گنجور

بخش ۸۱ - شهادت حضرت عباس علیه السلام

چو از دامگاه بلا رسته شد
به جانان همی جانش پیوسته شد
نبی در جنانش به بر بر کشید
زدست پدر آب کوثر چشید
درودش زحق بر تن و جان پاک
بدان تربت و قبه ی تابناک
نگیرد پس از زاده ی بوتراب
نه دستی عنان و نه پایی رکاب
نه شمشیر بادا نه خفتان نه خود
نه ابر سیاه ونه چرخ کبود
نه گرداد گردون نه ماناد خاک
نه تابد به چرخ اختر تابناک
نگونسار بادا فلک برتراب
درخشان درفش بلند آفتاب
نجوشاد نم در رگ تیره ابر
بریزاد سرپنجه غژمان هژیر
به هر چشم جوشن زخون رود –باد
زغم مویه گر جان داوود باد
نگردد دگر باره ی رهنورد
نپوشد دلیری سلیح نبرد
علم را بر از تیغ بادا قلم
شود نیزه چون تیغ بالاش خم
دلا مهر بردار از این جهان
که در وی نماند دلی شادمان
به مردی چو عباس شد چیردست
دگرها زوی چون توانند رست
یکی روز اگر سر برافرازدت
دگر روز با سر بیاندازدت
ابوالفضل چون زین جهان رخت بست
به عرش برین نزد داور نشست
شهنشه به بالین آن کشته زار
بگریید لختی چو ابر بهار

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو از دامگاه بلا رسته شد
به جانان همی جانش پیوسته شد
هوش مصنوعی: وقتی که از خطرها و مشکلات آزاد شد، به محبوبش تعلق خاطر پیدا کرد و روحش به او نزدیک شد.
نبی در جنانش به بر بر کشید
زدست پدر آب کوثر چشید
هوش مصنوعی: پیامبر در بهشت، با دستان پدرش، آب کوثر را نوشید.
درودش زحق بر تن و جان پاک
بدان تربت و قبه ی تابناک
هوش مصنوعی: سلام و رحمت خدا بر آن کس که در جسم و روح پاکش، این محل و بارگاه باشکوه را در بر دارد.
نگیرد پس از زاده ی بوتراب
نه دستی عنان و نه پایی رکاب
هوش مصنوعی: هیچ چیزی از فرزند بوتراب به دست نمی‌آید، نه می‌تواند دستش را بگیرد و نه پایش را بر رکاب بگذارد.
نه شمشیر بادا نه خفتان نه خود
نه ابر سیاه ونه چرخ کبود
هوش مصنوعی: نه شمشیر وجود دارد، نه زره‌ای، نه خود فرد، نه ابرهای تیره و نه آسمان کبود.
نه گرداد گردون نه ماناد خاک
نه تابد به چرخ اختر تابناک
هوش مصنوعی: در اینجا به این نکته اشاره می‌شود که نه تأثیرات و تغییرات دنیا دائمی هستند و نه خاک و زمینی که ما روی آن زندگی می‌کنیم. همچنین، نور و درخشندگی ستاره‌ها نیز در تغییرات زمان کم‌رنگ می‌شود. به‌عبارت دیگر، همه چیز در دنیا گذرا و تغییرپذیر است و هیچ‌چیز هیچ‌گاه ثابت و پایدار باقی نمی‌ماند.
نگونسار بادا فلک برتراب
درخشان درفش بلند آفتاب
هوش مصنوعی: آسمان روشن و برافراشته، با درفش بلند خورشید بر سر ما، در حال نوسان و تغییر است.
نجوشاد نم در رگ تیره ابر
بریزاد سرپنجه غژمان هژیر
هوش مصنوعی: در دل ابرهای تیره، قطرات باران به آرامی می‌چکد و انگشتان شگفت‌انگیز طبیعت در حال بازی و تحریک احساسات هستند.
به هر چشم جوشن زخون رود –باد
زغم مویه گر جان داوود باد
هوش مصنوعی: به هر چشمی که زخم خونین باشد، گویی که بادی از غم در آنجا جاریست، مثل نوای اندوهی که از جان داوود برمی‌خیزد.
نگردد دگر باره ی رهنورد
نپوشد دلیری سلیح نبرد
هوش مصنوعی: دیگر کسی که به سفر رفته، باز نخواهد گشت و هیچ‌کس با دلیری نمی‌تواند خود را به سلاح نبرد مجهز کند.
علم را بر از تیغ بادا قلم
شود نیزه چون تیغ بالاش خم
هوش مصنوعی: دانش و علم زمانی مؤثر است که به درستی و به شکل اصولی استفاده شود. اگر علم با ندانم‌کاری یا نادرستی به کار گرفته شود، مثل تیری می‌شود که به خوبی پرتاب نمی‌شود و تیرگی و اشتباه به بار می‌آورد.
دلا مهر بردار از این جهان
که در وی نماند دلی شادمان
هوش مصنوعی: ای دل، از این دنیا محبت را بگیر چون در اینجا دل شاد و خوشی نمی‌ماند.
به مردی چو عباس شد چیردست
دگرها زوی چون توانند رست
هوش مصنوعی: وقتی کسی مانند عباس وجود دارد، دیگران چگونه می توانند از او پیشی بگیرند یا خود را نشان دهند؟
یکی روز اگر سر برافرازدت
دگر روز با سر بیاندازدت
هوش مصنوعی: روزی ممکن است که تو را بالا ببرد و در روز دیگر ممکن است که تو را به زمین بزنند.
ابوالفضل چون زین جهان رخت بست
به عرش برین نزد داور نشست
هوش مصنوعی: ابوالفضل پس از اینکه از این دنیا رفت، به آسمان رفت و در کنار خداوند قرار گرفت.
شهنشه به بالین آن کشته زار
بگریید لختی چو ابر بهار
هوش مصنوعی: پادشاه به کنار آن انسان زخمی و بی‌جان رفت و لحظاتی مانند ابرهای بهاری به خاطر او گریه کرد.