بخش ۱۵ - بی حیایی شمر بیدادگر سبط پیغمبر
مگر آنکه بیعت به دارای شام
ببندی و دانیش برخود امام
وگرنه مپیچان دگر کار را
شو آماده با خصم پیکار را
چو گفتار او را شهنشه شنید
بدو بر خروشید و گفت: ای پلید
گمانتان زکشتن مرا هست باک
نترسم بجز از خداوند پاک
دل شیر کوشنده ی ذوالمنن
بود در میان دو پهلوی من
روان نبی آن خداوند پاک
مرا خفته در پیکر تابناک
چو خواهم که قدرت نمایی کنم
همه کرده ی کبریایی کنم
بود تا که پیمان ستانم به مشت
نبیند کس از من به پیگار، پشت
بود تا به کف قبضه ی ذوالفقار
نخواهم ز بدخواه دین زینهار
نشاید خداوند را بنده گی
شه دین کجا و پرستنده گی؟
تفو پور مرجانه ی زشت کیش
که خداوند مرا پیرو شاه خویش
مرا تا که درکالبد هست جان
نباشم درین کار همداستان
چو این دید بن سعد تاریک هوش
زلشگر جدا گشت و برزد خروش
بگفتا: که بازاده ی بوتراب
نکو نیست دیگر سوال و جواب
ببارید بر پیکر او خدنگ
میارید بر کشتن او درنگ
هزاری سه پنج از سپاه شریر
به زه بر نهادند پرنده تیر
چو نمرود حق را نشان ساختند
به یکره رها از کمان ساختند
از آن تیر باران نیامد گزند
بدان شاه کافرکش دیوبند
فرو ماند اهریمن اندر شگفت
زکار شه اندازه ها برگرفت
دگر ره ز نو چاره ای ساز کرد
سران را به سوی خود آواز کرد
از ایشان سواری که بد رزمخواه
یکایک فرستاد زی رزم شاه
به یک زخم آن قدرت کردگار
برآوردی از جان هر یک دمار
چو زیشان بسی خفت برخون و خاک
سپه را بشد زهره از بیم چاک
شهنشه از ایشان همی خواست مرد
نمی کرد کس آرزوی نبرد
چو دیگر نیامد کسی رزمخواه
بزد شاه دین خوش را برسپاه
تو گفتی که در پیکر ذوالجناح
چو باز دمنده بر آمد جناح
بخش ۱۴ - بیاد آوردن امام انام سواری خویش را بردوش پیغمبر برا ی اتمام حجت: و دیگر به یثرب یکی روز نوبخش ۱۶ - پاکشیدن سپاه کوفه و شام از مبارزات امام: چنان تاختش شه به میدان کین
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مگر آنکه بیعت به دارای شام
ببندی و دانیش برخود امام
هوش مصنوعی: تنها در صورتی میتوانی با کسی پیمان ببندی که مشخص باشد او چه ویژگیهایی دارد و در حقیقت، مقام و ارزش او را بشناسی.
وگرنه مپیچان دگر کار را
شو آماده با خصم پیکار را
هوش مصنوعی: اگر قصد داری کارها را به خوبی انجام دهی، دیگر به حاشیه نرو و خودت را برای مواجهه با دشمن آماده کن.
چو گفتار او را شهنشه شنید
بدو بر خروشید و گفت: ای پلید
هوش مصنوعی: وقتی پادشاه سخنان او را شنید، به شدت ناراحت شد و گفت: ای ناپاک!
گمانتان زکشتن مرا هست باک
نترسم بجز از خداوند پاک
هوش مصنوعی: شما فکر میکنید قصد کشتن من را دارید، اما من از هیچکس جز خداوند نخواهم ترسید.
دل شیر کوشنده ی ذوالمنن
بود در میان دو پهلوی من
هوش مصنوعی: دل من مانند دل شیر است و در میان دو پهلوی من، به شدت در تلاش و کوشش است.
روان نبی آن خداوند پاک
مرا خفته در پیکر تابناک
هوش مصنوعی: روان پیامبر خداوند پاک در من وجود دارد و من در بدنی شفاف و درخشان به خواب رفتهام.
چو خواهم که قدرت نمایی کنم
همه کرده ی کبریایی کنم
هوش مصنوعی: وقتی بخواهم قدرت و عظمت خود را نشان دهم، همه کارهای بزرگ و شگفتانگیز را انجام میدهم.
بود تا که پیمان ستانم به مشت
نبیند کس از من به پیگار، پشت
هوش مصنوعی: من تا زمانی در اینجا هستم که پیمان خود را بگیرم، ولی هیچکس از من پشت پرده واقعیتها را نخواهد دید.
بود تا به کف قبضه ی ذوالفقار
نخواهم ز بدخواه دین زینهار
هوش مصنوعی: من تا زمانی که به دستم قبضهی ذوالفقار است، از بدخواهی افراد دینم نخواهم ترسید.
نشاید خداوند را بنده گی
شه دین کجا و پرستنده گی؟
هوش مصنوعی: خداوند را نمیتوان به عنوان یک بنده یا پرستنده نگریست، زیرا مقام او فراتر از اینهاست.
تفو پور مرجانه ی زشت کیش
که خداوند مرا پیرو شاه خویش
هوش مصنوعی: تفو بر آن مرجانهی زشت و ناپسند که خداوند مرا از پیروان بزرگترین شاه قرار داده است.
مرا تا که درکالبد هست جان
نباشم درین کار همداستان
هوش مصنوعی: تا زمانی که بدن من وجود دارد، روح من در این ماجرا همراستا نیست.
چو این دید بن سعد تاریک هوش
زلشگر جدا گشت و برزد خروش
هوش مصنوعی: وقتی که بن سعد این را دید، هوش و حواسش از شدت ترس و نگرانی به هم ریخت و از جمعیت جدا شد و ناگهان فریاد بلند زد.
بگفتا: که بازاده ی بوتراب
نکو نیست دیگر سوال و جواب
هوش مصنوعی: او گفت: که فرزند آزاد بوتراب دیگر نیازی به پرسش و پاسخ نیست.
ببارید بر پیکر او خدنگ
میارید بر کشتن او درنگ
هوش مصنوعی: باران ببارید بر بدن او و هنگام کشتن او هیچ تأخیری نکنید.
هزاری سه پنج از سپاه شریر
به زه بر نهادند پرنده تیر
هوش مصنوعی: هزار و سیصد و پنج تیر از سپاه بدکاران به کمان گذاشته شد تا به پرندهای شلیک کنند.
چو نمرود حق را نشان ساختند
به یکره رها از کمان ساختند
هوش مصنوعی: وقتی نمرود به حق اشاره کرد، آن را با دقت و بدون هیچ قید و شرطی نشان دادند.
از آن تیر باران نیامد گزند
بدان شاه کافرکش دیوبند
هوش مصنوعی: از آن تیرها گزندی به او نرسید، چرا که آن پادشاه کافرکش دیوبند از خود قدرت و توان بالایی دارد.
فرو ماند اهریمن اندر شگفت
زکار شه اندازه ها برگرفت
هوش مصنوعی: اهریمن از کارهای پادشاه حیرت زده مانده و به اندازههای او پی برده است.
دگر ره ز نو چاره ای ساز کرد
سران را به سوی خود آواز کرد
هوش مصنوعی: به گونهای تازه، راهی نو برای حل مشکل ایجاد کرد و رهبران را به سمت خود دعوت کرد.
از ایشان سواری که بد رزمخواه
یکایک فرستاد زی رزم شاه
هوش مصنوعی: از آنها کسی که مهارت در جنگ داشت، به تنهایی به سوی پهلوان فرستاده شد.
به یک زخم آن قدرت کردگار
برآوردی از جان هر یک دمار
هوش مصنوعی: با یک زخم، قدرت خداوند باعث شد که جان هر فردی به شدت دچار مشکل و ضعف شود.
چو زیشان بسی خفت برخون و خاک
سپه را بشد زهره از بیم چاک
هوش مصنوعی: وقتی که از آنها تعدادی در خاک و خون افتادند، سپاه از ترس برچیده شد و از دل به میانه نبرد نیامدند.
شهنشه از ایشان همی خواست مرد
نمی کرد کس آرزوی نبرد
هوش مصنوعی: شاه از آنها میخواست که مردانگی نشان دهند، اما هیچکس تمایلی به جنگ و نبرد نداشت.
چو دیگر نیامد کسی رزمخواه
بزد شاه دین خوش را برسپاه
هوش مصنوعی: وقتی کسی برای نبرد نیامد، شاه دین خوش را بر گروه خود فراخواند.
تو گفتی که در پیکر ذوالجناح
چو باز دمنده بر آمد جناح
هوش مصنوعی: تو گفتی که در بدن ذوالجناح، مانند پرندهای که بال زده باشد، بالی برآمد.