گنجور

بخش ۵۳ - خواهشگری مادرح قاسم

گرانمایه جفت شه دین حسن (ع)
بجنبید مردانه بر خویشتن
به پوزش بیامد بر شهریار
همی بد کنیزانه بر پای زار
بگفت ای ترا آفرینش غلام
جهان را همه چون برادر ....امام
تو دریای فیض خدایی عجب
که باز آید ازتو کسی تشنه لب
تویی کعبه ی حاجت ماسوای
چرا حاجتی راهلی ناروای
ترا قاسم زار نادیده کام
برادر پسر نیست باشد غلام
چوآمد زشه خواست اذن نبرد
چرا گشت نومید و رخساره زرد
همانا نه شایان ناورد بود
فدا گشتنت را نه در خورد بود
جوان و یتیم است مشکن دلش
به بزم شهیدان بده منزلش
مرا نیز ای شه به روز شمار
بر مادر خو مکن شرمسار
بدو شاه گفتا ازین بیشتر
مجوی اذن پیگار بهر پسر
نخواهد شد این تا مرا جان بود
تو این کار پنداری آسان بود
برو سوی خرگاه و چندین مکوش
مخواه از غم او مرا در خروش
دژم دل گسسته نفس ناامید
سوی پرده بانوی فرخ چمید
بیامد به نزد یتیم جوان
نگون گشت برخاک زار ونوان
همی غم فزود آن و این را به غم
بسی مویه کردند هردو بهم

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گرانمایه جفت شه دین حسن (ع)
بجنبید مردانه بر خویشتن
هوش مصنوعی: ای برادران گرانقدر و ارجمند! به خود بیاندیشید و با قاطعیت و شجاعت، قدمی علیه مشکلات و چالش‌ها بردارید.
به پوزش بیامد بر شهریار
همی بد کنیزانه بر پای زار
هوش مصنوعی: یک زن کنیز به王 آمد و با عذرخواهی از او خواست که حقش را ببخشد، در حالی که به حالت ناتوان و زار ایستاده بود.
بگفت ای ترا آفرینش غلام
جهان را همه چون برادر ....امام
هوش مصنوعی: می‌گوید: ای کسی که آفرینش، تو را به عنوان خدمتگزاری برای جهان قرار داده است، همه انسان‌ها همچون برادر یکدیگر هستند.
تو دریای فیض خدایی عجب
که باز آید ازتو کسی تشنه لب
هوش مصنوعی: تو مانند دریا هستی که پر از نعمت‌های الهی است. جای تعجب است که کسی بتواند از تو آب حیات بگیرد و هنوز تشنه بماند.
تویی کعبه ی حاجت ماسوای
چرا حاجتی راهلی ناروای
هوش مصنوعی: تو می‌دانی که ما به دنبال خواسته‌هایمان هستیم، اما چرا باید بر سر حاجت‌هایی برویم که به حقیقت نمی‌رسند یا نادرستند؟
ترا قاسم زار نادیده کام
برادر پسر نیست باشد غلام
هوش مصنوعی: اگر برادر پسر را نادیده بگیرد، تو قاسم زار نخواهی بود. تو باید در زندگی خود به خوبی و با احترام رفتار کنی، حتی اگر در شرایط سختی به سر ببری. احترام به دیگران نشانه بزرگی فرد است.
چوآمد زشه خواست اذن نبرد
چرا گشت نومید و رخساره زرد
هوش مصنوعی: وقتی که او از طرف شاه آمد، نتوانست اجازه بگیرد. به همین خاطر ناامید شد و چهره‌اش رنگ باخت.
همانا نه شایان ناورد بود
فدا گشتنت را نه در خورد بود
هوش مصنوعی: واقعاً برای قربانی شدن تو، نه ارزشی وجود دارد و نه مناسب است.
جوان و یتیم است مشکن دلش
به بزم شهیدان بده منزلش
هوش مصنوعی: جوانی یتیم وجود دارد که دلش را نشکنید؛ او نیز حق دارد در کنار شهیدان، جایی داشته باشد.
مرا نیز ای شه به روز شمار
بر مادر خو مکن شرمسار
هوش مصنوعی: ای پادشاه، به یاد روزهایی که می‌گذرد، مرا نیز از شرمندگی بر مادر نجات بده.
بدو شاه گفتا ازین بیشتر
مجوی اذن پیگار بهر پسر
هوش مصنوعی: پادشاه به او گفت: از این بیشتر جستجو نکن، برای پسر نیاز به اجازه داری.
نخواهد شد این تا مرا جان بود
تو این کار پنداری آسان بود
هوش مصنوعی: این کار برای من آسان نیست، چرا که تا زمانی که جانم هست، انجام نخواهد شد.
برو سوی خرگاه و چندین مکوش
مخواه از غم او مرا در خروش
هوش مصنوعی: به سمت جایی که او زندگی می‌کند برو و دیگر از روی ناراحتی خودم را آزار نده.
دژم دل گسسته نفس ناامید
سوی پرده بانوی فرخ چمید
هوش مصنوعی: دل غمگین و شکسته‌ام، نفس ناامیدم به سوی پرده بانوی خوشبخت و شاداب می‌رود.
بیامد به نزد یتیم جوان
نگون گشت برخاک زار ونوان
هوش مصنوعی: یک جوان یتیم به نزد کسی آمد و در خاک و بیابان افتاد و به حالت افسردگی و نابسامانی درآمد.
همی غم فزود آن و این را به غم
بسی مویه کردند هردو بهم
هوش مصنوعی: غم و اندوه یکی بر دیگری افزوده شد و هر دو به خاطر این غم بسیار گریه کردند و به یکدیگر تسلیت گفتند.