گنجور

بخش ۳۹ - آمدن ضرعه بن شریک به کشتن امام

گرفتی همی از زمین، گرم خاک
فشاندی به زخم تن چاک چاک
به شکرانه پوزش بیاراستی
شکیب از خدای جهان خواستی
به ناگاه اهریمنی تیغ زن
سراپا به آهن پوشیده تن
پر از زشتی و خالی از خوی نیک
که بد نام او ضرعه بن شریک
بیامد دمان تا به بالین شاه
یکی نیزه بر کف چو ماری سیاه
که ای پور حیدر سمندت چه شد؟
همان بازوی زور مندت چه شد؟
چه آمد بدان تیغ مرد افکنت؟
همان تاختن از پس دشمنت
بدین نیزه گر دوزمت بر زمین
که گوید مرا از چه کردی چنین؟
شهش گفت: افسوس ای تیره رای
درآن دم که بر زین مرا بود جای
نیانگیختی باره بر جنگ من
که تا بهره یابی ز آهنگ من
کنون هم بدین ناتوانی و رنج
نپیچم سر از همچو تو کینه سنج
بود خسته چند ار بر شرزه شیر
نیارد گرازی بر او گشت، چیر
تو را بر چنین آرزو راه نیست
که شیر خدا، صید روباه نیست
بگفت این و برداشت سر از سپر
بزد تیغ تیزش به بند کمر
تن آهنین رخت از آن ضرب دست
دو نیمه بیفتاد برخاک پست
دگر باره بنهاد پهلو به خاک
بنالید از آن پیکر چاک چاک
به هر سو که غلطیدی آن بی نظیر
خلیدی به پیکرش پیکان تیر
بیامد ز هامون دمان باره اش
همی تا بر جسم صد پاره اش

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گرفتی همی از زمین، گرم خاک
فشاندی به زخم تن چاک چاک
هوش مصنوعی: تو از زمین برخاستی و خاک را بر زخم‌های بدن پرتاب کردی.
به شکرانه پوزش بیاراستی
شکیب از خدای جهان خواستی
هوش مصنوعی: به خاطر بخشش و عذرخواهی، با صبر و بردباری، از خداوند جهان خواسته‌ای.
به ناگاه اهریمنی تیغ زن
سراپا به آهن پوشیده تن
هوش مصنوعی: ناگهان دشمنی با تیغی در دست و پوشیده در زره ظاهر شد.
پر از زشتی و خالی از خوی نیک
که بد نام او ضرعه بن شریک
هوش مصنوعی: کسی که تنها از زشتی‌ها پر شده و از خوبی‌ها خالی است، موجب ننگ و رسوایی دیگران می‌شود.
بیامد دمان تا به بالین شاه
یکی نیزه بر کف چو ماری سیاه
هوش مصنوعی: وقتی صبحگاهی رسید، فردی با نیزه‌ای در دست مانند مار سیاه به نزد شاه آمد.
که ای پور حیدر سمندت چه شد؟
همان بازوی زور مندت چه شد؟
هوش مصنوعی: ای پسر حیدر، سوار تو کجا رفت؟ همان نیروی جوانی و قدرتت کجا رفت؟
چه آمد بدان تیغ مرد افکنت؟
همان تاختن از پس دشمنت
هوش مصنوعی: چرا به خاطر آن تیغی که مردی را به زمین زده است، ناراحت هستی؟ چرا که حمله تو به پشت سر دشمن‌ات است.
بدین نیزه گر دوزمت بر زمین
که گوید مرا از چه کردی چنین؟
هوش مصنوعی: اگر با نیزه‌ام بر زمین بیفکنی‌ات، بگوید که چرا با من چنین کردی؟
شهش گفت: افسوس ای تیره رای
درآن دم که بر زین مرا بود جای
هوش مصنوعی: شاه گفت: ای افسوس، ای کسی که فکر و اندیشه‌ات تاریک است، در آن لحظه که بر زین من نشسته بودی، چه حالتی داشتی؟
نیانگیختی باره بر جنگ من
که تا بهره یابی ز آهنگ من
هوش مصنوعی: تو هیچ‌گاه در من برای جنگ و جدل انگیزه‌ای ایجاد نکردی تا اینکه از نغمه و آهنگ من بهره‌مند شوی.
کنون هم بدین ناتوانی و رنج
نپیچم سر از همچو تو کینه سنج
هوش مصنوعی: اکنون با وجود این که دردی و ناتوانی دارم، از کینه و دشمنی مانند تو دست برنمی‌دارم.
بود خسته چند ار بر شرزه شیر
نیارد گرازی بر او گشت، چیر
هوش مصنوعی: اگر شیر خسته باشد، هر چند هم که قوی باشد، نمی‌تواند به او یاری کند. وقتی عقابی بر او بیفتد، شیر حتی در وضعیت ناتوانی هم قادر است که با قدرتش بر عقاب غلبه کند.
تو را بر چنین آرزو راه نیست
که شیر خدا، صید روباه نیست
هوش مصنوعی: تو نمی‌توانی به چنین آرزوهایی برسی، چون شیر خدا هرگز صید یک روباه نمی‌شود.
بگفت این و برداشت سر از سپر
بزد تیغ تیزش به بند کمر
هوش مصنوعی: او این را گفت و سرش را از پشت سپر برداشت و با تیغ تیزش کمربندش را زد.
تن آهنین رخت از آن ضرب دست
دو نیمه بیفتاد برخاک پست
هوش مصنوعی: بدن سخت و آهنین تو به خاطر ضربه‌ای، به دو نیم تقسیم شده و بر زمین افتاده است.
دگر باره بنهاد پهلو به خاک
بنالید از آن پیکر چاک چاک
هوش مصنوعی: او دوباره به زمین افتاد و از بدن آسیب‌دیده‌اش شکایت کرد.
به هر سو که غلطیدی آن بی نظیر
خلیدی به پیکرش پیکان تیر
هوش مصنوعی: هر جا که بروی و بچرخی، آن موجود بی‌همتا در مقابل تو حضور دارد و به تو می‌گوید که هدف زندگی‌ات چیست.
بیامد ز هامون دمان باره اش
همی تا بر جسم صد پاره اش
هوش مصنوعی: یک شخص از هامون (یک منطقه بیابانی) به سوی ما می‌آید، و از صد پاره شدن جسمش خبر می‌دهد.