گنجور

بخش ۷۸ - مبارزت ح ابو الفضل علیه السلام با دست چپ

بر آن لشکر کشن شد حمله ور
کس از آفرینش نکرد آن هنر
شگفتی چنین کاردست خداست
ندارد بلی دست حق چپ وراست
علی دست حق اوست دست علی
دوبینی در اینجا بود احولی
به یکدست فرزند ضرغام دین
همی کشت خصم وهمی جست کین
همان مشک را نیز بردوش داشت
بدو بسته جان و دل و هوش داشت
حکیم طفیل از کمین ناگهان
بدو تاخت مانند برق جهان
بزد تیغ و دست چپ از پیکرش
بیفکند با آن پرند آورش
دو دستش چو گردید ازتن جدا
بیفتاد از پای دست خدا
سپهدار دین را چو افتاد دست
قوی پشت شاهنشه دین شکست
نبی (ص) و علی راز سررفت هوش
برآمد ز خاتون محشر خروش
حسن در جنان جامه بر تن درید
حسین علی از جهان دل برید
بلرزید ارکان عرش برین
به سر دست زد جبرئیل امین
به جای دو یا زنده دست آن جناب
برآورد پای بلند از رکاب
زدی برسر و سینه ی هر که پای
شدی زین جهان جانش دوزخ گرای
به ناگه ز لشگر یکی تیر تفت
بیامد بدان مشک و آبش برفت
چو برگرم خاک آب سردش بریخت
سپهدار را رشته ی جان گسیخت
به خود گفت دیگر ز کوشش چه سود؟
همه کوششم بهر این آب بود
دریغا همه رنج من شد به باد
کسی را چنین نامرادی مباد
بدین گونه لختی چو پیگار کرد
بیفکند مردان به دشت نبرد
زبس خورد بر پیکرش تیر تیز
بشد مشک بر حال او اشک ریز
دراین بد که ناپاکخو حرمله
ز شست ستم کرد تیری یله
بزد راست بر چشم آن نامدار
جهان بر جهان بین او گشت تار
چپ و راست ازدرد افشاند سر
که از دیده تیرش برآید مگر
نیامد برون تیر و شد بی قرار
زآسیب پیکان زهر آبدار
دو پای ازرکاب آن یل حق پرست
برآورد بر کوهه ی زین نشست
همی خواست کز دیده ی پر زخون
به زانو کشد نوک پیکان برون
به ناگاه شومی بجست از کمین
به دست اندرش گُرزهٔ آهنین
بدانسان زد آن گُرز بر مغفرش
که اززین نگون گشت جنگی برش
تو گفتی نگون گشت عرش برین
ز پشت سپهری به روی زمین
ز زین چون درافتاد سالار شاه
برادرش را خواند با درود و آه

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بر آن لشکر کشن شد حمله ور
کس از آفرینش نکرد آن هنر
هوش مصنوعی: هیچ کس از آفرینش، هنری برای حمله به لشکر کشان ندارد.
شگفتی چنین کاردست خداست
ندارد بلی دست حق چپ وراست
هوش مصنوعی: این کار شگفت‌انگیز، حاصل قدرت و توانایی خداوند است و او هیچ محدودیتی در طرف راست یا چپ ندارد.
علی دست حق اوست دست علی
دوبینی در اینجا بود احولی
هوش مصنوعی: علی نماینده و مجرای اراده خداوند است و در اینجا توانایی مشاهده و درک عمیقی وجود دارد.
به یکدست فرزند ضرغام دین
همی کشت خصم وهمی جست کین
هوش مصنوعی: با یک دست فرزند ضرغام (علی‌علیه‌السلام) به مبارزه برخواسته و دشمنان را می‌کشد و به دنبال انتقام است.
همان مشک را نیز بردوش داشت
بدو بسته جان و دل و هوش داشت
هوش مصنوعی: او همان مشک را بر دوش داشت و جان و دل و هوش خود را به او بسته بود.
حکیم طفیل از کمین ناگهان
بدو تاخت مانند برق جهان
هوش مصنوعی: حکیم آزاد و باهوش به یکباره به او حمله کرد، مانند برقی که ناگهان می‌تابد و همه جا را روشن می‌کند.
بزد تیغ و دست چپ از پیکرش
بیفکند با آن پرند آورش
هوش مصنوعی: با شمشیر زد و دست چپ او را از بدنش جدا کرد و با آن پرندگانی که آورده بود، به کارش پرداخت.
دو دستش چو گردید ازتن جدا
بیفتاد از پای دست خدا
هوش مصنوعی: وقتی که دو دست او از بدنش جدا شد، از پای خداوند فاصله گرفت.
سپهدار دین را چو افتاد دست
قوی پشت شاهنشه دین شکست
هوش مصنوعی: وقتی که فرمانده دین تحت فشار و ضربه قوی قرار گرفت، حمایت شاهنشاه دین نیز از بین رفت.
نبی (ص) و علی راز سررفت هوش
برآمد ز خاتون محشر خروش
هوش مصنوعی: پیامبر و علی به راز بزرگ و عمیقی پی بردند و این فهم آنها چنان شگفت‌انگیز بود که باعث شد از قدرت خود بی‌خبر شوند و آرامش را در روز قیامت مشاهده کنند.
حسن در جنان جامه بر تن درید
حسین علی از جهان دل برید
هوش مصنوعی: حسین در بهشت لباس را از تن درآورد و علی از این دنیا دل برید.
بلرزید ارکان عرش برین
به سر دست زد جبرئیل امین
هوش مصنوعی: وقتی جبرئیل امین دستش را به آسمان بلند کرد، تمامی ساختار آسمان به لرزه درآمد.
به جای دو یا زنده دست آن جناب
برآورد پای بلند از رکاب
هوش مصنوعی: به جای اینکه با پا به دویدن بپردازد، آن شخص با دست خود به بالای رکاب بلند شد.
زدی برسر و سینه ی هر که پای
شدی زین جهان جانش دوزخ گرای
هوش مصنوعی: اگر به کسی آسیب برسانی یا او را به درد و رنج بیندازی، در واقع به او جهنم را هدیه کرده‌ای؛ زیرا هر که به این دنیا وابسته شده باشد، درد و رنج را از همین جهان دریافت می‌کند.
به ناگه ز لشگر یکی تیر تفت
بیامد بدان مشک و آبش برفت
هوش مصنوعی: ناگهان یکی از سربازان تیر تندی را پرتاب کرد که به مشک آب خورد و آن را آسیب زد.
چو برگرم خاک آب سردش بریخت
سپهدار را رشته ی جان گسیخت
هوش مصنوعی: زمانی که به خانه برمی‌گردم و خاک سردی را بر او می‌پاشم، جان فرمانده به کلی قطع می‌شود.
به خود گفت دیگر ز کوشش چه سود؟
همه کوششم بهر این آب بود
هوش مصنوعی: شخ خود را مورد بازنگری قرار داد و به این نتیجه رسید که تلاش کردن دیگر فایده‌ای ندارد، چرا که تمام زحماتش تنها برای دستیابی به این آب بوده است.
دریغا همه رنج من شد به باد
کسی را چنین نامرادی مباد
هوش مصنوعی: افسوس که تمام زحمات و دردهای من به هدر رفت. کاش کسی چنین بدشانسی را نبیند و گرفتار این وضعیت نشود.
بدین گونه لختی چو پیگار کرد
بیفکند مردان به دشت نبرد
هوش مصنوعی: این طور بود که لحظه‌ای مانند تیر به پرتاب آمد و مردان را به عرصه نبرد انداخت.
زبس خورد بر پیکرش تیر تیز
بشد مشک بر حال او اشک ریز
هوش مصنوعی: بر اثر تیرهای تیز بسیار که بر بدن او فرود آمد، حال او به گونه‌ای شد که مثل مشک، اشک می‌ریزد.
دراین بد که ناپاکخو حرمله
ز شست ستم کرد تیری یله
هوش مصنوعی: در این دنیای آلوده و ناپاک، حرمله با شلیک تیری بی‌دقت ظلمی را مرتکب شد.
بزد راست بر چشم آن نامدار
جهان بر جهان بین او گشت تار
هوش مصنوعی: شخصی که به عقل و دانش خود می‌بالید، ناگهان با یک حقیقت بزرگ مواجه شد و در نتیجه، در برابر آن عظمت به حیرت درآمد و دنیا را تیره و تار دید.
چپ و راست ازدرد افشاند سر
که از دیده تیرش برآید مگر
هوش مصنوعی: برای هر سو، درد و رنجی به وجود آمده که اگر اشک‌هایم بریزد، تیر غم از چشمانم خارج خواهد شد.
نیامد برون تیر و شد بی قرار
زآسیب پیکان زهر آبدار
هوش مصنوعی: تیر زهرآلود از کمان خارج نشد و او به خاطر آسیب آن، بی‌قرار و ناآرام شد.
دو پای ازرکاب آن یل حق پرست
برآورد بر کوهه ی زین نشست
هوش مصنوعی: دو پای آن دلاور از رکاب اسب بیرون آمد و بر بالای زین نشسته است.
همی خواست کز دیده ی پر زخون
به زانو کشد نوک پیکان برون
هوش مصنوعی: او می‌خواست از چشمان پر از اشکش، تیر را به زانو درآورد و بیرون بکشد.
به ناگاه شومی بجست از کمین
به دست اندرش گُرزهٔ آهنین
هوش مصنوعی: ناگهان، بدی به طور ناگهانی از یک کمین ظاهر شد و در دستش تبرزینی آهنی بود.
بدانسان زد آن گُرز بر مغفرش
که اززین نگون گشت جنگی برش
هوش مصنوعی: آن ضربه‌ی سنگین بر کلاه خودش کار خود را کرد و او را به زمین انداخت، چون این جنگ او را به این وضعیت رساند.
تو گفتی نگون گشت عرش برین
ز پشت سپهری به روی زمین
هوش مصنوعی: تو گفتی که آسمان به خاطر ناملایمات دنیا خراب و ویران شده است.
ز زین چون درافتاد سالار شاه
برادرش را خواند با درود و آه
هوش مصنوعی: هنگامی که فرمانده از اسب فرود آمد، برادرش را با احترام و آهی از دل فراخواند.