما داوران را شکیبا، خدا
دهادا به سوگ شه کربلا
ایا حجت عصر و صاحب زمان
خدیو زمین، داور آسمان
تو را زیبد ای مظهر دادگر
که بر پا کنی بزم سوگ پدر
پسر به، به مرگ پدر مویه ساز
شود ای جهان داور سرفراز
به سوگ پدر برکش از سینه آه
نهان ساز تن در پرند سیاه
تو را شاید از غم کنی جامه، چاک
که شد ریخته خون یزدان پاک
ایا ای برید خداوند وحی
که آوردی از لامکان امر و نهی
شهی کت بدی پیک پروردگار
ز گهواره جنبانیش افتخار
به شمشیر پولاد، شمر پلید
به ده ضربت از پیکرش سر برید
در این ره مرا پای رفتار نیست
از این بیشتر تاب گفتار نیست
شنو تا چسان شمر بد روزگار
ز تن کرد دور آن سر تاجدار
کسی چون نپذرفت از آن سپاه
که برگیرد از تن سر پاک شاه
بشد شمر بی داد و دین، خشمگین
همی بر خروشید و گفتا چنین:

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو فرمان بود از امامان پاک
که گوییم از این ماتم هولناک
هوش مصنوعی: وقتی که دستور از پیشوایان نیکوکار باشد، باید درباره این غم بزرگ سخن بگوییم.
بگویم و گرنه مرا بد گریز
ازاین گفته گرمی شدم ریز ریز
هوش مصنوعی: بگویم و اگر نه، از این حرف‌های من دوری کن؛ زیرا اگر دلگرم شوم، همه چیز به تکه‌های کوچک تبدیل می‌شود.
تو نیز ای نیوشای آوای من
چو آهنگ غم برکشد نای من
هوش مصنوعی: ای کسی که به صدای من گوش می‌دهی، مانند زمان‌هایی که ناله و اندوه بر ساز من غالب می‌شود.
نگهدار دل را به چنگ سکون
که از دیده با خون نیاید برون
هوش مصنوعی: دل را در آرامش نگه‌دار، زیرا اگر از چشمانت خون بریزد، هیچ‌گاه خارج نخواهد شد.
گر این داستان را بخوانی به کوه
کمر خم کند وزغم آید ستوه
هوش مصنوعی: اگر این داستان را بخوانی، حتی کوه‌ها نیز از شدت ناراحتی خم می‌شوند و از غم به ستوه می‌آیند.
شود چشمه سارش زانده، سراب
زدامان او خون بجوشد، نه آب
هوش مصنوعی: چشمش از شدت احساس و اشک پر شده است، و از دلش به جای آب، احساسات و دردهای عمیقش جاری می‌شود.
اگر چند یکتا خدای جهان
بود پاک از شادی و اندهان
هوش مصنوعی: اگر چندین خدا هم در جهان وجود داشت، همه‌شان از شادی و غم دور بودند و خالص بودند.
ولیکن نخست آنکه بزم عزا
بیاراست زین ماتم جانگزا
هوش مصنوعی: اما ابتدا باید مجلس عزایی را به خاطر این درد جانسوز برپا کنیم.
خدای جهان آفرین بود و بس
که او بود و جز او نبد هیچ کس
هوش مصنوعی: خداوند جهان را تنها او آفریده است و هیچ کس دیگری به جز او وجود ندارد.
زهی ماتم شاه لب تشنه گان
که زد خیمه برساحت لامکان
هوش مصنوعی: چه ماتمی بزرگ است برای پادشاه تشنه لب‌ها که در سرزمین بی‌نهایت خیمه زده است.
بدو چشم لاهوتیان، خون گریست
وزان جمله پیغمبر، افزون گریست
هوش مصنوعی: چشمان اهل آسمان‌ها به شدت اشک می‌ریخت و از این بابت، پیامبر نیز بیشتر زار زار گریست.
دل آنکه چون حلقه ی خاتم است
درین غم دل سید خاتم است
هوش مصنوعی: دل کسی که مانند حلقه‌ی خاتم است، در این غم، دل سید خاتم نیز درگیر است.
ایا عرش درگاه پیغمبر
خدا را نبی، خلق را رهبرا
هوش مصنوعی: آیا عرش الهی، محل ورود پیامبر خدا و راهنمای مردم نیست؟
به ریحانه ی خویش لختی بموی
دو گلگونه از آب مژگان بشوی
هوش مصنوعی: به لحظه‌ای به یاد محبوبم بیندیش و با آب اشک خود، دو گل گونه‌اش را شستشو دهم.
فرو ریز از دیده ی بو تراب
دو جوی سرشک روان برتراب
هوش مصنوعی: از چشمان بوتراب، دو جوی اشک به آرامی جاری شده و بر روی خاک ریخته می‌شود.
که کشتند طاووس باغ تو را
وزو تازه کردند داغ تو را
هوش مصنوعی: در باغ تو، طاووسی را کشتند و زخم تازه‌ای بر دل تو ایجاد کردند.
ایا تابش افزای رخشنده هور
که خاک رهت سرمه ی چشم حور
هوش مصنوعی: آیا نور درخشان خورشید که خاک راه تو مانند سرمه‌ای برای چشمان حور بهشتی شده است؟
کنیزت ز جان مریم پرده گی
تو را هاجر و ساره چون برده گی
هوش مصنوعی: کنیز تو، مریم را به جان می‌سازد، و تو را هاجر و ساره به عنوان غلامی خود می‌گیرند.
به سوگ جگر گوشه کن جامه چاک
که دردانه ات خفته در خون و خاک
هوش مصنوعی: برای از دست دادن عزیزت، لباست را پاره کن و عزاداری کن، چرا که فرزند عزیزت در خون و خاک خوابیده است.
بشد بی سر آن زیب آغوش تو
روان داد پرورده ی دوش تو
هوش مصنوعی: در این بیت، بیان می‌شود که زیبایی آغوش تو باعث شده که کسی بدون سر و عقل شود و به راحتی جانش را فدای آن کند، زیرا او تحت تأثیر محبت و نزدیکی تو پرورش یافته است.
ایا خفته در خوابگاه بقیع
جگر تفته از تاب زهر نقیع
هوش مصنوعی: آیا تو در آرامگاه بقیع خوابیده‌ای در حالی که دل‌ات از شدت درد و رنج حاصل از زهر نقیع به شدت می‌سوزد؟
زخون لعل شد آن در ناب سود
که یاقوت آویزه ی عرش بود
هوش مصنوعی: از خون سرخ، آن در بی‌چیزی به سلاحی قیمتی تبدیل شد که ذاتش از یاقوتی است که در آسمان قرار دارد.
تو را جان زنوشیدن آب، شد
ز بی آبی آن شاه، بی تاب شد
هوش مصنوعی: به خاطر کمبود آب، آن شاه دلتنگ و سرگردان شده و از سر شوق و اشتیاق به تو، جان می‌دهد و زندگی‌اش به تو بستگی دارد.
ایا اهل بیتی کتان بی نیاز
به تشریف تطهیر داد امتیاز
هوش مصنوعی: آیا خانواده‌ای که پوشش آن‌ها از کتان است، نیازی به پاکی و مراسم ویژه برای ارزش پیدا کردن دارند؟
شه ناتوان را به سوگ پدر
ممانید غمگین و خونین جگر
هوش مصنوعی: شاه ضعیف را به خاطر مرگ پدرش غمگین و دلشکسته نکنید.
شکیبا دهیدش که بس خسته است
به زنجیر بیداد بر بسته است
هوش مصنوعی: صبر و تحمل به او بدهید، زیرا بسیار خسته و خسته شده است و توسط ظلم و ستم محصور شده است.
یتیم است و بیمار خونین سرشک
غل آهنینش به جای پزشک
هوش مصنوعی: او یتیم و بیمار است و اشک‌هایش مانند خون در چشمانش می‌ریزد. غل و زنجیرش به جای پزشک و درمانش، رنج و درد بیشتری را به او تحمیل می‌کند.
شها داورا، ایزد دادگر
شکیبا دهادت به سوگ پدر
هوش مصنوعی: ای خداوند بزرگ و دادگر، آرامش و صبر را به ما عطا کن در غم از دست دادن پدر.
ایا پیشوایان دین مبین
به کیهان پس از سیدالمرسلین
هوش مصنوعی: آیا رهبران دین بزرگ، به آسمان‌ها و کیهان پس از پیامبر بزرگ اسلام نگریسته‌اند؟
شما داوران را شکیبا، خدا
دهادا به سوگ شه کربلا
هوش مصنوعی: شما قاضی‌ها باید صبر و حوصله داشته باشید، خداوند را به یاد شهیدان کربلا بیندازید.
ایا حجت عصر و صاحب زمان
خدیو زمین، داور آسمان
هوش مصنوعی: ای حجت عصر و صاحب زمان، تو رهبر زمین و داور آسمانی.
تو را زیبد ای مظهر دادگر
که بر پا کنی بزم سوگ پدر
هوش مصنوعی: شایسته تو هستی ای نماد عدالت که مجلس عزای پدر را برپا کنی.
پسر به، به مرگ پدر مویه ساز
شود ای جهان داور سرفراز
هوش مصنوعی: پسر به خاطر مرگ پدر غمگین و نگران می‌شود. ای جهان، تو که قضا و قدر را در دست داری و برتر از همه‌ای، به این حال توجه کن.
به سوگ پدر برکش از سینه آه
نهان ساز تن در پرند سیاه
هوش مصنوعی: برای از دست دادن پدر، در دل خود اندوهی پنهان نگه‌دار و مانند پرنده‌ای در قفس بی‌تابی کن.
تو را شاید از غم کنی جامه، چاک
که شد ریخته خون یزدان پاک
هوش مصنوعی: شاید تو از غم و ناراحتی لباس خود را پاره کنی، ولی وقتی این کار را می‌کنی، در واقع باعث شرمساری خدای پاک می‌شوی.
ایا ای برید خداوند وحی
که آوردی از لامکان امر و نهی
هوش مصنوعی: ای پروردگار بزرگ، تو که وحی را نازل کردی و دستورات و نهی‌ها را از عالم بی‌مکان به ما آورده‌ای، با تو در ارتباطم.
شهی کت بدی پیک پروردگار
ز گهواره جنبانیش افتخار
هوش مصنوعی: این بیت به معنای این است که شاه یا شخصیت بزرگ و مهمی که از کودکیش تحت حمایت و توجه خداوند بوده، از آن زمان به خود شناسی و عزت نفس رسیده است. به عبارتی، این شخص از همان دوران کودکی نشانه‌های بزرگی و افتخار را در خود داشته و در زندگی‌اش به برکت پروردگار به موفقیت‌های عظیمی دست یافته است.
به شمشیر پولاد، شمر پلید
به ده ضربت از پیکرش سر برید
هوش مصنوعی: شمر پلید با شمشیر آهنی پس از ده ضربه سرش را از بدن جدا کرد.
در این ره مرا پای رفتار نیست
از این بیشتر تاب گفتار نیست
هوش مصنوعی: در این مسیر، توانایی ادامه دادن به عمل و رفتار را ندارم و از حد تحمل من هم بیشتر است که صحبت کنم.
شنو تا چسان شمر بد روزگار
ز تن کرد دور آن سر تاجدار
هوش مصنوعی: گوش کن که چطور روزگار سخت و بد، آن سر با تاج را از بدن دور کرده است.
کسی چون نپذرفت از آن سپاه
که برگیرد از تن سر پاک شاه
هوش مصنوعی: کسی پیدا نشد که از آن لشکر حمایت کند و از جان شاه دفاع کند تا سرش را نگیرد.
بشد شمر بی داد و دین، خشمگین
همی بر خروشید و گفتا چنین:
هوش مصنوعی: شمر با بی‌رحمی و بی‌دینی، خشمگین و با صدایی بلند سر به فریاد گذاشت و گفت: