گنجور

بخش ۵۱ - آغاز داستان شاهزاده ی ممتحن

چو قاسم پسرزاده ی مرتضی (ع)
روان تن شاه دین مجتبی (ع)
قسیم جهیم و جنان را پسر
از آن قاسمش نام کرده پدر
یکی ماهرو نورس دل دونیم
ز دریای توحید در یتیم
پدر گر نبودش ولی آن پسر
پدر بود بر آدم بوالبشر
مراو را بدی روز و شب غمگسار
به جای پدر عم والاتبار
ز فرزند نیکو ترش داشتی
گرامی چو جان در برش داشتی
نهشتی که بادی براو کج وزد
همی پروراندش چنان چون سزد
به نوشین لبش مهر تبخاله بود
مه چارده سیزده ساله بود
هنوزش به مه نارسیده کلف
به دشمن شکاری چو شاه نجف
بدی در نیاکان او هر کمال
مر او را بداد ایزد ذوالجلال
نبی (ص) گر بدی فر پروردگار
ازو بود فر نبی(ص) آشکار
علی بود اگر شیر شمشیر حق
بدآن ناموور بچه ی شیر حق
بتول (ع) اربدی دردرج رسول (ص)
مراو نیز بد مهر برج بتول (ع)
حسن (ع) گر شهنشاه آزاد بود
ز پشت وی این پاک شهزاده بود
حسین ار بدی قدرت کردگار
ازو اقتدار حسن (ع) آشکار
من خاکی و مدح آن جان پاک
کجا عالم جان کجا مشت خاک
مگر بخشدم خود زبانی دگر
جز این جسم و جان جسم وجانی دگر
ایا تازه داماد گلگون قبا
که شد سور تو ماتم مجتبی (ع)
تو آنی که در جان بود مسکنت
روان پیمبر (ص) بود درتنت
چو در پیکرت نوک پیکان خلید
الم بر روان پیمبر (ص) رسید
حسین آن زمان دست از جان کشید
که آغشته در خون تنت رابدید
کنون راز رانم زکردار تو
به خردی دلیرانه پیکار تو

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو قاسم پسرزاده ی مرتضی (ع)
روان تن شاه دین مجتبی (ع)
هوش مصنوعی: قاسم، نوه‌ی امام علی (ع) و از خاندان اهل بیت، در دوران خود به عنوان یک شخصیت برجسته در دین شناخته می‌شود.
قسیم جهیم و جنان را پسر
از آن قاسمش نام کرده پدر
هوش مصنوعی: پدرش او را به خاطر تقسیم کردن جهنم و بهشت قاسم نامیده است.
یکی ماهرو نورس دل دونیم
ز دریای توحید در یتیم
هوش مصنوعی: یک دختر زیبا و جوان از دل دریای توحید به وجود آمده است و گویی او یتیم است، به دلیل زیبایی و درخشش خاصی که دارد.
پدر گر نبودش ولی آن پسر
پدر بود بر آدم بوالبشر
هوش مصنوعی: اگرچه پدر در کنار او نیست، اما آن پسر بر آدم و انسانیت تاثیرگذار است.
مراو را بدی روز و شب غمگسار
به جای پدر عم والاتبار
هوش مصنوعی: درد و اندوهی که در زندگی دارم، مانند پدری است که در هر روز و شب همراه من است و به من تسلی می‌دهد.
ز فرزند نیکو ترش داشتی
گرامی چو جان در برش داشتی
هوش مصنوعی: اگر فرزندی خوب و با شخصیت داشته باشی، او را همچون جان خودت عزیز و محترم می‌دانی.
نهشتی که بادی براو کج وزد
همی پروراندش چنان چون سزد
هوش مصنوعی: اگر بادی به سمت او بوزد، او را مانند چیزی که شایسته‌اش باشد، بزرگ‌تر و پرورش‌دهنده می‌کند.
به نوشین لبش مهر تبخاله بود
مه چارده سیزده ساله بود
هوش مصنوعی: لب‌های شیرین او مانند تبخال (زخم گوشتی) می‌ماند و او در سن چهاردهمین ماه درگیر این حس و حال بود.
هنوزش به مه نارسیده کلف
به دشمن شکاری چو شاه نجف
هوش مصنوعی: هنوز به زیبایی و کمالی که باید برسد نرسیده، و رفتار او مانند کسی است که به شکار دشمنان خود می‌پردازد، همچون شاه نجف.
بدی در نیاکان او هر کمال
مر او را بداد ایزد ذوالجلال
هوش مصنوعی: بدی‌هایی که در اجداد او وجود داشت، باعث شد که خداوند متعال تمامی کمالات را به او عطا کند.
نبی (ص) گر بدی فر پروردگار
ازو بود فر نبی(ص) آشکار
هوش مصنوعی: اگر پیامبر (ص) از جانب خداوند بد باشد، پس نشانه‌اش برای پیامبر (ص) نیز روشن خواهد بود.
علی بود اگر شیر شمشیر حق
بدآن ناموور بچه ی شیر حق
هوش مصنوعی: اگر علی نبود، چه کسی می‌توانست به‌عنوان شیر مردی در میدان نبرد از حق دفاع کند؟ او همانند فرزندی از نسل شیر، مقام و شجاعت را در دستان خود داشت.
بتول (ع) اربدی دردرج رسول (ص)
مراو نیز بد مهر برج بتول (ع)
هوش مصنوعی: بتول (علیهاالسلام) در جایگاه و مقام خود در دور نزدیکی به رسول خدا (ص) قرار دارد و من نیز با محبت و عشق به او، جایگاه او را ارج می‌نهم.
حسن (ع) گر شهنشاه آزاد بود
ز پشت وی این پاک شهزاده بود
هوش مصنوعی: اگر حسن (ع) آزاد بالشاه بود، از پشت او این پاکزاد به دنیا آمده بود.
حسین ار بدی قدرت کردگار
ازو اقتدار حسن (ع) آشکار
هوش مصنوعی: اگر حسین (ع) به قدرت خداوند بدی را انجام می‌داد، از او توانمندی و صفات نیکو حسن (ع) نمایان می‌گشت.
من خاکی و مدح آن جان پاک
کجا عالم جان کجا مشت خاک
هوش مصنوعی: من خاکی هستم و ستایش آن روح پاک برایم ممکن نیست؛ عالم روح از من خاکی بسیار دور است.
مگر بخشدم خود زبانی دگر
جز این جسم و جان جسم وجانی دگر
هوش مصنوعی: آیا می‌توانم بدون اینکه زبان و جان خود را از دست بدهم، دوباره زندگی کنم و وجودی دیگر پیدا کنم؟
ایا تازه داماد گلگون قبا
که شد سور تو ماتم مجتبی (ع)
هوش مصنوعی: ای تازه داماد با لباس سرخ، آیا زمانی که جشن و شادی تو فرا رسید، عزای مجتبی (علیه‌السلام) به پا شد؟
تو آنی که در جان بود مسکنت
روان پیمبر (ص) بود درتنت
هوش مصنوعی: تو آن کسی هستی که روح پیامبر در وجودت جاری است و جایی برای زندگی توست.
چو در پیکرت نوک پیکان خلید
الم بر روان پیمبر (ص) رسید
هوش مصنوعی: در زمانی که تیر به بدن پیغمبر (ص) برخورد کرد، داغی بر روح ایشان نشسته بود.
حسین آن زمان دست از جان کشید
که آغشته در خون تنت رابدید
هوش مصنوعی: حسین زمانی جان خود را فدای هدفش کرد که دید بدنش در خون غرق شده است.
کنون راز رانم زکردار تو
به خردی دلیرانه پیکار تو
هوش مصنوعی: اکنون راز تو را با شجاعت و هوشیاری فاش می‌کنم و با دلیرانه به مبارزه با کارهای تو می‌پردازم.