بخش ۹۷ - کشته شدن شهاب برادر طارق
چو شد کشته طارق بد اختر شهاب
برون شد زتاری تنش توش وتاب
به خون برادر بسان گراز
بیفکند اسب از پی ترکتاز
بزد نعره از خشم بر پور شاه
که ای هاشمی کودک رزمخواه
به خون برادر هم اکنون سرت
بیاندازم از نامور پیکرت
چو پور علی بانگ او را شنید
بگفتا چه خوب آمدی ای پلید
که در دوزخ آن دیو نیرنگ باز
به راه تو دارد دو بیننده باز
هم اکنون شود روز عمر توطی
برادر ترا می شتابد ز پی
بگفت این وزد بر کمربند چنگ
ربودش چو کاهی ززین خدنگ
چنانش بیفکند سوی فلک
که گوشش نیوشید بانگ ملک
شهاب بد اختر چو تیر شهاب
زبالا سرازیر شد با شتاب
ز بالا بیامد چو شیطان فرود
علی دست بر قبضه ی تیغ سود
بزد وز میان کرد او را دو نیم
به خاک اندر افتاد دوی رجیم
چو زینگونه کیفر بد اندیش یافت
مهین پور طارق به میدان شتافت
که خود طلحه بد نام آن بد نژاد
ددی بود نستوده تا پاکزاد
به خونخواهی عم و کین پدر
برآهیخت شمشیر بر تاجور
گرفتش سر دست و تیغش زکف
برآورد فرزند شاه نجف
وزان پس یکی نیزه زد بر سرش
که از زین نگونسار شد پیکرش
چو این دید عمر و بن طارق زجای
برانگیخت خارا سم بادپای
هماورد را پور شه چون بدید
سبک آذر آبگون بر کشید
بزد آنچنان بر رگ گردنش
که سر رفت از یاد تاری تنش
به دوزخ در اهریمن بد گهر
دو منزل یکی تاخت سوی پدر
بخش ۹۶ - حمله کردن ح – علی اکبر(ع)بر میمنه و میسره و قلب لشگر: نهنگی دمان بر کشید ازنیامبخش ۹۸ - مبارزت بکربن غانم با علی(ع)وکشته شدن او به دست ح علی اکبر: درآن روز در خیل کوفی سپاه
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو شد کشته طارق بد اختر شهاب
برون شد زتاری تنش توش وتاب
هوش مصنوعی: وقتی طارق، ستاره بدی، کشته شد، شهاب از تاریکی به بیرون آمد و تن او بیقرار و بینظم شد.
به خون برادر بسان گراز
بیفکند اسب از پی ترکتاز
هوش مصنوعی: اسب با سرعت و قدرت، به خون برادر حملهور میشود و رفتار آن شبیه به گراز است که به دنبال طعمهاش میدود.
بزد نعره از خشم بر پور شاه
که ای هاشمی کودک رزمخواه
هوش مصنوعی: او به شدت از روی خشم فریادی بلند زد و خطاب به فرزند شاه گفت: ای کودک هاشمی، تو جنگجوی شجاعی هستی.
به خون برادر هم اکنون سرت
بیاندازم از نامور پیکرت
هوش مصنوعی: من به خاطر نام نیک و زیبایی چهرهات به خاطر خون برادرم با تو کاری خواهم کرد.
چو پور علی بانگ او را شنید
بگفتا چه خوب آمدی ای پلید
هوش مصنوعی: هنگامی که پور علی صدای او را شنید، گفت: چه خوب که آمدی ای ناپاک.
که در دوزخ آن دیو نیرنگ باز
به راه تو دارد دو بیننده باز
هوش مصنوعی: در جهنم، آن دیو فریبنده به سوی تو دو مراقب دارد.
هم اکنون شود روز عمر توطی
برادر ترا می شتابد ز پی
هوش مصنوعی: در حال حاضر روزهای عمر تو در حال سپری شدن است و برادر تو نیز به سرعت در حال حرکت به سوی تو است.
بگفت این وزد بر کمربند چنگ
ربودش چو کاهی ززین خدنگ
هوش مصنوعی: این عبارت به توصیف یک رخداد پرداخته است. گویا شخصی در حال صحبت است و در این گفتار، به وضعیتی اشاره میکند که دستانش بر کمربندش قرار دارد و به گونهای نرم و سبک، به دیگران یا چیزی نزدیک میشود، درست مانند یک کاه که به آسانی از جایی جدا میشود. این تمثیل نشاندهندهای از بیوزنی یا سادگی در حرکت و تغییر است.
چنانش بیفکند سوی فلک
که گوشش نیوشید بانگ ملک
هوش مصنوعی: او را به گونهای به آسمان پرتاب کرد که دیگر نتوانست صدای فرشتگان را بشنود.
شهاب بد اختر چو تیر شهاب
زبالا سرازیر شد با شتاب
هوش مصنوعی: یک شهاب بد، مانند تیری که به سرعت از بالا به پایین میآید، سرازیر شد.
ز بالا بیامد چو شیطان فرود
علی دست بر قبضه ی تیغ سود
هوش مصنوعی: در این بیت، به تصویر کشیده شده که شیطان از بالا میآید و به نوعی به علی نزدیک میشود و دستانش را بر روی قبضه تیغ میگذارد. این اشاره به قدرت و شجاعت علی دارد که در برابر چالشها و شیطنتها ایستادگی میکند.
بزد وز میان کرد او را دو نیم
به خاک اندر افتاد دوی رجیم
هوش مصنوعی: او را به دو نیم کرد و بر زمین انداخت، همانطور که دو تکه سنگ به شدت به زمین میافتند.
چو زینگونه کیفر بد اندیش یافت
مهین پور طارق به میدان شتافت
هوش مصنوعی: زمانی که بداندیشان به اینگونه کیفر دچار شدند، مهین پور طارق به میدان جنگ آمد.
که خود طلحه بد نام آن بد نژاد
ددی بود نستوده تا پاکزاد
هوش مصنوعی: طلحه، که معروف به بدنامی و خصلتهای ناپسند است، از نسل افرادی است که شایسته ستایش نیستند و در واقع به خاطر نژاد و خصوصیاتش مورد قضاوت قرار میگیرد.
به خونخواهی عم و کین پدر
برآهیخت شمشیر بر تاجور
هوش مصنوعی: به خاطر انتقام خون عم و پدرش، شمشیرش را به سوی تاجور (حاکم یا کسی که قدرت دارد) کشید.
گرفتش سر دست و تیغش زکف
برآورد فرزند شاه نجف
هوش مصنوعی: او فرزند شاه نجف را با دست بالا گرفت و تیغش را از کف بیرون آورد.
وزان پس یکی نیزه زد بر سرش
که از زین نگونسار شد پیکرش
هوش مصنوعی: سپس، یکی نیزهای به سر او زد که بدین سبب بدنش از زین افتاد و دراز شد.
چو این دید عمر و بن طارق زجای
برانگیخت خارا سم بادپای
هوش مصنوعی: وقتی عمر و بن طارق این را دیدند، از جایشان برخواستند و مانند سم باد برانگیخته شدند.
هماورد را پور شه چون بدید
سبک آذر آبگون بر کشید
هوش مصنوعی: وقتی شاهزاده، حریف خود را دید، به سرعت زره آتشین خود را به تن کرد.
بزد آنچنان بر رگ گردنش
که سر رفت از یاد تاری تنش
هوش مصنوعی: او آنقدر محکم بر رگ گردنش زد که کاملاً از یادش رفت که بدنش چه شکلی است.
به دوزخ در اهریمن بد گهر
دو منزل یکی تاخت سوی پدر
هوش مصنوعی: به دوزخ در بوجود اهریمنی با خوی بد، دو منزل را طی کرده و به سمت پدر میرود.

الهامی کرمانشاهی