بخش ۲۸ - به میدان رفتن جناب زهیر ابن قین ونبرد آزمودن و مراجعت به خدمت امام(ع)
زهیرابن قین آن سوار نبرد
بیامد برشاه رخ پر زگرد
رکاب سمندش ببوسید و گفت
که ای آشکارا بتو هر نهفت
چه باشیم و چندان درنگ آوریم
همان به که کوشیم و جنگ آوریم
دمی با سپه ترکتازی کنیم
سپس جاودان سرفرازی کنیم
بده رخصتم تا دراین دشت جنگ
کنم چهر ه از خون خود لاله رنگ
شهنشاه پوزش ازآن مرد راد
پذیرفت و دستوری جنگ داد
به میدان درآمد زهیر دلیر
خروشید برآن سپه همچو شیر
که ای قوم آهن دل نابکار
به کین با خدا و خداوندگار
منم چاکری زآستان حسین (ع)
مرانام فرخ – زهیر ابن قین
مرا گر بر آیم به یکران عزم
چو ایوان بزم است میدان رزم
خوش آندم که در پهنه ی کارزار
کنم جان نثار ره شهریار
ایا نابکاران دور از حیا
حسین(ع) است سبط شه انبیا(ص)
شما از چه رو آب شیرین گوار
ببستید بر روی آن شهریار
بگفت این و مانند شیر ژیان
برآهیخت شمشیر گیتی ستان
تو گفتی که شمشیر او اژدهاست
دمش همچو بارنده ابر بلاست
به یکدم صد و بیست مرد وسوار
بیافکند ز آن لشکر نابکار
پس از زرمگه شد وبه نزدیک شاه
بدوآفرین خواند گیتی پناه
بخش ۲۷ - در بیان مغلوبه کردن شمر شریر جنگ را: چو شمر این چنین دیدکان صفدرانبخش ۲۹ - خواندن امام با اصحاب نماز ظهر را: چو آن خیره گی بر به یاران شاه
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زهیرابن قین آن سوار نبرد
بیامد برشاه رخ پر زگرد
هوش مصنوعی: زهیر ابن قین، سوار ماهر و شجاعی به میدان نبرد آمد و بر روی چهرهاش غباری نشسته بود.
رکاب سمندش ببوسید و گفت
که ای آشکارا بتو هر نهفت
هوش مصنوعی: سمند او را میبوسید و گفت که ای کسی که در وجودت، اسرار پنهان نمایان است.
چه باشیم و چندان درنگ آوریم
همان به که کوشیم و جنگ آوریم
هوش مصنوعی: هرچه که باشیم و هرچقدر هم که به تردید بپردازیم، بهتر است که تلاش کنیم و با جدیت پیش برویم.
دمی با سپه ترکتازی کنیم
سپس جاودان سرفرازی کنیم
هوش مصنوعی: برای مدتی کوتاه میخواهیم به تلاش و کار سخت بپردازیم تا در نهایت به افتخار و شرفی همیشگی دست پیدا کنیم.
بده رخصتم تا دراین دشت جنگ
کنم چهر ه از خون خود لاله رنگ
هوش مصنوعی: اجازه بدهید تا در این میدان مبارزه کنم، لبی از خون خود میسازم که مانند لالهای زیبا جلوه کند.
شهنشاه پوزش ازآن مرد راد
پذیرفت و دستوری جنگ داد
هوش مصنوعی: شاه از آن مرد با شخصیت عذر خواهی کرد و فرمان جنگی صادر کرد.
به میدان درآمد زهیر دلیر
خروشید برآن سپه همچو شیر
هوش مصنوعی: زهیر دلیر به میدان جنگ آمد و مانند شیر به سپاه مقابل فریاد زد.
که ای قوم آهن دل نابکار
به کین با خدا و خداوندگار
هوش مصنوعی: ای گروهی که دلهای بیاحساس و ناپاکی دارید، به خاطر کینهجویی با خدا و سرپرست عالم دچار اشتباه شدهاید.
منم چاکری زآستان حسین (ع)
مرانام فرخ – زهیر ابن قین
هوش مصنوعی: من خدمتگزار و غلام درگاه حسین (ع) هستم و نام من خوشبخت و سعادتمند است.
مرا گر بر آیم به یکران عزم
چو ایوان بزم است میدان رزم
هوش مصنوعی: اگر تصمیمم را بگیرم و عزمم را جزم کنم، میدان جنگ برایم مانند محلی برای شادی و جشن خواهد بود.
خوش آندم که در پهنه ی کارزار
کنم جان نثار ره شهریار
هوش مصنوعی: لذت میبرم از اینکه در میدان نبرد جانم را فدای راه و مسیر پادشاهی کنم.
ایا نابکاران دور از حیا
حسین(ع) است سبط شه انبیا(ص)
هوش مصنوعی: آیا کسانی که بیحیا هستند، میتوانند به حسین (ع) که نوه پیامبر (ص) است، نزدیک شوند؟
شما از چه رو آب شیرین گوار
ببستید بر روی آن شهریار
هوش مصنوعی: چرا آب شیرین و گوارا را بر روی آن پادشاه بستید؟
بگفت این و مانند شیر ژیان
برآهیخت شمشیر گیتی ستان
هوش مصنوعی: او این را گفت و همچون شیر نیرومند، شمشیرش را برای دستیابی به جهان بالا برد.
تو گفتی که شمشیر او اژدهاست
دمش همچو بارنده ابر بلاست
هوش مصنوعی: تو گفتی که شمشیر او مانند اژدهاست و دمش همچون ابرهای بلای آسمانی است.
به یکدم صد و بیست مرد وسوار
بیافکند ز آن لشکر نابکار
هوش مصنوعی: در یک لحظه، صد و بیست مرد و سوار را از آن لشکر بد و نابکار درهم ریخت و نابود کرد.
پس از زرمگه شد وبه نزدیک شاه
بدوآفرین خواند گیتی پناه
هوش مصنوعی: پس از اینکه او از زرمگه بیرون آمد و به نزد شاه رفت، همه جهان به او درود فرستادند و او را پناهدهنده گیتی نامیدند.