گنجور

بخش ۳۷ - زبان حال امام مظلوم با خویش و مناجات با حضرت پروردگار

نهشتی نشانی ز مردانشان
که بودند هر یک به مردی، نشان
در این دشت ماندی به جا چند زن
گرفتار یک دشت شمشیر زن
دگر کودکی چند نابرده روز
روانشان ز تاب عطش پر ز سوز
دریغا که افتاد دستم زکار
سراپایم از تیغ کین شد فگار
نیارم دگر راند تیغ دو سر
پی یاری اهل بیت پدر
پس از من دریغا ندارند کس
نه یار و نه محرم نه فریادرس
دمی دیگر این بانوان کافتاب
ندیده است بر رویشان بی نقاب
همه زار گردند و اشترسوار
در این دشت با گوش بی گوشوار
کسی هست آیا در این رزمگاه
که این بیکسان را ببخشد پناه؟
مرا نیز آبی دهد پیش از آن
که از تشنه کامی شوم بی روان
کسی گوش ننهاد بر زاری اش
نکردند کم از دل آزاری اش
برآورد سر سوی بالا و گفت
که ای داور آشکار و نهفت
بلایا که می بگذرد بر سرم
چو تو خواهی از آن شکیب آورم
بجز تو ندانم به خود پادشاه
نخواهم بجز آستانت پناه
ببخشای بر حال آواره گان
که هستی تو غمخوار بیچاره گان
همی گفت و از دیده می ریخت آب
ز آسیب زخم از تنش رفته تاب
چو آنکس که از زهر دندان مار
بپیچد به خود بر کشد ناله زار
بپیچید بر خویش و بر زد خروش
سروشان به بانگش نهادند گوش
به بزمی که غم را درو نیست
زاندوه شه روح قدسی گریست
همه قدسیان مویه کردند زار
گرستند بر زاری شهریار

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نهشتی نشانی ز مردانشان
که بودند هر یک به مردی، نشان
هوش مصنوعی: شما نشانی از مردان آن‌ها را می‌بینید، که هرکدام به نیکی و مردانگی شناخته می‌شوند.
در این دشت ماندی به جا چند زن
گرفتار یک دشت شمشیر زن
هوش مصنوعی: در این میدان، تعدادی زن گرفتار و در سختی هستند، در حالی که این مردان شجاع با شمشیرهای خود در حال نبرد هستند.
دگر کودکی چند نابرده روز
روانشان ز تاب عطش پر ز سوز
هوش مصنوعی: کودکان دیگری از شدت تشنگی و گرما، به زحمت و بی‌تابی در روزهای دشوار به سر می‌برند.
دریغا که افتاد دستم زکار
سراپایم از تیغ کین شد فگار
هوش مصنوعی: افسوس که به خاطر دشمنی، دستم از کار افتاده و تمام وجودم آسیب دیده است.
نیارم دگر راند تیغ دو سر
پی یاری اهل بیت پدر
هوش مصنوعی: دیگر نمی‌توانم در مسیر دوگانه‌ای که به دنبال حمایت از اهل بیت پدرم است قدم بگذارم.
پس از من دریغا ندارند کس
نه یار و نه محرم نه فریادرس
هوش مصنوعی: پس از من هیچ‌کس را ندارند که همراهم باشد، نه دوستی و نه کسی که رازهای من را بداند یا به دادم برسد.
دمی دیگر این بانوان کافتاب
ندیده است بر رویشان بی نقاب
هوش مصنوعی: لحظه‌ای دیگر، این بانوان که نور آفتاب را تجربه نکرده‌اند، بدون پوشش بر روی خود ظاهر می‌شوند.
همه زار گردند و اشترسوار
در این دشت با گوش بی گوشوار
هوش مصنوعی: در این دشت، همه در حال زاری هستند و سواری به شتر سوار است، در حالی که به نظر می‌رسد حتی شترها نیز بی‌گوش هستند و گویی هیچ نشانه‌ای از گوش ندارند.
کسی هست آیا در این رزمگاه
که این بیکسان را ببخشد پناه؟
هوش مصنوعی: آیا در این میدان جنگ کسی هست که بتواند به این بی‌گناه پناه دهد و او را ببخشد؟
مرا نیز آبی دهد پیش از آن
که از تشنه کامی شوم بی روان
هوش مصنوعی: قبل از این که از شدت تشنگی به زحمت بیفتم، دلم می‌خواهد که آب به من بدهند.
کسی گوش ننهاد بر زاری اش
نکردند کم از دل آزاری اش
هوش مصنوعی: هیچکس به زاری و دل تنگی او توجه نکرد و این بی‌توجهی کمتر از خود درد و رنج او نبود.
برآورد سر سوی بالا و گفت
که ای داور آشکار و نهفت
هوش مصنوعی: او سرش را به سوی بالا بلند کرد و گفت: ای داوری که همه چیز را می‌دانی، چه در ظاهر و چه در باطن.
بلایا که می بگذرد بر سرم
چو تو خواهی از آن شکیب آورم
هوش مصنوعی: دردها و سختی‌هایی که بر من می‌گذرد، وقتی تو بخواهی، می‌توانم صبر کنم و تحمل کنم.
بجز تو ندانم به خود پادشاه
نخواهم بجز آستانت پناه
هوش مصنوعی: جز تو کسی را نمی شناسم و به جز دربار تو پناهی ندارم.
ببخشای بر حال آواره گان
که هستی تو غمخوار بیچاره گان
هوش مصنوعی: به کسانی که در شرایط سخت و آواره هستند رحم کن، چون وجود تو برای آن‌ها مانند مرهمی است که دردهایشان را تسکین می‌دهد.
همی گفت و از دیده می ریخت آب
ز آسیب زخم از تنش رفته تاب
هوش مصنوعی: او همچنان صحبت می‌کرد و از چشمش اشک می‌ریخت، به خاطر درد و زخم‌هایش که از او توان و قدرت گرفته بود.
چو آنکس که از زهر دندان مار
بپیچد به خود بر کشد ناله زار
هوش مصنوعی: مانند کسی که از زهر دندان مار می‌گذرند، خود را به سختی از درد و زخم ناله و گریه می‌کند.
بپیچید بر خویش و بر زد خروش
سروشان به بانگش نهادند گوش
هوش مصنوعی: به خودتان بپیچید و به صدای سرزنده درختان گوش کنید که به شما پیام می‌دهند.
به بزمی که غم را درو نیست
زاندوه شه روح قدسی گریست
هوش مصنوعی: در جشنی که غم و اندوه وجود ندارد، روحی پاک و مقدس با اشک شوق خود را ابراز می‌کند.
همه قدسیان مویه کردند زار
گرستند بر زاری شهریار
هوش مصنوعی: تمام فرشتگان به شدت گریه کردند و برای درد و رنج پادشاه زاری کردند.