برگردان به زبان ساده
پس آنگه برآمد به زین خدنگ –
به فرمان روان شد سوی دشت جنگ
هوش مصنوعی: سپس آن تیر از کمان رها شد – بر اساس فرمان، به سوی میدان نبرد حرکت کرد.
به دست اندرش آسمانی درفش
هواشد زگرد سمندش بنفش
هوش مصنوعی: در دستان او، آسمانی مانند درفش و پرچم نمایان شده است و گرد و غبار سمندش به رنگ بنفش درآمده است.
کمند ی چو ثعبان و تیغی چو برق
سراپا به دریای پولاد غرق
هوش مصنوعی: چنان کمند و دامی مانند افعی است که تیغی مانند برق در خود دارد و در دریایی از فلز غرق شده است.
به زین تافتی چهره ی آن جناب
چو از تیغ کوه بلند آفتاب
هوش مصنوعی: چهره آن شخص بهقدری درخشان و زیباست که وقتی از بلندیهای کوه به جلو تماشا میکند، نور خورشید را به یاد میآورد.
عنان را به اسب گرانمایه داد
بیامد به نزدیک لشگر ستاد
هوش مصنوعی: سوارکار افسار اسب ارزشمندش را به دست گرفت و به سمت لشکر نزدیکی آمد و ایستاد.
بزد بر زمین رایت ارجمند
نگه خیره بر سوی دشمن فکند
هوش مصنوعی: پرچم ارزشمند خود را بر زمین افراشت و نگاهی خیره به سوی دشمن انداخت.
چو دیدند لشگر سرو پیکرش
همان حیدری جوشن و مغفرش
هوش مصنوعی: وقتی لشکری که دارای قامت زیبا و همچون سرو است، به میدان آمده است، نشانهای از شجاعت و دلاوری او را میبینند که همچون حیدر (علی) با زره و کلاهخود خود را آماده کرده است.
بگفتند خود مرتضی زنده شد
رخش اندرین پهنه تابنده شد
هوش مصنوعی: گفتند که خود مرتضی زنده شد و اسبش در این دشت روشن و تابناک ظاهر شد.
یکی گفت کاین شبل شیرخداست
به بالا ودیدار خود مرتضی است
هوش مصنوعی: یکی گفت که این جوان دلیر و قهرمان، فرزند شیر خداست و از نظر موقعیت، با مرتضی (علی) در ارتباط است.
مراو را پدر کرده عباس نام
به مردی نهد بر سر چرخ گام
هوش مصنوعی: من را پدر به نام عباس معرفی کرده است تا قدمی استوار بر روی زمین بگذارم.
گر این نامور رای جنگ آورد
سر نام ما زیر ننگ آورد
هوش مصنوعی: اگر این شخصیت مشهور به جنگ بیفتد، سر نام ما را به عار و ننگ میآورد.
شنیدند نامش چو نام آوران
بماندند برجا کران تا کران
هوش مصنوعی: وقتی نام او را شنیدند، مانند نامآوران بزرگ متوقف شدند و در سراسر زمین باقی ماندند.
چنان شد دل جنگیان از نهیب
که خوشیدشان پای اندر رکیب
هوش مصنوعی: دل جنگجویان به قدری از صدای رجز و نبرد شدید شده بود که مانند خورشید، افتادگی و ناتوانی را در خود احساس کردند.
سواری ندانستی از بیم جان
که دارد به کف پار دم یا عنان
هوش مصنوعی: تو به خاطر ترس از جانت، نتوانستی سوارکاری را یاد بگیری، همانطور که در دستت افسار یا دمی را نگه داشتهای.
سپهبد زمانی خموش ایستاد
تو گفتی که کوهی است برپشت باد
هوش مصنوعی: سردار زمان در سکوت قرار گرفت و تو گویی کوهی است که بر روی باد ایستاده است.
ازآن پس برآورد اوا بلند
بگفتا به سالار ناهوشمند
هوش مصنوعی: پس از آن، او صدای بلندی از خود برآورد و به سالار نادان گفت.
که هان ای عمر این خداوند فرد
که بینی ستاده به دشت نبرد
هوش مصنوعی: ای عمر، توجه کن که این خداوند یگانهای که میبینی، در میدان جنگ ایستاده است.
حسین علی سبط پیغمبر (ص) است
که برهر که اندر جهان سرورست
هوش مصنوعی: حسین، پسر علی و نوه پیامبر اسلام است و او برای هر کسی که در جهان رهبری و بزرگی را درک کند، مهم و ارزشمند است.
بودساقی کوثر او را پدر
که بد کارفرمای تیغ دوسر
هوش مصنوعی: ساقی کوثر که پدر اوست، بدجنس است و صاحب تیغ دو لبهای.
گزین مادرش هست فرخ بتول
که بد پاره ی جسم پاک رسول (ص)
هوش مصنوعی: مادر او از خانوادهای برجسته و نیکو است، چرا که او دختر پاکی است که جسم نبی خدا (ص) را به دنیا آورده است.
بد او بانوی بانوان جهان
به خرم جنان نیز شاه زنان
هوش مصنوعی: او بدترین زنها در میان زنان دنیا است، و در بهشت هم از بهترین زنان به شمار میآید.
به کابین او کوثر وسلسبیل
فرات است و جیحون وسیحون ونیل
هوش مصنوعی: کابین او پر از نعمتها و آبهای زلال است، همچون بهترین نهرها و رودهای بزرگ دنیا.
خود او وارث علم پیغمبر است
امام است وسوی خدارهبر است
هوش مصنوعی: او خود وارث دانش پیامبر است، امام و راهنمایی به سوی خداوند است.
چرا با چنین شاه کین آوری
شکست از چه بررکن دین آوری
هوش مصنوعی: چرا با چنین پادشاهی دشمنی میکنی و در برابر او تسلیم میشوی؟ مگر دین خود را به خاطر او زیر پا میگذاری؟
ببرده است از راه اهریمنت
به یزدان خودساخته دشمنت
هوش مصنوعی: دشمن تو به وسیلهٔ شرارتش، تو را از مسیر درست و الهی دور کرده است و حالا به خداوندی که خودت به آن رسیدی، میتواند آسیب برساند.
فراتی که کابین زهرا بود
روان رایگان سوی صحرا بود
هوش مصنوعی: رودخانهای که در آن ازدواج حضرت زهرا انجام شد، به طور آزادانه و بدون هزینه به سوی بیابان جاری بود.
دد ودام نوشند از آن روز وشب
تو بندیش بر پور او ای عجب
هوش مصنوعی: حیوانات و موجودات وحشی از روز و شب تو استفاده میکنند، و تو به خاطر فرزندش در دامی گرفتار شدهای، چه شگفتانگیز!
گر این اهلبیت رسول امین
بمیرند تشنه دراین سرزمین
هوش مصنوعی: اگر این خاندان پیامبر با تشنگی در این سرزمین جان بسپارند، غم بزرگی خواهد بود.
چو لب تشنه آیی به روز شمار
چه عذر آوری نزد پروردگار
هوش مصنوعی: وقتی در روزهای شمارش به درگاه پروردگار میرسی و تشنه هستی، چه دلیلی برای خودت میآوری؟
به من داده فرمان شهنشاه دین
که از وی بگویم ترا اینچنین
هوش مصنوعی: فرمان سلطانی دین به من داده شده که دربارهات اینگونه سخن بگویم.
که کشتی تو اخوان ویاران من
نهشتی تنی زان بزرگ انجمن
هوش مصنوعی: تو در کشتی و یاریهای من نشستهای و بدنی از آن انجمن بزرگ داری.
ندارم کنون من به جز طفل چند
دراین خسروی بارگاه بلند
هوش مصنوعی: من اکنون در این کاخ بزرگ جز چند کودک ندارم.
دل جمله از تشنگی سوخته
جگر تفته وسینه افروخته
هوش مصنوعی: دل همه از تشنگی سوخته است، جگر مانند آتش داغ شده و سینه هم در آتش و هیجان است.
چه دارند این خردسالان گناه
که گردند ازتشنه کامی تباه
هوش مصنوعی: این بچهها چه گناهی دارند که به خاطر تشنگی و نیازشان به آب، دچار مصیبت و آسیب میشوند؟
از آن پیش کز تشنگی جان دهند
بگو تاکه آبی بدیشان دهند
هوش مصنوعی: قبل از آنکه از تشنگی جان بدهند، بگو که آبی به آنها بدهند.
کنی گر چنین من به روز شمار
چو آیم بر پاک پروردگار
هوش مصنوعی: اگر تو چنین کنی و من را در روز شمار قرار دهی، زمانی که به محضر پروردگار پاک بیایم، توجه تو را خواهم داشت.
بگیرم یکی راه بخشش به پیش
نخواهم زتو خون یاران خویش
هوش مصنوعی: من راهی را برای بخشش انتخاب میکنم و هرگز از تو انتقام خون دوستانم را نخواهم گرفت.
خود او هر چه خواهند بتوان کند
که چاره به کار جهانیان کند
هوش مصنوعی: او هر کاری که بخواهد میتواند انجام دهد و میتواند راه حلی برای مشکلات مردم پیدا کند.
ودیگر ازین بیش برمن سیاه
نسازید روز و نبندید راه
هوش مصنوعی: و بیشتر از این بر من سختی و تنگنا نگیرید و روزی را بر من سیاه نکنید و راهی برای پیشرفت و امیدم مسدود نسازید.
کزین مرز با آل خیر البشر
شوم سوی هندوستان رهسپر
هوش مصنوعی: حالتی از شور و شوق در دل دارم که میخواهم از مرز به سوی هندوستان بروم، به همراه خاندان بهترین انسانها.
ندارم به ملک عراق و حجاز
سرمویی اندر جهان من نیاز
هوش مصنوعی: در دنیا چیزی را که بخواهم، به داشتن یک سر سوزن از خاک عراق و حجاز نیازی ندارم.
زفرخنده سالار شمشیر زن
شنیدند لشگر چو زینسان سخن
هوش مصنوعی: سالار شمشیر زن، با خندهاش خبرهایی به لشکر داد. لشکریان از این نوع سخن گفتن او، متوجه شدند.
گروهی نشستند بر جای و زار
گرستند برغربت شهریار
هوش مصنوعی: گروهی از مردم به خاطر دوری از شهریار و پادشاه خود، به شدت ناراحت و غمگین شدهاند و در این وضعیت نشستهاند.
سپهدار و آن لشگر تیره جان
ببستند از پاسخ وی زبان
هوش مصنوعی: فرمانده و آن لشکر در برابر پاسخ او خاموش شدند و زبان به سخن نگشودند.
مگر شمر دون وشبث کز سپاه
برفتند نزدیک سالار شاه
هوش مصنوعی: شاید شمر و شبث از سپاه جدا شدند و به نزد فرمانده شاه رفتند.
بگفتند کای صفدر نامجوی
ازیدر برو با برادر بگوی
هوش مصنوعی: به تو گفتند، ای جاویدان و آزاده، از اینجا برو و با برادر خود صحبت کن.
میان هوا گر شود پر زآب
نهد روی بر پشت آب آفتاب
هوش مصنوعی: اگر در هوای گرم، آب به جوش بیاید، آفتاب بر روی سطح آب تابش خواهد کرد.
شما تشنه کامان زما بی دریغ
نبینید آبی بجز آب تیغ
هوش مصنوعی: این بیت میگوید که کسانی که تشنه هستند، نباید جز درد و رنجی که سلاح (تیغ) به همراه دارد، چیزی دیگر را انتظار داشته باشند. در واقع، اشاره به این دارد که با بیتوجهی و ناامیدی، فقط به عواقب خطرناک و آزاردهنده میرسند.
مگر آنکه پیمان به دارای شام
ببندید و خوانید او را امام
هوش مصنوعی: جز در صورتی که بر سر پیمان و عهدی با شخصی از شام به توافق برسید و او را به مقام امامت بخوانید.
سپهبد به گفتار آن تیره هوش
تبسم کنان داد یک لخت گوش
هوش مصنوعی: سپهبد با تبسمی به سخنان آن فرد کمهوش گوش داد.
پس آنگه بیامد برشه بگفت
سراسر سخن ها که گفت وشنفت
هوش مصنوعی: سپس او به نزد شاه آمد و تمام سخنانی که مطرح شده بود را بیان کرد.
شهنشه دلش آمد از غم به درد
دو گلگونه از اشک پر ژاله کرد
هوش مصنوعی: شاهزاده به خاطر غم و اندوهش، چهرهاش را با اشکهایش همچون شبنمی که بر گلها نشسته، تر کرد.
ابوالفضل استاده اندر برش
دل آشفته و دست کرده به کش
هوش مصنوعی: ابوالفضل در کنار او ایستاده و دست به کار شده تا دل پریشان او را آرام کند.
به ناگه خروش آمد از خیمه گاه
خروشی کز آن تیره شد مهر و ماه
هوش مصنوعی: به طور ناگهانی صدایی بلند از درون اردوگاه بلند شد، صدایی که باعث شد نور خورشید و ماه به تیرهگی بروند.
بسی کودک خرد زار و ملول
زاولاد شیر خدا و رسول
هوش مصنوعی: بسیاری از کودکان کوچک، غمگین و ناراحت هستند از نبود فرزندانی که فرستاده خدا و پیامبر بودند.
زخرگه به یکره برون آمدند
خروشان ز سوز درون آمدند
هوش مصنوعی: از خانه به بیرون آمدند، در حالی که با صدای بلند و پر انرژی از احساس درونشان خبر میدادند.
دو گلگونه ازدرد دل ها سیه
عقیق لب از تشنگی چون شبه
هوش مصنوعی: دو گل گونه از درد دلها سیاه شدهاند و لبهایشان مانند عقیق، به خاطر تشنگی، مانند شب تاریک به نظر میرسد.
جهان زآهشان پرغو العطش
رخ مهر تابنده فیروزه وش
هوش مصنوعی: جهان به دلیل نالهها و آرزوهای بیپایان انسانها پر از شور و اشتیاق است و چهرهی خورشید مانند فیروزهای درخشان، نمادی از نور و زندگی میباشد.
سکینه به پیش اندرون مویه گر
خروشان ز پی دختران دگر
هوش مصنوعی: سکینه در پیش روی خود گریه میکند، حتی اگر به خاطر دختران دیگر باشد که در حال فریاد و شور و هیجان هستند.
همه بلبل آسا به افغان و آه
سرآهنگشان ناز پرورد شاه
هوش مصنوعی: همه بلبلان مانند هم به ندبه و ناله میپردازند و سرودشان هم نشاندهنده زیبایی و لطف پادشاه است.
به بازو فکنده، یکی خشک مشک
دو جوبسته بر روی گلگون ز اشک
هوش مصنوعی: یک شخص با دستش بر روی دومش گذاشته، به مانند مشک خشکی که بر روی گلهای سرخ اشک نشسته است.
دمان سوی سالار شاه آمدند
چو سیاره گان گرد ماه آمدند
هوش مصنوعی: در زمان معین و خاصی، جمعی به سوی رهبری بزرگ و قدرتمند آمدهاند، درست مانند سیارههایی که به دور یک ماه میچرخند.
یکی اندر آویخت بر دامنش
یکی بوسه زد بر سم توسنش
هوش مصنوعی: یک نفر به دامن او چنگ زده و دیگری بر گردن اسبش بوسه زده است.
یکی گفت کای عم والاگهر
به ما مهربان چون گرامی پدر
هوش مصنوعی: یکی گفت: ای عم، چرا با ما مثل پدر مهربان و گرامی هستی؟
زبی آبی، آتش به ما درفتاد
دهد خاک ما تشنه کامی به باد
هوش مصنوعی: از یک آب، آتشی به ما رسید که خاک ما تشنهی کامروایی شده است و به سوی باد میرود.
تو دریای فیض خدایی مخواه
ز بی آبی این کودکان را تباه
هوش مصنوعی: تو منبعی از نعمتهای الهی هستی؛ نگو که با کمبود آب، کودکان را در این وضعیت رنجآور قرار نده.
یکی گفت بر ما نگر، یک نفس
که جز تو نداریم فریاد رس
هوش مصنوعی: یکی گفت به ما بنگر، که جز تو یاوری نداریم و دردمان را تویی که میتوانی برطرف کنی.
زسوز دل و تابش آفتاب
هم ایدون بمیریم اگر نیست آب
هوش مصنوعی: از شدت درد دل و گرمای آفتاب، اگر آب نباشد، ما نیز همینطور خواهیم مرد.
تو مپسند ای غیرت کردگار
که ما تشنه لب جان سپاریم زار
هوش مصنوعی: این عبارت بیانگر این است که خداوند نخواهد پذیرفت که ما با لبهای تشنه و در حال زجر جان بدهیم. به نوعی، این جمله به احترام و کرامت انسانی اشاره دارد و نشان میدهد که خداوند به حال بندگانش اهمیت میدهد.
از آن کودکان پور شیر خدای
چو دید آنهمه زاری جانگزای
هوش مصنوعی: وقتی آن کودک، فرزند شیر خدا را دید، با دیدن آن همه گریه و زاری، دلش به درد آمد.
دل نازکش زآتش غم بسوخت
زغیرت دو گلگونه اش برفروخت
هوش مصنوعی: دل لطیف او از درد و غم سوخت و با حسادتش، دو گونهاش را به سرخی آورد.
بر خسرو دین ببوسید خاک
بگفت ای مرا بهتر از جان پاک
هوش مصنوعی: او به خاکی که پای خسرو دین بر آن است، بوسه میزند و میگوید: "ای خاک، تو برای من از جان عزیزتری."
به تنگ آمدم از چنین زنده گی
نخواهم دگر روز پاینده گی
هوش مصنوعی: از زندگی به این شکل خسته شدهام و دیگر نمیخواهم روزهای آینده را اینطور سپری کنم.
مراشرم این کودکان کرد آب
ندارم دگر با چنین درد تاب
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر احساس شرم و ناتوانی شخصی است که متوجه مشکلات کودکان بیگناه میشود. او به این نتیجه میرسد که دیگر نمیتواند با چنین درد و رنجی ادامه بدهد و از نداشتن امکانات لازم، به ویژه آب، احساس ناامیدی و بیکسی میکند.
بفرما که تازم به میدان جنگ
رها گردم ازدست این روز تنگ
هوش مصنوعی: بفرما تا دوباره به میدان نبرد بازگردم و از دست این روزهای بیرمق و سخت رهایی یابم.
زمرگ برادر تو را غم مباد
چنان دان که هرگز زمادر نزاد
هوش مصنوعی: نگران مرگ برادر خود نباش، چرا که او هرگز از مادری متولد نشده است.
مرا شیر حق بهر این روزگار
به مردانگی گشت آموزگار
هوش مصنوعی: من به خاطر خداوند و حق، در این زمانه از مردانگی درس آموختم.
مرا از ازل کردگار جهان
امانت نهاده است درتن روان
هوش مصنوعی: خداوند از آغاز خلقت، روحی را به من سپرده است که در بدنم قرار دارد.
که بازم به راه تواش بی دریغ
نتابم رخ از زخم پیکان و تیغ
هوش مصنوعی: باز هم بدون هیچ تردیدی، از زخمهای تیر و شمشیر، چهرهام را از مسیر تو دور نخواهم کرد.
بفرما که تازم به میدان کین
به جای آورم امر جان آفرین
هوش مصنوعی: بفرما که دوباره به میدان جنگ میروم تا جان را شاداب کنم و حیاتی دوباره برای خود به ارمغان آورم.
شهنشه بدو خواند بس آفرین
سپس گفت کای پور ضرغام دین
هوش مصنوعی: پادشاه او را ستایش کرد و گفت: ای پسر دلیر دین.
به من گر همی بایدت یاوری
همی کوش کابی به دست آوری
هوش مصنوعی: اگر به من نیاز داری که یاریات کنم، تلاش کن تا چیزی به دست بیاوری.
که این کودکان تر نمایند کام
از آن پس بکن روز بدخواه شام
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که کودکان، پس از آنکه روز به پایان میرسد، باید به کارهای ناپسند و بدخواهی پایان دهند و به سمت چیزهای خوب و مثبت حرکت کنند. در واقع، اشاره به اهمیت پایان دادن به رفتارهای نامناسب و گرایش به سمت خوبیها دارد.
ابولفضل ازین مژده دلشاد گشت
زبند غم و رنج آزاد گشت
هوش مصنوعی: ابوالفضل از دریافت این خبر خوشحال شد و از دغدغهها و سختیها رهایی یافت.
ببوسید پیش برادر زمین
چو حیدر بر سیدالمرسلین (ص)
هوش مصنوعی: زمین را به احترام برادر بوسید مانند احترامی که حضرت علی (ع) به پیامبر اسلام (ص) گذاشت.
چو لختی به شه پوزش اندر گرفت
همان مشک خشکیده در بر گرفت
هوش مصنوعی: پس از کمی تأمل، معذرتخواهی از شاه را آغاز کرد و همان مشکِ خالی از عطر را در آغوش گرفت.