گنجور

بخش ۷۲ - نیایش ناظم کتاب با حضرت عباس و خواستن حاجت خود را از آنجناب

گرانمایه فرزند حیدر تویی
در حاجت خلق یکسر تویی
تویی آفتاب سپهر رشاد
تو باب الحوائج تو باب المراد
سرآمد به من بر کنون هشت ماه
که دارم دلی زار و حالی تباه
سخت ناتمام و ثنا نیمه کار
سخنگوی پژمان و آسیمه سار
نه من بنده ی آستان توام؟
سراینده ی داستان توام
نکوهشگری را سخن هر زمان
بگویند با من چنین داستان
که هرکس به آلی علی (ع) مهر داشت
همیشه زغم زردی چهر داشت
همیشه بود زار و ناسازمند
تهیدست و بیچاره و مستمند
مه آگاهم ای صفدر دین پناه
که اینگونه هستند یاران شاه
چو دنیا ست رد کرده ی باب تو
نبینند از آن بهره احباب تو
ولی خدا داده او را طلاق
از آن با غلامانش دارد نفاق
چو او دشمن دوستان علی است
ازو مهر جستن نه از عاقلی است
ولی در هراسم ز زخم زبان
که زخم زبان بدترست ازسنان
اگر شرمسارم وگر پر گناه
نه در سایه ی تو گرفتم پناه؟
به جان تو کز غم به جان آمدم
تن از اندهان ناتوان آمدم
رها کن مرازین غم جانگزا
که روشن کنم این چراغ عزا
دلیرا – هژبرا –سرا – سرورا
گرانمایه اسپهبدا – صفدرا
تناور درخت قوی شاخ دین
به کیوان فرازنده ی کاخ دین
زبر دست دست خدای جهان
چمان تیر شست خدای جهان
خداوند جوشن خداوند خود
دلاورتر از هر دلیری که بود
ایا احمد رفرف اقتدار
ایا حیدر پهنه ی کار زار
ایا جوهر ذوالفقار پدر
به مردانگی یادگار پدر
مراد همه خلق درمشت تست
کلید حوائج درانگشت تست
ثنایت نگوید سزاوار –کس
همنیت که گویند ابوالفضل بس
ز الهامی ای شه فرامش مکن
چنین بلبل از نغمه خامش مکن
کی ام من یکی خون دل خورده ای
شب وروز با غم به سر برده ای
زخلد آمدم همچو آدم برون
شده درکف مکر شیطان زبون
بساط سلیمان ز کف داده ای
به زندان اهریمن افتاده ای
به جهل از کلیم خدا گشته دور
گرفتار فرعون نفس غرور
زدامان عیسی رها کرده دست
زمشتی یهودی صفت گشته پست
ز بیداد نمرود این روزگار
درآذر فتاده براهیم وار
مراین طشت پر فتنه ی باژگون
چو یحیی تنم را کشیده به خون
چو یونس به کام نهنگ بلا
چو یوسف به زندان غم مبتلا
چو یعقوب در کنج بیت الحزن
نشسته گریزان ز فرزند و زن
مرا نیست ای سرور سروران
تو انایی پاک پیغمبران
کزین گونه تیمار افزون کشم
پر کاهم این کوه را چون کشم
گرانمایه سنگی که بر آسیاست
به پشت یکی پشه این کی رواست؟
کسی دیده البرز بر پشت مور
به چندین بلا نیست یک تن صبور
چرا با سگت چرخ شیری کند
جهان با غلامت دلیری کند
ایا خشمت آتشفشان اژدها
سگ خود ازین شیر فرما رها
غلط گفتم ای شه نه شیر است چرخ
به روباه بازی دلیرست چرخ
چو خشمت بدو ترکتازی کند
نیارد که روباه بازی کند
منم بنده ای گرچه با خاک پست
مهل تو خداوندی خود زدست
کن آسوده جان فگار مرا
فراهم کن اسباب کار را
کنون ای نیوشنده باهوش باش
سراپا دراین داستان گوش باش

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گرانمایه فرزند حیدر تویی
در حاجت خلق یکسر تویی
هوش مصنوعی: تو فرزندی باارزش و گرانبها از حیدر هستی و تمام نیازهای مردم به تو وابسته است.
تویی آفتاب سپهر رشاد
تو باب الحوائج تو باب المراد
هوش مصنوعی: تو مانند آفتاب در آسمان هستی و به عنوان دروازه‌بان درخواست‌ها و آرزوها شناخته می‌شوی.
سرآمد به من بر کنون هشت ماه
که دارم دلی زار و حالی تباه
هوش مصنوعی: به پایان رسیدن هشت ماه را به من نشان بده، چرا که در این مدت دلی غمگین و حالتی خراب داشته‌ام.
سخت ناتمام و ثنا نیمه کار
سخنگوی پژمان و آسیمه سار
هوش مصنوعی: این جمله به نظری ناتمام و ناتوانی در تحسین چیزی اشاره دارد، در حالی که کسی در حال صحبت کردن است و به نظر می‌رسد که از درون احساس پریشانی و اضطراب می‌کند.
نه من بنده ی آستان توام؟
سراینده ی داستان توام
هوش مصنوعی: آیا من خدمتگزار درگاه تو نیستم؟ من هم داستان سرای تو هستم.
نکوهشگری را سخن هر زمان
بگویند با من چنین داستان
هوش مصنوعی: هر زمان که کسی سخن از نکوهش و سرزنش به میان آورد، داستان من نیز چنین است.
که هرکس به آلی علی (ع) مهر داشت
همیشه زغم زردی چهر داشت
هوش مصنوعی: هر که به علی (ع) محبت و علاقه دارد، همیشه در چهره‌اش نشانه‌های غم و ناراحتی دیده می‌شود.
همیشه بود زار و ناسازمند
تهیدست و بیچاره و مستمند
هوش مصنوعی: او همیشه در وضعیتی ناخوشایند و بی‌نوا به سر می‌برد، تهیدست و در تنگنا زندگی می‌کند و از نعمت‌ها محروم است.
مه آگاهم ای صفدر دین پناه
که اینگونه هستند یاران شاه
هوش مصنوعی: ای صفدر دین پناه، من می‌دانم که یاران شاه چنین هستند.
چو دنیا ست رد کرده ی باب تو
نبینند از آن بهره احباب تو
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که اگرچه دنیا را رها کرده‌ای، اما دوستان و عزیزانت نمی‌توانند از آنچه که تو به دست آورده‌ای، بی‌خبر باشند.
ولی خدا داده او را طلاق
از آن با غلامانش دارد نفاق
هوش مصنوعی: خداوند به او اجازه جدا شدن از همسرش را داده و او با خدمتگزارانش دچار دوگانگی و تناقض است.
چو او دشمن دوستان علی است
ازو مهر جستن نه از عاقلی است
هوش مصنوعی: چو او دشمن دوستان علی است، محبت کردن به او نشانه‌ی عقل نیست.
ولی در هراسم ز زخم زبان
که زخم زبان بدترست ازسنان
هوش مصنوعی: اما من از زخم زبان می‌ترسم، زیرا زخم زبان از زخم شمشیر هم دردناک‌تر است.
اگر شرمسارم وگر پر گناه
نه در سایه ی تو گرفتم پناه؟
هوش مصنوعی: اگر من شرمنده هستم یا اگر گناهکار، چرا در سایه‌ی تو پناه نمی‌گیرم؟
به جان تو کز غم به جان آمدم
تن از اندهان ناتوان آمدم
هوش مصنوعی: به خاطر تو که از غم به تنگ آمده‌ام و از شدت اندوه، قدرت جسمانی‌ام را از دست داده‌ام.
رها کن مرازین غم جانگزا
که روشن کنم این چراغ عزا
هوش مصنوعی: غم‌های جانکاه را فراموش کن، تا بتوانم این شعله‌ی عزاداری را روشن کنم.
دلیرا – هژبرا –سرا – سرورا
گرانمایه اسپهبدا – صفدرا
هوش مصنوعی: در اینجا به صفات و ویژگی‌های افرادی با ارزش و برجسته اشاره شده است. کلمه "دلیرا" به معنای شجاع و دلیر است، "هژبرا" می‌تواند به معنای دارای مقام و منزلت باشد، "سرا" به درستی و روشنی اشاره دارد و "سرورا" به معنای رهبری و سروری است. در ادامه، "گرانمایه" نشان‌دهنده‌ی افتخار و ارزشمندی فرد موردنظر است. همچنین "اسپهبدا" به معنای فرمانده و "صفدرا" می‌تواند به بهبود و پاکی اشاره داشته باشد. به طور کلی، این عبارت به ویژگی‌های مثبت و ارزشمند گروهی از افراد اشاره دارد.
تناور درخت قوی شاخ دین
به کیوان فرازنده ی کاخ دین
هوش مصنوعی: درختی بزرگ و تنومند به عنوان نمادی قوی از دین، به سوی آسمان بلند می‌شود و کاخ دین را برپا می‌دارد.
زبر دست دست خدای جهان
چمان تیر شست خدای جهان
هوش مصنوعی: این بیت به معنای تسلط و قدرت خداوند بر همه موجودات است. اشاره دارد به اینکه خداوند می‌تواند به راحتی و با قدرت، هر چیزی را به دلخواه خود تحت کنترل داشته باشد. در واقع، نشان‌دهنده‌ی عظمت و مهارت او در مدیریت جهان و مخلوقاتش است.
خداوند جوشن خداوند خود
دلاورتر از هر دلیری که بود
هوش مصنوعی: خداوند در لباس قدرت و عظمتش، از هر دلاوری شجاع‌تر و نیرومندتر است.
ایا احمد رفرف اقتدار
ایا حیدر پهنه ی کار زار
هوش مصنوعی: ای احمد عزیز، تو نماد قدرت و استقامت هستی، ای حیدر، تو در میدان نبرد، قدرت و شجاعت را به نمایش می‌گذاری.
ایا جوهر ذوالفقار پدر
به مردانگی یادگار پدر
هوش مصنوعی: آیا ویژگی و قدرت ذوالفقار، نشان‌دهنده عظمت و مردانگی پدران است؟
مراد همه خلق درمشت تست
کلید حوائج درانگشت تست
هوش مصنوعی: هدف و خواسته همه مردم به دست توست و تمامی نیازهای آنان در اختیار تو قرار دارد.
ثنایت نگوید سزاوار –کس
همنیت که گویند ابوالفضل بس
هوش مصنوعی: هیچ‌کس شایسته‌ای نیست که بتواند به درستی وصف تو را بگوید؛ حتی اگر کسی بخواهد از ابوالفضل سخن بگوید.
ز الهامی ای شه فرامش مکن
چنین بلبل از نغمه خامش مکن
هوش مصنوعی: ای پادشاه، فراموش نکن الهامی را که به تو رسیده است، مانند بلبل که از آواز خود دست نمی‌کشد.
کی ام من یکی خون دل خورده ای
شب وروز با غم به سر برده ای
هوش مصنوعی: من کی هستم؟ من کسی هستم که شب و روز با غم زندگی کرده‌ام و خون دل خورده‌ام.
زخلد آمدم همچو آدم برون
شده درکف مکر شیطان زبون
هوش مصنوعی: از دنیای جاودانی به بیرون آمدم، مانند آدم که از بهشت رانده شد، و در دستان مکر و فریب شیطان گرفتار شدم.
بساط سلیمان ز کف داده ای
به زندان اهریمن افتاده ای
هوش مصنوعی: تو که بر تخت سلیمان نشسته بودی، اکنون به اسارت شیطان درآمده‌ای و از آن مقام بلند به پایین افتاده‌ای.
به جهل از کلیم خدا گشته دور
گرفتار فرعون نفس غرور
هوش مصنوعی: از نادانی، مانند کلیم (موسی) خدا، از حقیقت دور افتاده‌ام و به خاطر خودپسندی و غرور، به مانند فرعون در دام نفس خود گرفتار شده‌ام.
زدامان عیسی رها کرده دست
زمشتی یهودی صفت گشته پست
هوش مصنوعی: از دامن عیسی دور افتاده و دست به جنایات یهودی‌ها زده و به درجات پستی رسیده است.
ز بیداد نمرود این روزگار
درآذر فتاده براهیم وار
هوش مصنوعی: به خاطر ظلم و ستم نمرود در این زمان، ابراهیم مانند دچار آتش و امتحان شده است.
مراین طشت پر فتنه ی باژگون
چو یحیی تنم را کشیده به خون
هوش مصنوعی: جسم من همچون یحیی، در خود غرق در خون و گرفتاری‌های زیانبار است. همچنان که طشت پر از فتنه و آشوب، حالتی دردناک و ناراحت‌کننده را به نمایش می‌گذارد.
چو یونس به کام نهنگ بلا
چو یوسف به زندان غم مبتلا
هوش مصنوعی: مانند یونس که در درون نهنگ گرفتار شده بود و یوسف که به خاطر غم و اندوه به زندان افتاده بود، من نیز در سختی و مشکلات غرق شده‌ام.
چو یعقوب در کنج بیت الحزن
نشسته گریزان ز فرزند و زن
هوش مصنوعی: مثل یعقوب که در آرامش و غم در خانه‌اش نشسته و از دیدن فرزندان و همسرش دوری می‌کند.
مرا نیست ای سرور سروران
تو انایی پاک پیغمبران
هوش مصنوعی: ای سرور بزرگواران، من هیچ چیزی ندارم و پاکی و عظمت پیامبران را نمی‌توانم به دست آورم.
کزین گونه تیمار افزون کشم
پر کاهم این کوه را چون کشم
هوش مصنوعی: به خاطر چنین حالتی که دارم، نمی‌توانم این کوه بزرگ را به دوش بگذارم و با خود حمل کنم.
گرانمایه سنگی که بر آسیاست
به پشت یکی پشه این کی رواست؟
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که آیا درست است که یک چیز با ارزش و سنگین، مانند یک سنگ گرانبها، بر روی یک سطح نازک و ضعیف مانند پشت یک پشه قرار بگیرد؟ به طور کلی، این تصویر به تضاد بین ارزش و ناپایداری اشاره دارد.
کسی دیده البرز بر پشت مور
به چندین بلا نیست یک تن صبور
هوش مصنوعی: کسی الجبر را بر روی پشت یک مور نمی‌بیند و در می‌یابد که در برابر مشکلات و بلاها هیچ‌کس استقامت ندارد.
چرا با سگت چرخ شیری کند
جهان با غلامت دلیری کند
هوش مصنوعی: چرا به خاطر همراهی با یک سگ، دنیا با نوکر تو بزرگ‌منشی و شجاعت نشان دهد؟
ایا خشمت آتشفشان اژدها
سگ خود ازین شیر فرما رها
هوش مصنوعی: آیا خشم تو مانند آتش‌فشانی است که اژدها را بیدار کرده؟ این خشم را از شیر خود دور کن.
غلط گفتم ای شه نه شیر است چرخ
به روباه بازی دلیرست چرخ
هوش مصنوعی: به اشتباه گفتم ای پادشاه، چرخ فلک مانند شیر نیست، بلکه مانند روباهی است که در بازیگری ماهر و دلیر است.
چو خشمت بدو ترکتازی کند
نیارد که روباه بازی کند
هوش مصنوعی: اگر خشم تو او را تحت تاثیر قرار دهد، او جرأت نخواهد کرد که ترفندهای خود را به نمایش بگذارد.
منم بنده ای گرچه با خاک پست
مهل تو خداوندی خود زدست
هوش مصنوعی: من بنده‌ای هستم، هرچند که از نظر پستی همچون خاک به شمار می‌آیم. تو ای خداوند، با دست خود به من لطف کن.
کن آسوده جان فگار مرا
فراهم کن اسباب کار را
هوش مصنوعی: به آرامی و بدون نگرانی، زندگی‌ام را سامان بده و وسایل لازم برای کار را مهیا کن.
کنون ای نیوشنده باهوش باش
سراپا دراین داستان گوش باش
هوش مصنوعی: حالا ای شنوندۀ هوشیار، تمام توجهت را به این داستان معطوف کن و با دقت گوش بده.