گنجور

بخش ۲ - درستایش شمس المشرقین حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام

پسین رهبر از پنج آل عبا
شهید ستم شاه گلگون قبا
شهی پر جبریل پیراهنش
به پاکی پر از روح قدسی تنش
هنوزش به قنداقه بد بسته پای
که شد مهد او تا به عرش خدای
از آتش ببردند سوی فلک
که پایش ببوسند خیل ملک
چو این نوگل از باغ احمد برست
بشد کار یزدان شناسی درست
بدو معنی عشق کرد آشکار
هم او بود معشوق پروردگار
گذشت ازسرو جان و مال وعیال
پی دیدن حضرت ذوالجلال
بکشتند او را غریب از دیار
نه لشگر ورا بود ونه دستیار
نه کس داشت پیمان اورا نگاه
نه در بی پناهیش بد یک پناه
نه پاس جلالش نگه داشتند
نه در بی پناهیش بد یک پناه
نه پاس جلالش نگه داشتند
نه بر زاری اش گوش بگذاشتند
نه برزخم او مرهمی جز سرشک
نه بر خستگی غیر تیغش پزشک
نه تابوت جز ریگ گرم زمین
نه کافور جز تربت عنبرین
نه ماتمگری جز وحوش وطیور
نه تن پوش جز نعل سم ستور
نکردش کفن کس به فرخنده تن
مگر خون که بودش به جای کفن
زمین گشت سیراب از خون او
خود او تشنه لب رفت دربزم هو
ندانم به سربود او را چه شور
که گه بود دردیر و گه درتنور
گه آویزه چون میوه بد بر درخت
گهی افسر نیزه ی شوربخت
چو یک نیزه شد سوی بالا سرش
عیان گشت معراج پیغمبرش
چو پیمود با سر همی راه عشق
بشد خون او خون یزدان پاک
گرفت از خداوند خود خونبها
به ملک بقا خلعت کبریا
چو ازدشمنان اندر آخر نفس
بسی خواست آب ونپذیرفت کس
خدایش به هنگامه ی داوری
ببخشید منشور خواهشگری
چو از رنج بد در دلش گنج ها
بشد تربتش داروی رنج ها
بود قبه ی پاکش اندر زمین
مطاف ملک همچو عرش برین
زکعبه فزون باشدش جاه و آب
دعاها همه اندر آن مستجاب
به امید خلق فرود و فراز
به درگاه او سوده روی نیاز
خدایا در آن درگهم خاک کن
زهر بد روان مرا پاک کن
ببخشا روایی به گفتار من
که از رزم شه باز رانم سخن

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پسین رهبر از پنج آل عبا
شهید ستم شاه گلگون قبا
هوش مصنوعی: پس از آنکه رهبر از پنج خاندان بزرگ عبا بر دوش می‌اندازد، به شهادت می‌رسد و در زیر ستم شاه، دلی پر از درد و خونین به یادگار می‌گذارد.
شهی پر جبریل پیراهنش
به پاکی پر از روح قدسی تنش
هوش مصنوعی: سلطانی که فرشتگان به او خدمت می‌کنند، لباسش به پاکی روح‌های مقدس آراسته است.
هنوزش به قنداقه بد بسته پای
که شد مهد او تا به عرش خدای
هوش مصنوعی: او هنوز در گهواره است و به خوبی تحت مراقبت قرار گرفته، اما به زودی به مقام و جایگاهی بسیار بالا و مقدس دست خواهد یافت.
از آتش ببردند سوی فلک
که پایش ببوسند خیل ملک
هوش مصنوعی: از آتش به سوی آسمان بردند تا فرشتگان آن را بوسه زنند.
چو این نوگل از باغ احمد برست
بشد کار یزدان شناسی درست
هوش مصنوعی: وقتی این گل نو از باغ احمد شکفت، کار شناختن خدا به درستی انجام شد.
بدو معنی عشق کرد آشکار
هم او بود معشوق پروردگار
هوش مصنوعی: عشق به وضوح معنای خود را نشان می‌دهد و در واقع همان معشوقی است که مورد محبت خداوند قرار دارد.
گذشت ازسرو جان و مال وعیال
پی دیدن حضرت ذوالجلال
هوش مصنوعی: از جان و مال و زندگی‌ام گذشتم تا به دیدار خداوندگاری بزرگ برسم.
بکشتند او را غریب از دیار
نه لشگر ورا بود ونه دستیار
هوش مصنوعی: او را در دیاری غریب کشتند، نه سپاهی در کنار او بود و نه یاری برای کمک.
نه کس داشت پیمان اورا نگاه
نه در بی پناهیش بد یک پناه
هوش مصنوعی: هیچ‌کس عهد او را نگه نداشت و در بی‌پناهی‌اش هیچ‌کس نبود که به او پناه بدهد.
نه پاس جلالش نگه داشتند
نه در بی پناهیش بد یک پناه
هوش مصنوعی: نه به عظمت و شرف او توجه کردند و نه در زمان بی‌پناهی‌اش، کسی برای کمک به او دل سوزاند.
نه پاس جلالش نگه داشتند
نه بر زاری اش گوش بگذاشتند
هوش مصنوعی: نه به عظمت او توجه کردند و نه به درد و رنجش گوش سپردند.
نه برزخم او مرهمی جز سرشک
نه بر خستگی غیر تیغش پزشک
هوش مصنوعی: هیچ درمانی برای زخم او جز اشک نیست و هیچ پزشکی جز تیغش برای خستگی‌اش وجود ندارد.
نه تابوت جز ریگ گرم زمین
نه کافور جز تربت عنبرین
هوش مصنوعی: تنها چیزی که در زمین می‌تواند به عنوان تابوت انسان محسوب شود، همان خاک داغ آن است، و هیچ چیز دیگری که بتواند به عنوان عطر و بوی خوش او مطرح شود، جز ریگ و خاک معطر نخواهد بود.
نه ماتمگری جز وحوش وطیور
نه تن پوش جز نعل سم ستور
هوش مصنوعی: هیچ‌کس برای اندوه‌گدازی جز وحوش و پرندگان نیست و هیچ پوششی جز نعل سم حیوانات نیست.
نکردش کفن کس به فرخنده تن
مگر خون که بودش به جای کفن
هوش مصنوعی: هیچ کس برای او کفنی نیاورد، جز اینکه خونش جای کفن را پر کرده بود.
زمین گشت سیراب از خون او
خود او تشنه لب رفت دربزم هو
هوش مصنوعی: زمین به خاطر او به خونش سیراب شد، اما خود او با لب‌های تشنه به مهمانی رفت.
ندانم به سربود او را چه شور
که گه بود دردیر و گه درتنور
هوش مصنوعی: نمی‌دانم او چه احساسی دارد که گاهی در آتش و گاهی در انتظار دراز می‌کشد.
گه آویزه چون میوه بد بر درخت
گهی افسر نیزه ی شوربخت
هوش مصنوعی: گاهی انسان مانند میوه‌ای است که بر درختی آویخته شده، و زمانی دیگر همچون تاجی است که بر سر نیزه‌ای قرار دارد و نشان‌دهنده‌ی بدبختی است.
چو یک نیزه شد سوی بالا سرش
عیان گشت معراج پیغمبرش
هوش مصنوعی: زمانی که نیزه به سمت بالا رفت، مقام بلند پیامبرش به وضوح نمایان شد.
چو پیمود با سر همی راه عشق
بشد خون او خون یزدان پاک
هوش مصنوعی: وقتی که با تمام وجود در مسیر عشق پیش رفت، خون او به قدری خالص و مقدس شد که به خون خداوند تبدیل گردید.
گرفت از خداوند خود خونبها
به ملک بقا خلعت کبریا
هوش مصنوعی: خداوند به من پاداش و ارزش بزرگی عطا کرد که در سرای جاویدان قرار دارد.
چو ازدشمنان اندر آخر نفس
بسی خواست آب ونپذیرفت کس
هوش مصنوعی: در لحظه‌ی آخر زندگی‌اش، هنگامی که به شدت نیاز به آب داشت، هیچ‌کس به او کمک نکرد و به او آب نداد.
خدایش به هنگامه ی داوری
ببخشید منشور خواهشگری
هوش مصنوعی: خداوند در روز قضاوت، نامه ی آرزوها و درخواست های او را بخشید.
چو از رنج بد در دلش گنج ها
بشد تربتش داروی رنج ها
هوش مصنوعی: وقتی که در دل انسان از درد و رنج زیاد به جواهرات و گنجینه‌های ارزشمند دست پیدا کند، آن گنجینه می‌تواند به عنوان درمانی برای دردهایش عمل کند.
بود قبه ی پاکش اندر زمین
مطاف ملک همچو عرش برین
هوش مصنوعی: گنبد مقدس او در زمین مانند عرش آسمانی در میان مملکت قرار دارد.
زکعبه فزون باشدش جاه و آب
دعاها همه اندر آن مستجاب
هوش مصنوعی: مقام و منزلت او از کعبه نیز بالاتر است و دعای همگان در آنجا به‌راستی مورد قبول و اجابت قرار می‌گیرد.
به امید خلق فرود و فراز
به درگاه او سوده روی نیاز
هوش مصنوعی: به امید اینکه با فراز و نشیب‌های زندگی، به درگاه او که منبع بخشش و امید است، با چهره‌ای نیازمند و خاضع مراجعه کنیم.
خدایا در آن درگهم خاک کن
زهر بد روان مرا پاک کن
هوش مصنوعی: پروردگارا، در آن دنیا مرا به خاک بسپار و زهر و بدی را از وجودم پاک کن.
ببخشا روایی به گفتار من
که از رزم شه باز رانم سخن
هوش مصنوعی: لطفاً به سخنان من توجه کن، چون می‌خواهم از جنگاوری شاه صحبت کنم.