گنجور

بخش ۴ - به میدان آمدن شاه بی سپاه از بهر اتمام حجت

بیامد به پیش سپاه ایستاد
به اتمام حجت، زبان برگشاد
بفرمود: آیا در این پهندشت
کسی هست کز جان تواند گذشت؟
کسی هست، کآید مددکار من
در این بی سپاهی شود یار من؟
کسی هست کز خشم پروردگار
بترسد، هراسد ز انجام کار؟
بگرداند از آل احمد (ص) بدی
به نیکی سپارد ره ایزدی
به راه خدا جانفشانی کند
هم از دشمنش جانستانی کند
چو برخاست از شهریار، این ندا
که جان همه دوستانش، فدا
نخست آمد از ایزدی بارگاه
خطابی بدو کای جهان را پناه
تویی عاشق من در این داوری
زمن خواه اگر بایدت یاوری
در این بی پناهی پناهت منم
ظفر بخش در رزمگاهت منم
بخواه آنچه خواهی زدادار خویش
مدان هیچ کس را مدد کار خویش
پس از روح پاک فرستاده گان
به پاسخ بدان شاه آزاده گان
چنین آمد از باغ مینو درود
که ای پادشاه فراز و فرود
بگو تا بیاییم زی کربلا
تو را یار باشیم در هر بلا
هم آغوش گردیم با کشته گان
به راه تو از خویش بگذشته گان
روان نبی (ص) نیز با درد جفت
به پور گرانمایه «لبیک »گفت
که ای بی سپه مانده فرزند من
خزاندیده شاخ برومند من
بگو تا بیایم ز خلد برین
پی یاری تو به روی زمین
کنم جان خود برخی جان تو
سر خویش بازم به میدان تو
از آن پس بیامد ز شیر خدا
به فرزند از بام عرش این ندا
که ای پور آزاده ی سرفراز
گرت هست بر یاری من نیاز
بگو تا بیایم در آن کارزار
به کار آورم جوهر ذوالفقار
رسیدش هم از مجتبی (ع) این خروش
درآن دشت پر محنت و غم به گوش
که ای با من انباز و همتا ویار
برادر زمام و پدر یادگار
بگو تا که آیم به سوی تو من
ببازم سر خود به کوی تو من
چو عباس (ع) و قاسم (ع) فدایت شوم
شهید صف کربلایت شوم
پس از اولیا این ندا گشت راست
که برمات ای شاه فرمان رواست
بگو تا بدانجا سپه برکشیم
زخصمت به شمشیر کیفر کشیم
ز روشن روان شهیدان پیش
که بودند با آن خداوند خویش
درود آمدش کای خداوندگار
بگو تا گراییم زی کارزار
به راه تو بازیم جان ها مگر
شود روی ما پیش حق سرخ تر
همه ساکنان سپهر و زمین
زبگدشته و آینده ی مومنین
همه آفرینش ز خوب و ز زشت
چه اهل جهنم چه اهل بهشت
همه اذن یاری ز شه خواستند
به جانبازی اش پوزش آراستند
شهنشاه جز ایزد دادراست
درآن رزم از آن جمله یاری نخواست
پس آنگاه آن شاه با دین و داد
دمی تکیه بر نیزه ی خویش داد
شهیدان خود را همی بنگریست
از آنان همی یاد کرد وگریست

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیامد به پیش سپاه ایستاد
به اتمام حجت، زبان برگشاد
هوش مصنوعی: او به جنگ آمد و در برابر سپاه ایستاد تا به همه نشان دهد حقایق را و سخن گفت.
بفرمود: آیا در این پهندشت
کسی هست کز جان تواند گذشت؟
هوش مصنوعی: و فرمود: آیا در این دشت وسیع کسی هست که بتواند از جان خود بگذرد؟
کسی هست، کآید مددکار من
در این بی سپاهی شود یار من؟
هوش مصنوعی: آیا کسی هست که در این زمان سخت و تنهایی، به من کمک کند و به عنوان یار و همراه من باشد؟
کسی هست کز خشم پروردگار
بترسد، هراسد ز انجام کار؟
هوش مصنوعی: آیا کسی هست که از عذاب خداوند بترسد و از پیامد کارهایش نگران باشد؟
بگرداند از آل احمد (ص) بدی
به نیکی سپارد ره ایزدی
هوش مصنوعی: از نسل پیامبر (ص)، بدی را به نیکی تبدیل کند و راهی الهی را پیش بگیرد.
به راه خدا جانفشانی کند
هم از دشمنش جانستانی کند
هوش مصنوعی: در راه خدا ممکن است فردی فداکاری کند و حتی از دشمن خود هم جان‌فشانی کند.
چو برخاست از شهریار، این ندا
که جان همه دوستانش، فدا
هوش مصنوعی: زمانی که پادشاه از جا برخاست، ندا به گوش همه رسید که جان تمام دوستانش فدای اوست.
نخست آمد از ایزدی بارگاه
خطابی بدو کای جهان را پناه
هوش مصنوعی: در ابتدا، از مقام ایزد، پیامی به او رسید که به عنوان پناهگاهی برای جهان شناخته شده است.
تویی عاشق من در این داوری
زمن خواه اگر بایدت یاوری
هوش مصنوعی: تو عاشق من هستی و در این قضاوت، اگر نیاز به کمکی داری، از من بخواه.
در این بی پناهی پناهت منم
ظفر بخش در رزمگاهت منم
هوش مصنوعی: در این دنیای تنهایی و ناامیدی، من پناهگاه تو هستم و در میدان جنگی، من به تو کمک می‌کنم تا پیروز باشی.
بخواه آنچه خواهی زدادار خویش
مدان هیچ کس را مدد کار خویش
هوش مصنوعی: هر چه می‌خواهی از خالق خود بخواه و در این مسیر به هیچ کس دیگر تکیه نکن.
پس از روح پاک فرستاده گان
به پاسخ بدان شاه آزاده گان
هوش مصنوعی: پس از روح مقدس پیامبران، به پاس این کار بزرگ، به آن پادشاهانی که آزاد و بزرگوار هستند، پاسخ داده خواهد شد.
چنین آمد از باغ مینو درود
که ای پادشاه فراز و فرود
هوش مصنوعی: از باغی به نام مینو پیام سلامی ارسال شده است به پادشاه که در اوج و در حضیض قرار دارد.
بگو تا بیاییم زی کربلا
تو را یار باشیم در هر بلا
هوش مصنوعی: بگو تا به کربلا بیاییم و در هر سختی و مصیبت، همراه تو باشیم.
هم آغوش گردیم با کشته گان
به راه تو از خویش بگذشته گان
هوش مصنوعی: بیایید در کنار افرادی که در مسیر تو جان باخته‌اند، آرام بگیریم و از خودمان و تعلقاتمان بگذریم.
روان نبی (ص) نیز با درد جفت
به پور گرانمایه «لبیک »گفت
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام (ص) نیز با دل پر از درد و اندوه، به فرزند عزیز و بزرگش پاسخ مثبت داد.
که ای بی سپه مانده فرزند من
خزاندیده شاخ برومند من
هوش مصنوعی: ای فرزند من، که بدون یار و نگهبان مانده‌ای، تو همچون شاخی تنومند و بارور هستی که میوه‌هایش را در دل خود دارد.
بگو تا بیایم ز خلد برین
پی یاری تو به روی زمین
هوش مصنوعی: بگو تا بیایم از بهشت به زمین تا به تو کمک کنیم.
کنم جان خود برخی جان تو
سر خویش بازم به میدان تو
هوش مصنوعی: می‌خواهم جانم را فدای تو کنم، حتی اگر سر خودم را هم در این راه از دست بدهم.
از آن پس بیامد ز شیر خدا
به فرزند از بام عرش این ندا
هوش مصنوعی: پس از آن، ندا به فرزند از سوی شیر خدا منتشر شد، گویی از عرش به زمین فرود آمده است.
که ای پور آزاده ی سرفراز
گرت هست بر یاری من نیاز
هوش مصنوعی: ای فرزند آزاده و نیکوکار، اگر به کمک من احتیاج داری، درنگ نکن.
بگو تا بیایم در آن کارزار
به کار آورم جوهر ذوالفقار
هوش مصنوعی: بگو تا به آن میدان بیایم و توانایی‌های بی‌مانند خود را به نمایش بگذارم.
رسیدش هم از مجتبی (ع) این خروش
درآن دشت پر محنت و غم به گوش
هوش مصنوعی: این صدا و ندا از امام مجتبی (ع) به گوش می‌رسد، در دشت پر درد و رنجی که غم و اندوه در آن حاکم است.
که ای با من انباز و همتا ویار
برادر زمام و پدر یادگار
هوش مصنوعی: ای دوست و همدم من، تو مانند برادر و پدرم هستی و همیشه در کنارم هستی.
بگو تا که آیم به سوی تو من
ببازم سر خود به کوی تو من
هوش مصنوعی: بگو تا به سوی تو بیایم، من خود را در کوی تو فدای تو می‌کنم.
چو عباس (ع) و قاسم (ع) فدایت شوم
شهید صف کربلایت شوم
هوش مصنوعی: من آماده‌ام تا همچون عباس و قاسم، فدای تو شوم و در صف یاران تو در کربلا شهید گردم.
پس از اولیا این ندا گشت راست
که برمات ای شاه فرمان رواست
هوش مصنوعی: پس از شخصیت‌های بزرگ و معصوم، ندایی به حقیقت رسید که بر شما ای شاه، حکومت و فرمانروایی است.
بگو تا بدانجا سپه برکشیم
زخصمت به شمشیر کیفر کشیم
هوش مصنوعی: بگو تا به آنجا برویم و نیروهایمان را آماده کنیم و از نابخردی‌ها به سزای عمل آنها برسیم.
ز روشن روان شهیدان پیش
که بودند با آن خداوند خویش
هوش مصنوعی: از روح نورانی شهیدان که در حضور خداوند خود بودند، چه کسانی پیش از آن‌ها وجود داشتند؟
درود آمدش کای خداوندگار
بگو تا گراییم زی کارزار
هوش مصنوعی: سلام به تو ای خداوند بزرگ! بگو تا ما نیز به جنگ و فعالیت بپردازیم.
به راه تو بازیم جان ها مگر
شود روی ما پیش حق سرخ تر
هوش مصنوعی: ما در مسیر تو بازی می‌کنیم، آیا ممکن است که در برابر خدا چهره‌مان از محبت سرخ‌تر شود؟
همه ساکنان سپهر و زمین
زبگدشته و آینده ی مومنین
هوش مصنوعی: تمام کسانی که در آسمان و زمین زندگی می‌کنند، به یاد گذشته و آینده مؤمنان هستند.
همه آفرینش ز خوب و ز زشت
چه اهل جهنم چه اهل بهشت
هوش مصنوعی: تمام موجودات جهان از خوبی‌ها و بدی‌ها تشکیل شده‌اند، چه کسانی که در جهنم هستند و چه کسانی که در بهشت.
همه اذن یاری ز شه خواستند
به جانبازی اش پوزش آراستند
هوش مصنوعی: همه از شاه درخواست کمک کردند و برای جانبازی او از او عذرخواهی کردند.
شهنشاه جز ایزد دادراست
درآن رزم از آن جمله یاری نخواست
هوش مصنوعی: پادشاه تنها به خداوند بستگی دارد و در آن جنگ از هیچ کس دیگر کمک نخواست.
پس آنگاه آن شاه با دین و داد
دمی تکیه بر نیزه ی خویش داد
هوش مصنوعی: سپس آن شاه با ایمان و عدالت، مدتی به عصای خود تکیه زد.
شهیدان خود را همی بنگریست
از آنان همی یاد کرد وگریست
هوش مصنوعی: شهیدان را می‌نگرید و به یاد آن‌ها اشک می‌ریزد.