بخش ۳ - گفتار در تنها ماندن امام تشنه کام و مهیا شدن برای رزم سپاه کوفه وشام
چو لشگرگه شاه اهل ولا
تهی ماند در عرصه ی کربلا
زخویشان ویاران آن شهریار
نماند اندر آن رزمگه یک سوار
بدانسان کزین پیش تر گفته گشت
جهان نامه ی عمرشان درنوشت
بماند اندر آن پهنه فرخنده شاه
نه پور و برادر نه یار و سپاه
به جا پور بیمار بودش یکی
دگر شیر خواره گزین کودکی
پر از تیر وشمشیر آن سرزمین
دل شیر از آن رزمگه سهمگین
درخشان سنان ها کران تا کران
کله خود بر فرق جنگ آوران
ز آوای شیپور و اسب وسوار
سر چرخ گردنده اندر دوار
شهنشاه چون خویش را فرد دید
شرر بار آهی زدل برکشید
زیکسو نگه کرد بردشت جنگ
زمین را ز بدخواه خود دید تنگ
همی تیغ دید و سوار و سمند
به «هل من مبارز» نواها بلند
ز سوی دگر دید یاران خویش
ره نیستی جمله بگرفته پیش
علم گشت پست و سپهبد نگون
بر و یال فرزند رنگین به خون
به پرده سرا دید با چشم تر
زنان موی کن کودکان مویه گر
دل نازکش گشت لبریز درد
بر آورد سر سوی یزدان فرد
بگفتا: که ای پاک پروردگار
تو بینی که این فرقه ی نابکار
چه سازند با پور پیغمبرت
نترسند از پرسش و کیفرت
سپس گشت آماده ی کارزار
بدو دیده ی چرخ بگریست زار
هر آنچه نبی(ص) داشت بی کم وکاست
زپا تا به سر کرد برخویش راست
به زین سمند پیمبر نشست
وزو نیزه ی آبداده، به دست
بخش ۲ - درستایش شمس المشرقین حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام: پسین رهبر از پنج آل عبابخش ۴ - به میدان آمدن شاه بی سپاه از بهر اتمام حجت: بیامد به پیش سپاه ایستاد
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو لشگرگه شاه اهل ولا
تهی ماند در عرصه ی کربلا
هوش مصنوعی: وقتی که سپاه پادشاه وفاداران در میدان کربلا خالی ماند، وضعیت بسیار غمانگیزی به وجود آمد.
زخویشان ویاران آن شهریار
نماند اندر آن رزمگه یک سوار
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، نه از دوستان و نزدیکان آن فرمانروا کسی باقی ماند و نه حتی یک سوار.
بدانسان کزین پیش تر گفته گشت
جهان نامه ی عمرشان درنوشت
هوش مصنوعی: بدان که افرادی که قبل از این وجود داشتند، زندگی آنها مانند یک کتاب به ثبت رسیده است.
بماند اندر آن پهنه فرخنده شاه
نه پور و برادر نه یار و سپاه
هوش مصنوعی: در آن سرزمین خوشبخت، نه فرزندی، نه برادری، نه دوستی و نه ارتشی باقی نخواهد ماند.
به جا پور بیمار بودش یکی
دگر شیر خواره گزین کودکی
هوش مصنوعی: در آن روز، فرد بیمار کودک دیگری را به جای خود انتخاب کرد که شیرخواره بود.
پر از تیر وشمشیر آن سرزمین
دل شیر از آن رزمگه سهمگین
هوش مصنوعی: آن سرزمین پر از تیر و شمشیر است و دل شیر در این میدان جنگ عظیم قرار دارد.
درخشان سنان ها کران تا کران
کله خود بر فرق جنگ آوران
هوش مصنوعی: تیغههای درخشان شمشیرها، از یک سو تا سوی دیگر، بر بالای سر جنگجویان قرار دارد.
ز آوای شیپور و اسب وسوار
سر چرخ گردنده اندر دوار
هوش مصنوعی: از صدای شیپور و از صدای اسب و سوارکار، در حالی که در دور چرخش آسمان در حال حرکت هستند، متوجه شوم.
شهنشاه چون خویش را فرد دید
شرر بار آهی زدل برکشید
هوش مصنوعی: هنگامی که پادشاه خود را تنها و فردی دید، آهی از دل کشید و زبانهای از تاسف و غم را در دل داشت.
زیکسو نگه کرد بردشت جنگ
زمین را ز بدخواه خود دید تنگ
هوش مصنوعی: از یک طرف به جنگ نگاه کرد و دید که زمین برای دشمنش تنگ شده و او در خطر قرار دارد.
همی تیغ دید و سوار و سمند
به «هل من مبارز» نواها بلند
هوش مصنوعی: تیغ و شمشیر را دید و سوار و اسب را، وقتی که صداها به «آیا کسی برای نبرد هست؟» بلند شد.
ز سوی دگر دید یاران خویش
ره نیستی جمله بگرفته پیش
هوش مصنوعی: از طرف دیگر، دوستانش را دید که در راه نابودی و نیستی قرار گرفتهاند و همه به جلو رفتهاند.
علم گشت پست و سپهبد نگون
بر و یال فرزند رنگین به خون
هوش مصنوعی: دانش و علم در حال سقوط است و فرمانده سپاه به سرنوشتی ناخوشایند دچار شده است، در حالی که پسرش به رنگ خون آغشته است.
به پرده سرا دید با چشم تر
زنان موی کن کودکان مویه گر
هوش مصنوعی: زنانی که در پرده نشستهاند را با چشمی اشکآلود مینگرم و در یادم کودکانی را میبینم که به خاطر فقدان خود در حال نوحهسرایی هستند.
دل نازکش گشت لبریز درد
بر آورد سر سوی یزدان فرد
هوش مصنوعی: دل حساس و زخمخوردهاش پر از درد شده و به سوی خداوند نگاهی میاندازد.
بگفتا: که ای پاک پروردگار
تو بینی که این فرقه ی نابکار
هوش مصنوعی: او گفت: ای خدای پاک، تو میبینی که این گروه بدکار چگونه هستند.
چه سازند با پور پیغمبرت
نترسند از پرسش و کیفرت
هوش مصنوعی: آنها چه کار میکنند با پسر پیامبرت؟ چرا از پرسش و عذاب تو نمیترسند؟
سپس گشت آماده ی کارزار
بدو دیده ی چرخ بگریست زار
هوش مصنوعی: سپس او برای جنگ آماده شد و چشمان آسمان به شدت گریستند.
هر آنچه نبی(ص) داشت بی کم وکاست
زپا تا به سر کرد برخویش راست
هوش مصنوعی: هر چیزی که پیامبر(ص) داشت، بدون هیچ نقص و کم و کسر، از سر تا پا به خود او تعلق داشت.
به زین سمند پیمبر نشست
وزو نیزه ی آبداده، به دست
هوش مصنوعی: پیامبر بر اسب خود نشسته و نیزهی آبداری در دست دارد.