گنجور

بخش ۹۶ - حمله کردن ح – علی اکبر(ع)بر میمنه و میسره و قلب لشگر

نهنگی دمان بر کشید ازنیام
که جان دلیران کشیدی به کام
بدان تیغ شیر کنام نبرد
به لشگر چو جدش علی حمله کرد
سپاهی درآمد ز گرگان کین
به پیگار آن یوسف مصر دین
سبک تیغ شهزاده شد سرگرای
زمین شد پر از پیکر و دست و پای
زیک برق کز دشنه ی او بجست
تن و جان صد مرد جنگی بخست
ز بس کشته افکند در کارزار
زخون پهنه گردید دریا کنار
یلان سپه زهره بشکافتند
ز پیکار شهزاده رو تافتند
به پهنه عمر از آنگونه کار
بپیچید بر خویش مانند مار
زنا پاکرایی یکی چاره جست
که گردد شکست سپه زو درست
به لشگر یکی بد گهر مرد بود
که چون ژنده پیلان به ناورد بود
تن او بار و خود کام و جنگی بدی
به رزم سواران درنگی بدی
بدی نام او طارق بن شبیب
دل جنگجویان ازو پر نهیب
درآن روز بودش به خرگاه جای
نهشته برون سوی ناورد پای
تن او بار او طارق بن شبیب
دل جنگجویان ازو پر نهیب
درآن روز بودش به خرگاه جای
نهشته برون سوی ناورد پای
نوندی فرستاد میر سپاه
سوی طارق شوم بی آب و جاه
چو آمد بدو گفت کای نامدار
نبینی که در پهنه ی کارزار
چه کرده است این کودک خردسال
ابا نامداران با سفت ویال
تنی از سواران جنگی نماند
که شمشیر بر مغفر اونراند
یکی دیده بگشا دراین پهندشت
ببین چون زتیغش پر از کشته گشت
همه لشگر از رزم سیر آمدند
دریده بر – از جنگ شیر آمدند
برآشفت طارق به سالار گفت
که ما نا ترا چشم دانش بخفت
چنین گفتگو با دلیران چرا
چنین سخره با شرزه شیران چرا
چو من نامداری سواری دلیر
که بگریزد از حمله اش نره شیر
ابا رزم نادیده اندک به سال
شماری هماورد ودانی همال
من و رزم با کودکان این مباد
که از من کنند این به افسانه یاد
عمر گفت با وی که ای پهلوان
که چون تو ندانم تنی از گوان
نیای همین کودک پاکرای
علی (ع) بود شمشیر و شیر خدای
نه مرحب نه حارث نه عمر وسترگ
نه شیبه نه عتبه سران بزرگ
تنی زنده زیشان ز رزمش نجست
زتیغش زجان جمله شستند دست
هنوز از زمین های بطحا دیار
بجوشد، نم خون چو دریا کنار
مر این خردسال است در کارزار
پدر را زشیر خدا یادگار
شگفتی بسی اندرین پهندشت
ز خردان ایشان پدیدار گشت
ز مردان جنگی نکو نیست لاف
اگر مردی؟ اینک تو اینک مصاف
برو تا ببینی بر و بال اوی
همان حیدری تیغ و چنگال اوی
اگر زنده برگشتی از رزمگاه
بخوان خویش را پهلوان سپاه
سرش را گر آوردی ایدون به من
سرت را برافرازم از انجمن
بخواهم که سازد ترا شهریار
ابر موصل و ورقه، فرمانگذار
ز گفتار او گشت طارق دژم
دو جوشن بپوشید در زیر هم
به آهن نهان گشت پا تا به سر
سبک جست بر باره ی راهور
یکی تیغش اندر میان سر گرای
به دستش یکی نیزه ی جانگزای
بغرید کای نو رسیده سوار
ندیده نبرد دلیران کار
هنوزت نه گاه نبردست و جنگ
که یازی به مردم کشی تیغ و چنگ
چه آتش بد این کش برافروختی
که جان دلیران بدان سوختی
به رزم من ایدر یکی پای دار
که اینک سر آید ترا روزگار
بگفت این و پیچان سنان کرد راست
تو گفتی سنانش یکی اژدهاست
نبرد آزما پور شیر خدای
چو این دید بر زین بیفشرد پای
یکی نیزه چون اژدهای کلیم
کزو جان فرعونیان کرد بیم
بیفکند بر نیزه ی هم نبرد
به گردون برانگیخت از پهنه گرد
بدانسان بگشتند بر گردهم
که گاو زمین را بشد پشت خم
دلیران لشگر برآن ترکتاز
به جای دو دیده دهان کرده باز
به ناگاه شهزاده ی ارجمند
زکف نیزه ی خودبه یک سو فکند
بیازید سر پنجه ی رزمساز
زطارق گرفت آن سنان دراز
بیفکندش ا زدست بردشت جنگ
چو طارق بدید این بیازید چنگ
یکی تیغ بیرون کشید ازقراب
به خونریزی زاده ی بوتراب
چو کرد اهرمن تیغ و بازو بلند
برانگیخت شهزاده ازجا سمند
گرفت از هوا دست و تیغش بهم
به سر پنجه بازوی اوداد خم
به نیرو بیفشرد دستش چنان
که شد ازبن ناخنش خون روان
برآورد از دست او تیغ تیز
به بدخواه شد بسته راه ستیز
بزد اسب وبر وی بغرید سخت
به زیر سپر شد نهان تیره بخت
گزین زاده ی شه خدا را ستود
بیاورد آن تیغ بر وی فرود
زخود وسروسینه اندر گذشت
زتنگ تکاور پدیدار گشت
بیفتاد در پهنه ی کارزار
دونیمه ستور ودو پیکر سوار
بدان کشته بس تاخت یکران جوان
شکست از پی باره اش استخوان
رسید از خدای جهان آفرین
پیاپی بدان دست وتیغ آفرین
پیمبر (ص) به مینو برافروخت روی
درود آمد ازشیر یزدان بر اوی
شه کربلا از گرانمایه پور
چو دید آن هنرمندی و فر و زور
پیاپی خدای جهان را ستود
به پور جوان آفرین ها نمود

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نهنگی دمان بر کشید ازنیام
که جان دلیران کشیدی به کام
هوش مصنوعی: نهنگی در لحظه‌ای از خواب برخواسته و به شدت توانسته است جان شیرمردان را در زیر آب بگیرد و به کام خود بکشاند.
بدان تیغ شیر کنام نبرد
به لشگر چو جدش علی حمله کرد
هوش مصنوعی: بدان که در میدان جنگ، مانند شیر خشمگین و دلیر، دشمنان به لشگر او حمله‌ور می‌شوند، همان‌طور که جدش علی (علی‌بن‌ابی‌طالب) به میدان می‌رفت و نبرد می‌کرد.
سپاهی درآمد ز گرگان کین
به پیگار آن یوسف مصر دین
هوش مصنوعی: یک سپاه از سمت گرگان به جنگ آمد تا انتقام یوسف، پسر ایران، را بگیرد.
سبک تیغ شهزاده شد سرگرای
زمین شد پر از پیکر و دست و پای
هوش مصنوعی: تیغ شهزاده به زمین افتاد و باعث شد که زمین پر از جسدها و دست و پای انسان‌ها شود.
زیک برق کز دشنه ی او بجست
تن و جان صد مرد جنگی بخست
هوش مصنوعی: از یک جرقه که از دشنه او برخاست، جان و تن صد جنگجو از fright جدا شد.
ز بس کشته افکند در کارزار
زخون پهنه گردید دریا کنار
هوش مصنوعی: به خاطر تعداد زیاد افرادی که در میدان جنگ کشته شدند، خون آن‌ها مانند دریا بر زمین پراکنده گردید.
یلان سپه زهره بشکافتند
ز پیکار شهزاده رو تافتند
هوش مصنوعی: جوانان دلیر از سپاه زهره، به نبرد با شاهزاده رفتند و در این مبارزه، شجاعت و چالاکی خود را نشان دادند.
به پهنه عمر از آنگونه کار
بپیچید بر خویش مانند مار
هوش مصنوعی: در طول زندگی، با چالش‌ها و مشکلاتی روبه‌رو می‌شوید که باید با آنها به گونه‌ای هوشمندانه و انعطاف‌پذیر برخورد کنید، همانطور که مار به راحتی خود را به حالت‌های مختلف و موقعیت‌های گوناگون وفق می‌دهد.
زنا پاکرایی یکی چاره جست
که گردد شکست سپه زو درست
هوش مصنوعی: یک فرد پاکدامن به دنبال راه حلی است تا بتواند سپاهی را که درگیر نبرد است، به سمت شکست بکشاند.
به لشگر یکی بد گهر مرد بود
که چون ژنده پیلان به ناورد بود
هوش مصنوعی: در میان لشکری، مردی بود که از ریشه و نسب خوبی برخوردار بود و به مانند فیل‌های کتک‌خورده و فرسوده در میدان نبرد حاضر بود.
تن او بار و خود کام و جنگی بدی
به رزم سواران درنگی بدی
هوش مصنوعی: او خود را با بار سنگینی پر کرده است و به خاطر خودخواهی و جنگ کردن، مشکلات زیادی برای سربازان به وجود آورده است.
بدی نام او طارق بن شبیب
دل جنگجویان ازو پر نهیب
هوش مصنوعی: طارق بن شبیب به قدری مشهور و تأثیرگذار است که نامش دل جنگجویان را به لرزه می‌اندازد و آنها را به هیجان می‌آورد.
درآن روز بودش به خرگاه جای
نهشته برون سوی ناورد پای
هوش مصنوعی: در آن روز، او در جای خود در خرگاه نشسته بود و آماده بود که به سمت میدان جنگ حرکت کند.
تن او بار او طارق بن شبیب
دل جنگجویان ازو پر نهیب
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شخصیتی می‌پردازد که دارای بدنی نیرومند و استقامتی قوی است. او همچون طارق بن شبیب، که یکی از سرداران مشهور تاریخ است، در میدان نبرد حضور دارد و قلب جنگجویان را پر از امید و شور و شوق می‌کند. به عبارتی، این فرد با ویژگی‌ها و شخصیتِ برجسته‌اش، موجب به وجود آمدن انگیزه و جسارت در دیگران می‌شود.
درآن روز بودش به خرگاه جای
نهشته برون سوی ناورد پای
هوش مصنوعی: در آن روز، او در خرگاه نشسته بود و به سمت جنگ آماده می‌شد.
نوندی فرستاد میر سپاه
سوی طارق شوم بی آب و جاه
هوش مصنوعی: مردی از طرف فرمانده سپاه به سوی طارق فرستاده شد تا به او بگوید که در وضعیت بدی قرار دارد و از نظر آب و امکانات در تنگناست.
چو آمد بدو گفت کای نامدار
نبینی که در پهنه ی کارزار
هوش مصنوعی: وقتی به او نزدیک شد، گفت: ای معروف و شناخته شده، آیا نمی‌بینی که در میدان نبرد چه می‌گذرد؟
چه کرده است این کودک خردسال
ابا نامداران با سفت ویال
هوش مصنوعی: این کودک کوچک با آفتاب و یا سادگی خود، چه تأثیری بر بزرگان و نامدارانی که در اطرافش هستند، گذاشته است.
تنی از سواران جنگی نماند
که شمشیر بر مغفر اونراند
هوش مصنوعی: هیچ یک از سواران جنگی باقی نمانده‌اند که شمشیر بر کلاه‌خود او نکوبیده باشد.
یکی دیده بگشا دراین پهندشت
ببین چون زتیغش پر از کشته گشت
هوش مصنوعی: به صفحه‌ای از این دشت وسیع نگاه کن و ببین که چگونه زمین به خاطر شمشیرها پر از کشته‌ها شده است.
همه لشگر از رزم سیر آمدند
دریده بر – از جنگ شیر آمدند
هوش مصنوعی: همه سربازان از جنگ خسته و ناتوان به خانه برگشتند و از مشقت‌های نبرد به ستوه آمده‌اند.
برآشفت طارق به سالار گفت
که ما نا ترا چشم دانش بخفت
هوش مصنوعی: طارق به سالار گفت که ما دیگر به تو امیدی برای علم و دانش نداریم.
چنین گفتگو با دلیران چرا
چنین سخره با شرزه شیران چرا
هوش مصنوعی: چرا با دلیران این‌گونه صحبت می‌کنید و شیران قوی را این‌طور مسخره می‌کنید؟
چو من نامداری سواری دلیر
که بگریزد از حمله اش نره شیر
هوش مصنوعی: مثل من، که فردی برجسته و شجاع هستم، در برابر خطرات عقب‌نشینی نمی‌کنم و حاضرم با شجاعت به جنگ بپردازم، حتی اگر در چنگال شیر هم قرار بگیرم.
ابا رزم نادیده اندک به سال
شماری هماورد ودانی همال
هوش مصنوعی: در اینجا به معنای این است که در جنگ و نبرد، حتی اگر تلاش کمی صورت گیرد، به مرور زمان آن تلاش‌ها به ثمر خواهند رسید و موجب پیروزی خواهند شد. لذا می‌توان از طریق حفظ همبستگی و تلاش مستمر به موفقیت‌های بزرگ دست یافت.
من و رزم با کودکان این مباد
که از من کنند این به افسانه یاد
هوش مصنوعی: من و جنگیدن با کودکان کاری نیست که بخواهم انجام دهم، چون ممکن است مرا به عنوان یک یادواره در داستان‌ها به یاد بسپارند.
عمر گفت با وی که ای پهلوان
که چون تو ندانم تنی از گوان
هوش مصنوعی: عمر به او گفت: ای قهرمان، مانند تو را هیچ نمی‌شناسم که بدنی از گوان داشته باشد.
نیای همین کودک پاکرای
علی (ع) بود شمشیر و شیر خدای
هوش مصنوعی: این بچه که صحبتش می‌کنیم، آن پاک و بی‌گناه است. او نواده‌ی علی (ع) است و در نسل او شمشیر و دلیری و شجاعت خدایی نهفته است.
نه مرحب نه حارث نه عمر وسترگ
نه شیبه نه عتبه سران بزرگ
هوش مصنوعی: در این بیت، اشاره به بزرگان و سرشناسان قوم شده است که نام‌هایی از شخصیت‌های مهم و تأثیرگذار در تاریخ را بیان می‌کند. این افراد به عنوان سران و رهبران شناخته می‌شوند، اما در اینجا بیان می‌کند که آن‌ها همگی به نوعی در برابر شرایط یا مسئله‌ای قرار دارند و نمی‌توانند مانع پیشرفت یا تغییری شوند. به طور کلی، مفهوم این بیت به عدم تأثیرگذاری یا کارایی این شخصیت‌ها اشاره دارد.
تنی زنده زیشان ز رزمش نجست
زتیغش زجان جمله شستند دست
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر آن است که کسی که در میدان جنگ در برابر دشمنان ایستادگی کرده و از شمشیر خود جان‌فشانی کرده، به هیچ وجه از آنها نمی‌گریزد و همگی از او فرار می‌کنند. او با شهامت و قوت قلب در برابر چالش‌ها قرار دارد و از هیچ چیزی نمی‌هراسد.
هنوز از زمین های بطحا دیار
بجوشد، نم خون چو دریا کنار
هوش مصنوعی: هنوز از زمین‌های بیدا به خون می‌جوشد، نمودی از خون دریا را در کنار می‌توان دید.
مر این خردسال است در کارزار
پدر را زشیر خدا یادگار
هوش مصنوعی: این بچه، در میدان نبرد، یادگار پدرش را که از نعمت‌های خداست، به یاد دارد.
شگفتی بسی اندرین پهندشت
ز خردان ایشان پدیدار گشت
هوش مصنوعی: در این دشت وسیع، نشانه‌ها و شگفتی‌های زیادی از دانایان و خردمندان به وجود آمده است.
ز مردان جنگی نکو نیست لاف
اگر مردی؟ اینک تو اینک مصاف
هوش مصنوعی: اگر تو از دلیران هستی، نباید فقط به خودت ببالید. حالا زمان امتحان است و باید توانایی‌هایت را نشان دهی.
برو تا ببینی بر و بال اوی
همان حیدری تیغ و چنگال اوی
هوش مصنوعی: برو و ببین که او چه ویژگی‌هایی دارد؛ او همانند حیدر (علی) با قدرت و مهارت است و دارای صفات برجسته‌ای مثل تیغ و چنگال است.
اگر زنده برگشتی از رزمگاه
بخوان خویش را پهلوان سپاه
هوش مصنوعی: اگر برگردی از میدان جنگ، خودت را قهرمان لشگر بدان و به همه اعلام کن.
سرش را گر آوردی ایدون به من
سرت را برافرازم از انجمن
هوش مصنوعی: اگر سر خود را به سوی من بیاوری، من نیز سر خود را از جمع بلند می‌کنم.
بخواهم که سازد ترا شهریار
ابر موصل و ورقه، فرمانگذار
هوش مصنوعی: می‌خواهم که تو را به عنوان پادشاهی بزرگ و مهم در منطقه موصل و ورقه بگمارند.
ز گفتار او گشت طارق دژم
دو جوشن بپوشید در زیر هم
هوش مصنوعی: از صحبت‌های او، طارق ناراحت شد و دو زره بر تن کرد.
به آهن نهان گشت پا تا به سر
سبک جست بر باره ی راهور
هوش مصنوعی: پاهایش در درون آهن پنهان شد و تا سر به طور سبکی بر روی جاده جست و خیز کرد.
یکی تیغش اندر میان سر گرای
به دستش یکی نیزه ی جانگزای
هوش مصنوعی: یکی شمشیرش به سمت سر می‌رود و در دستانش نیز تیر زهرآگینی وجود دارد.
بغرید کای نو رسیده سوار
ندیده نبرد دلیران کار
هوش مصنوعی: صدا کن ای سوار تازه‌وارد که هنوز نبرد دلیران را ندیده‌ای.
هنوزت نه گاه نبردست و جنگ
که یازی به مردم کشی تیغ و چنگ
هوش مصنوعی: تو هنوز در زمان نبرد و جنگ نیستی، پس چرا مردم را با تیغ و چنگ خود می‌کشی؟
چه آتش بد این کش برافروختی
که جان دلیران بدان سوختی
هوش مصنوعی: چه آتشی بدی که با آن زبانه زدی و باعث شدی جان دلیران بسوزد.
به رزم من ایدر یکی پای دار
که اینک سر آید ترا روزگار
هوش مصنوعی: به میدان جنگ بیا و در کنار من قرار بگیر، زیرا زمان از دستت رفته و به زودی به پایان می‌رسد.
بگفت این و پیچان سنان کرد راست
تو گفتی سنانش یکی اژدهاست
هوش مصنوعی: او این حرف را گفت و سپس شمشیرش را به‌طرف راست چرخاند. تو درست گفتی، شمشیرش مانند یک اژدهاست.
نبرد آزما پور شیر خدای
چو این دید بر زین بیفشرد پای
هوش مصنوعی: دلاور پسر شیر خدا وقتی این موضوع را دید، پایش را بر روی زین اسب فشرد و آماده میدان نبرد شد.
یکی نیزه چون اژدهای کلیم
کزو جان فرعونیان کرد بیم
هوش مصنوعی: یکی نیزه‌ای مانند اژدهایی که باعث ترس جان فرعونیان شد.
بیفکند بر نیزه ی هم نبرد
به گردون برانگیخت از پهنه گرد
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف صحنه‌ای از نبرد می‌پردازد که در آن جنگجویی، دشمنانش را با قدرت و شجاعت شکست می‌دهد. او به گونه‌ای عمل می‌کند که دشمنانش به زمین می‌افتند و در آسمان این پیروزی را جشن می‌گیرد، نشان از عظمت و بزرگی آن لحظه دارد.
بدانسان بگشتند بر گردهم
که گاو زمین را بشد پشت خم
هوش مصنوعی: مردم دور هم جمع شدند و به این موضوع پرداختند که قدرت گاو بر دوش زمین سنگینی می‌کند و آن را خم کرده است.
دلیران لشگر برآن ترکتاز
به جای دو دیده دهان کرده باز
هوش مصنوعی: شجاعان در میدان جنگ مانند گرگ‌های وحشی، به جای نگاه کردن به دشمن، دندان‌های خود را آماده کرده‌اند.
به ناگاه شهزاده ی ارجمند
زکف نیزه ی خودبه یک سو فکند
هوش مصنوعی: ناگهان، شاهزاده گرامی نیزه‌اش را به کنار انداخت.
بیازید سر پنجه ی رزمساز
زطارق گرفت آن سنان دراز
هوش مصنوعی: در این بیت، فردی با عزم و اراده، به دنبال تجهیز و آماده‌سازی خود برای نبرد می‌باشد. او با قدرت و استقامت، سلاح خود را بر می‌دارد و به میدان جنگ می‌رود. خاطر نشان می‌شود که او چنگ به سلاحی دراز زده و به طور جدی برای رویارویی آماده شده است.
بیفکندش ا زدست بردشت جنگ
چو طارق بدید این بیازید چنگ
هوش مصنوعی: در یک نبرد، وقتی طارق آن شخص را دید، او را به زمین انداخت و سپس او را به شدت مورد حمله قرار داد.
یکی تیغ بیرون کشید ازقراب
به خونریزی زاده ی بوتراب
هوش مصنوعی: کسی شمشیری را از غلاف بیرون آورد و قصد داشت خون‌ریزی کند، مانند فرزندی که از بوتراب به وجود آمده است.
چو کرد اهرمن تیغ و بازو بلند
برانگیخت شهزاده ازجا سمند
هوش مصنوعی: زمانی که اهریمن شمشیر و دستش را بالا برد، شاهزاده از جایش بلند شد و اسبش را به راه انداخت.
گرفت از هوا دست و تیغش بهم
به سر پنجه بازوی اوداد خم
هوش مصنوعی: او با دستانی که در هوا داشت و تیغی که در دستش بود، به تیغه سر پنجه بازوی خود خم شد.
به نیرو بیفشرد دستش چنان
که شد ازبن ناخنش خون روان
هوش مصنوعی: او به قدری فشار می‌آورد که خون از اعماق ناخن‌هایش بیرون می‌ریزد.
برآورد از دست او تیغ تیز
به بدخواه شد بسته راه ستیز
هوش مصنوعی: او با دستانش شمشیری تیز را به سمت بدخواهانش برافراشت و راه نزاع را بر آن‌ها بست.
بزد اسب وبر وی بغرید سخت
به زیر سپر شد نهان تیره بخت
هوش مصنوعی: اسب را راند و بر آن به شدت فریاد زد، و او در زیر سپر، به ناچار پنهان شد از سرنوشت شوم.
گزین زاده ی شه خدا را ستود
بیاورد آن تیغ بر وی فرود
هوش مصنوعی: فرزند برگزیده خدا، او را ستود و آن تیغ را بر او فرود آورد.
زخود وسروسینه اندر گذشت
زتنگ تکاور پدیدار گشت
هوش مصنوعی: از خود و سختی‌ها عبور کرد و به نمایش مبارزی قوی و شجاع درآمد.
بیفتاد در پهنه ی کارزار
دونیمه ستور ودو پیکر سوار
هوش مصنوعی: در میدان نبرد، دو نیمه‌ از یک اسب و دو سوار وجود دارد که به زمین افتاده‌اند.
بدان کشته بس تاخت یکران جوان
شکست از پی باره اش استخوان
هوش مصنوعی: بدان که برای رسیدن به هدف، جوانان بسیاری جان خود را از دست داده‌اند و شکست‌های زیادی را تحمل کرده‌اند تا به موفقیت برسند.
رسید از خدای جهان آفرین
پیاپی بدان دست وتیغ آفرین
هوش مصنوعی: از جانب خدای جهان‌آفرین پیام‌های مکرر و پیوسته‌ای به دست و شمشیر خلاقانه‌ام رسید.
پیمبر (ص) به مینو برافروخت روی
درود آمد ازشیر یزدان بر اوی
هوش مصنوعی: پیامبر با چهره‌ای درخشان مانند بهشت، به دنیا آمد و از رحمت خداوند، نور و برکت به او عطا شد.
شه کربلا از گرانمایه پور
چو دید آن هنرمندی و فر و زور
هوش مصنوعی: در این بیت به مقام و ارزش بالای فرزند گرانقدر اشاره شده است. زمانی که شه کربلا، که خود فردی با فضیلت و توانمند است، هنرمندی و قدرت این پسر را مشاهده کرد، تحت تأثیر قرار گرفت.
پیاپی خدای جهان را ستود
به پور جوان آفرین ها نمود
هوش مصنوعی: مدام خدایی را که بر همه چیز حاکم است، ستایش کرد و به جوانی که به دنیا آمده بود، تبریک گفت.