بخش ۴۷ - آمدن شاهزاده به بالین فیروزان
دمان زان سپس سبط خیرالانام
بیامد به بالین فرخ غلام
تن پاک او از زمین برگرفت
ابر پیش زین تکاور گرفت
چو لختی بدین گونه پیمود راه
که او را برد نیمه جان نزد شاه
چمان چرمه ی او زره باز ماند
چنان کش نیارست شهزاده راند
از آن رو که بس تشنه بدگامزن
صد و بیست تیرش نشسته به تن
از آن باره ناچار آمد به زیر
هم آمد فرود آن غلام دلیر
چو فرزند شیر خدا عون راد
به پور برادر نگاهش افتاد
که مانده پیاده خود و خسته اسب
دمان تاخت مانند آذر گشسب
عنان یکی باره ی راهوار
به دست اندر آمد سوی کارزار
به شهزاده فرمود تک برنشین
مراین باره ی بادپا رابه زین
نگون بنده ی خویش را برنشان
به لشگرگه شهریارش رسان
چو از عم نامی جوان این شنود
بسی نیک کردار او را ستود
نخستین بیامد به نزد غلام
که بنشاندش از بر تیز گام
بدیدش سپرده به جانان روان
رها گشته ازدامگاه جهان
بدو هر دو شهزاده گریان شدند
سپس هردوبر زین به یکران شدند
سرافراز عون جوان سوی شاه
شد و تاخت شهزاده بر رزمگاه
بخش ۴۶ - فرستادن امام علیه السلام محمد ابن انس: چو پور برادرش رادید شاهبخش ۴۸ - مبارزت یوسف ابن حجار با شاهزادهٔ عالیمقدار و رفتنش به دارالبوار: هماورد جست از سپاه گران
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دمان زان سپس سبط خیرالانام
بیامد به بالین فرخ غلام
هوش مصنوعی: پس از آن، نوهٔ پیامبر (خیرالانام) به بالین فرزند خوشبخت آمد.
تن پاک او از زمین برگرفت
ابر پیش زین تکاور گرفت
هوش مصنوعی: ابر به زمین نزدیک شد و او را با خود برد و اینگونه او را از زمین جدا کرد.
چو لختی بدین گونه پیمود راه
که او را برد نیمه جان نزد شاه
هوش مصنوعی: مدتی به همین شکل در مسیر حرکت کرد تا اینکه نیمه جان به نزد پادشاه رسید.
چمان چرمه ی او زره باز ماند
چنان کش نیارست شهزاده راند
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که زیبایی و جاذبه چمنزار او همچنان پابرجاست، بهگونهای که هیچ شاهزادهای نمیتواند از جلوهاش دل بکند.
از آن رو که بس تشنه بدگامزن
صد و بیست تیرش نشسته به تن
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که به دلیل عطش و گرسنگی شدید، جانور خطرناکی در حال آمادهباش و نشسته بر تن خودش است. این تصویر، احساس نیاز و تهدید را به خوبی منتقل میکند.
از آن باره ناچار آمد به زیر
هم آمد فرود آن غلام دلیر
هوش مصنوعی: به دلیل آن موقعیت ناگزیر شد که به زیر بیفتد و آن بنده دلیر نیز از ارتفاع پایین آمد.
چو فرزند شیر خدا عون راد
به پور برادر نگاهش افتاد
هوش مصنوعی: وقتی عون، فرزند شیر خدا، به پسر برادرش نگاه کرد.
که مانده پیاده خود و خسته اسب
دمان تاخت مانند آذر گشسب
هوش مصنوعی: میگوید که من در حالیکه پیاده ماندهام و اسب خستهای نیز دارم، به شکل آذر گشسب که نماد شجاعت و قدرت است، به سمت جلو حرکت میکنم.
عنان یکی باره ی راهوار
به دست اندر آمد سوی کارزار
هوش مصنوعی: سکان یک اسب آرام به دست گرفته شد و به سوی میدان نبرد هدایت گردید.
به شهزاده فرمود تک برنشین
مراین باره ی بادپا رابه زین
هوش مصنوعی: به شاهزاده گفتند که بر اسب بنشیند و آماده شود تا با سرعت از جادهای که تحت تأثیر باد است، حرکت کند.
نگون بنده ی خویش را برنشان
به لشگرگه شهریارش رسان
هوش مصنوعی: خود را به چنگال سرنوشت دچار کردهام، مرا به محل جمع فرمانروایت برسان.
چو از عم نامی جوان این شنود
بسی نیک کردار او را ستود
هوش مصنوعی: وقتی عم نامی جوان این را شنید، بسیار از او تعریف و تمجید کرد.
نخستین بیامد به نزد غلام
که بنشاندش از بر تیز گام
هوش مصنوعی: ابتدا به نزد خدمتکار آمد تا او را بر اسب تندرو بنشاند.
بدیدش سپرده به جانان روان
رها گشته ازدامگاه جهان
هوش مصنوعی: او را دید که از محبت و عشق به معشوق، جانش آزاد شده و از دامهای دنیا رها گشته است.
بدو هر دو شهزاده گریان شدند
سپس هردوبر زین به یکران شدند
هوش مصنوعی: هر دو شاهزاده شروع به گریه کردند و سپس، با هم بر زین اسب سوار شدند.
سرافراز عون جوان سوی شاه
شد و تاخت شهزاده بر رزمگاه
هوش مصنوعی: عون جوان با افتخار به سوی شاه رفت و بر میدان جنگ سبز کرد.