بخش ۹۳ - رفتن ح – علی اکبر به وداع امام سجاد وبازگشت به خدمت پدر
به بالین اوگریه ها سرنمود
همی چهره بر پای سجاد سود
شه خسته چون بوی اکبر شنید
زجاجست و تنگش به بر برکشید
به بدرود هم در خروش آمدند
همی ناله ازنای دل برزدند
امام امم سیدالساجدین
به فرخ برادرش گفت اینچنین
که ای لعل تو عیسی جان من
بدین درد جانکاه درمان من
طبیبانه بنشین به بالین من
بکن چاره ی درد دیرین من
مرا جان ز دیدارت آمد به تن
مرو تا بماند به تن جان من
به پوزش خم آورد بالا جوان
بر آن جهان داور ناتوان
که ای حجت دادگر کردگار
پس از تاجور باب در روزگار
پی آنکه برخی کنم جان تو را
سر خود کنم گوی چوگان ترا
پدر داده دستوری ام بهر جنگ
که سازم زخون چهره یاقوت رنگ
تو نیزم اجازت بده چون پدر
به پیگار این لشگر بد گهر
که گاه فدا گشتم دیر شد
دل من زجان و جهان سیرشد
چو از شاه بیمار دستور یافت
دگر باره سوی شهنشه شتافت
بخش ۹۲ - زبانحال ام لیلی و تسلی دادن ح علی اکبر مادر خودرا: بگفت ای زمهر تو جان درتنمبخش ۹۴ - لباس رزم پو شاندن امام مظلوم فرزند خود را وبه میدان فرستادن: جبین سود پیش شه دین به خاک
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به بالین اوگریه ها سرنمود
همی چهره بر پای سجاد سود
هوش مصنوعی: در کنار او، اشکهای فراوانی ریخته شد و چهرهام را به زمین گذاشتم و دعا کردم.
شه خسته چون بوی اکبر شنید
زجاجست و تنگش به بر برکشید
هوش مصنوعی: شاه پس از شنیدن بوی خوش، دچار خستگی شد و به سرعت خود را به سوی آن کشید.
به بدرود هم در خروش آمدند
همی ناله ازنای دل برزدند
هوش مصنوعی: وداع با هم، با شور و هیجان به نمایش درآمد و نالهای از دل مانند صدای نای به گوش رسید.
امام امم سیدالساجدین
به فرخ برادرش گفت اینچنین
هوش مصنوعی: امام سجاد (ع) به برادرش فرخ گفت که باید با این روش رفتار کرد.
که ای لعل تو عیسی جان من
بدین درد جانکاه درمان من
هوش مصنوعی: ای لعل، تو مانند عیسی روح من هستی و برای این درد جانکاه، تو درمان منی.
طبیبانه بنشین به بالین من
بکن چاره ی درد دیرین من
هوش مصنوعی: بیدرنگ کنار بستر من بنشین و تدبیر کن برای درد کهنهام.
مرا جان ز دیدارت آمد به تن
مرو تا بماند به تن جان من
هوش مصنوعی: من از دیدن تو جانم به تنم آمده است، پس نرو تا جان من در بدنم باقی بماند.
به پوزش خم آورد بالا جوان
بر آن جهان داور ناتوان
هوش مصنوعی: جوان به علامت عذرخواهی سرش را پایین آورد تا در برابر قاضی ناتوان آن دنیا خضوع کند.
که ای حجت دادگر کردگار
پس از تاجور باب در روزگار
هوش مصنوعی: ای نماینده و شاهد عدالت خدا، بعد از پادشاهی و اقتدار در این دوران.
پی آنکه برخی کنم جان تو را
سر خود کنم گوی چوگان ترا
هوش مصنوعی: میخواهم به خاطر تو جانم را فدای خودم کنم و مانند گوی چوگان خودت را به دست بگیرم.
پدر داده دستوری ام بهر جنگ
که سازم زخون چهره یاقوت رنگ
هوش مصنوعی: پدر به من فرمانی داده تا در نبردی شرکت کنم که در آن چهرهها به رنگ یاقوت و خون رنگین شوند.
تو نیزم اجازت بده چون پدر
به پیگار این لشگر بد گهر
هوش مصنوعی: شما هم اجازه دهید مانند پدر در خدمت این سپاه نیکو سیرت باشم.
که گاه فدا گشتم دیر شد
دل من زجان و جهان سیرشد
هوش مصنوعی: گاهی پیش آمده که برای دیگران فداکاری کردهام و این باعث شده که دل من از زندگی و دنیا خسته شود.
چو از شاه بیمار دستور یافت
دگر باره سوی شهنشه شتافت
هوش مصنوعی: پس از آنکه پادشاه بیمار فرمانی صادر کرد، دوباره به سوی پادشاه شتافت.

الهامی کرمانشاهی