گنجور

بخش ۴۹ - آمدن شاهزاده به خدمت شهریار و برگشتنش به میدان کارزار

سپس روی و مو پر زگرد سپاه
درآن پهنه آمد به نزدیک شاه
زهر رخنه ی جوشنش خون روان
سراپاش چون شاخه ی ارغوان
فرود آمد از کوهه ای رهسپر
به پوزش برشه فرو برد سر
بگفت ای خداوند بالا وپست
ز لب تشنگی شد شکیبم زدست
زبس تشنگی رفته دستم ز کار
ببسته است برمن درکارزار
اگر بخشی ام شربتی آب سرد
نمانم ازین لشگر گشن فرد
نبود آب وآن زاده ی بوتراب
زشرم برادر پسر گشت آب
بگفت ای فروغ جهان بین من
شرارم به دل برزدی زین سخن
گرم شربتی آب می بود غش
نمی کرد نوباوه ام از عطش
هم ایدون علی شاه فرخ سرشت
تو را آب بخشد زجوی بهشت
ازین مژده شهزاده ی سرافراز
بیفکند در دشت کین ترکتاز
دگر باره پیچان سنان کرد راست
از آن سگالان هماورد خواست
هزاری چهار از سواران به تیغ
فکندند یکران بدو ایدریغ
به جانسوزی دشمن نابکار
بر آهیخت آن تیغ دشمن شکار
همی راند اسب و همی کشت مرد
همی گشت پر گرد دشت نبرد
سواران به گرد اندرش همعنان
زدندش به زوبین و تیغ وسنان
برآمد به گردون خروش تبیر
زهر سوی بروی فکندند تیر
جهان چون نیستانی از تیرشد
هوا تیره از گرد چون قیر شد
زدندش زهر سوی با تیر وتیغ
همه پیکرش چاک شد ایدریغ
تو گفتی سراپای مرد جوان
بد از تشنگی باز کرده دهان
به تن جوشنش گشته خفتان لعل
زخون سرش باره گی سرخ نعل
زبی آبی و زخم تیر وسنان
برفت از تن زورمندش توان
فرو ماند از کر و فر باره گی
بر او چیره گشتند یکباره گی

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سپس روی و مو پر زگرد سپاه
درآن پهنه آمد به نزدیک شاه
هوش مصنوعی: سپس، جمعیتی با ظاهری همچون سپاه و با موهایی پرپشت و شجاعت، به نزدیکی شاه آمدند.
زهر رخنه ی جوشنش خون روان
سراپاش چون شاخه ی ارغوان
هوش مصنوعی: زخمی که به لباس زره‌اش وارد شده، خون را از تمام بدنش مثل شاخه‌های گل ارغوان به بیرون می‌ریزد.
فرود آمد از کوهه ای رهسپر
به پوزش برشه فرو برد سر
هوش مصنوعی: یک رهسپار از کوه پایین آمد و برای عذرخواهی، سرش را پایین آورد و به پادشاه احترام گذاشت.
بگفت ای خداوند بالا وپست
ز لب تشنگی شد شکیبم زدست
هوش مصنوعی: خدای بالا و پایین، به خاطر تشنگی از لبانم، شکیبایی‌ام به پایان رسید.
زبس تشنگی رفته دستم ز کار
ببسته است برمن درکارزار
هوش مصنوعی: به خاطر شدت تشنگی، توانایی‌هایم را از دست داده‌ام و در میدان نبرد به مشکل برخورده‌ام.
اگر بخشی ام شربتی آب سرد
نمانم ازین لشگر گشن فرد
هوش مصنوعی: اگر من بخشی از این لشکر باشم، همین که یک جرعه آب سرد به من بدهند، دیگر از گرسنگی رنج نخواهم برد.
نبود آب وآن زاده ی بوتراب
زشرم برادر پسر گشت آب
هوش مصنوعی: در این بیت، گفته شده که نبود آب موجب شرمندگی و خجالت یک فرد شده است. این شخص به نوعی از برادرش یا یکی از بستگانش به دلیل این کمبود آب عذرخواهی می‌کند و احساس ضعف و ناتوانی می‌کند. به عبارتی، نبود آب برای او به عنوان یک نشانه از ناتوانی و خجالت تلقی شده است.
بگفت ای فروغ جهان بین من
شرارم به دل برزدی زین سخن
هوش مصنوعی: گفت: ای روشنی‌خورشید و بینای جهان، من شعله‌ای در دل دارم که از این حرف تو برانگیخته شده است.
گرم شربتی آب می بود غش
نمی کرد نوباوه ام از عطش
هوش مصنوعی: اگر آب گرم و گوارایی در دسترس بود، فرزندم از تشنگی بی‌حال نمی‌شد.
هم ایدون علی شاه فرخ سرشت
تو را آب بخشد زجوی بهشت
هوش مصنوعی: علی، شاه خوش ذات، به تو آب خواهد داد که از جوی بهشت می‌ریزد.
ازین مژده شهزاده ی سرافراز
بیفکند در دشت کین ترکتاز
هوش مصنوعی: شهزاده‌ی سرافراز خبری خوش را در میدان جنگ به دیگران می‌دهد.
دگر باره پیچان سنان کرد راست
از آن سگالان هماورد خواست
هوش مصنوعی: او بار دیگر درجه را به سمت راست می‌چرخاند تا از میان رقبای خود، حریفان را به چالش بکشد.
هزاری چهار از سواران به تیغ
فکندند یکران بدو ایدریغ
هوش مصنوعی: هزار و چهار سوار جنگجو را به وسیله شمشیر خود از پا درآوردند و در آنجا به کفار حمله کردند.
به جانسوزی دشمن نابکار
بر آهیخت آن تیغ دشمن شکار
هوش مصنوعی: دشمن بدخواه با کینه و حسد موجب درد و رنج می‌شود و آن تیغی که از سوی او برمی‌خیزد، نتیجه‌ی شکار کردن اوست.
همی راند اسب و همی کشت مرد
همی گشت پر گرد دشت نبرد
هوش مصنوعی: اسب می‌تازد و مردان را می‌کشد، در میدان نبرد گرد و غبار پراکنده است.
سواران به گرد اندرش همعنان
زدندش به زوبین و تیغ وسنان
هوش مصنوعی: سواران دور او را احاطه کردند و با نیزه و شمشیر به او حمله کردند.
برآمد به گردون خروش تبیر
زهر سوی بروی فکندند تیر
هوش مصنوعی: در آسمان صدای بلند و بلوا به پا شده و از هر سو به سمت او تیرهای زهرآلود پرتاب می‌شود.
جهان چون نیستانی از تیرشد
هوا تیره از گرد چون قیر شد
هوش مصنوعی: جهان مانند یک نیستان است و با تیرگی هوا به خاطر گرد و غبار، وضعیت ناگواری به وجود آمده است که شبیه به قیر شده.
زدندش زهر سوی با تیر وتیغ
همه پیکرش چاک شد ایدریغ
هوش مصنوعی: او را با تیر و شمشیر زهرآلود زدند و بدنش به شدت جراحت برداشت.
تو گفتی سراپای مرد جوان
بد از تشنگی باز کرده دهان
هوش مصنوعی: تو گفتی که جوان از شدت تشنگی دهانش را باز کرده و به نظر می‌رسد که تمام وجودش تحت تأثیر این تشنگی قرار گرفته است.
به تن جوشنش گشته خفتان لعل
زخون سرش باره گی سرخ نعل
هوش مصنوعی: او قهرمان جنگی خود را به زره‌ای پوشانده و خون سرش مانند لعل (سنگ قیمتی) بر روی لباسش دیده می‌شود، که به رنگ سرخ است.
زبی آبی و زخم تیر وسنان
برفت از تن زورمندش توان
هوش مصنوعی: از شدت تیر و زخم‌هایی که بر تن قوی‌اش وارد شده بود، توان او از بین رفت.
فرو ماند از کر و فر باره گی
بر او چیره گشتند یکباره گی
هوش مصنوعی: ناگهان بر او سلطه‌ای کلی پیدا شد و او از توان و قدرت خود بی‌خبر ماند.