بخش ۲۰ - انداختن سرو هب را به طرف مادرش و چگونگی رفتار آن زن با سعادت
عمر چو بدیدش فتاده به خاک
ز تیغ وز خنجر تنش چاک چاک
بگفتا که از نازنین پیکرش
بریدند آن پهلوانی سرش
فکندند درلشکر شهریار
بر شیرزن مادر داغدار
پسر کشته زن چون سر پور دید
ز شادی رخانش چو گل بشکفید
زمانی به شکرانه لب برگشود
فراوان خدارا ستایش نمود
همی گفت کای داور دستگیر
سری کت بداد این جوان در پذیر
پس آنگه سر نوجوان برگرفت
بدو زار بگریستن در گرفت
ببوسید و لب برلب او نهاد
همی گفت کای زاده ی پاکزاد
مرا این زمان شادمان ساختی
که بر یاری شاه سرباختی
کنون ای بهار و گلستان من
حلالت بود شیر ودامان من
بچم در بهشت برین سرخ روی
برپاک پیغمبر (ص) و آل اوی
بنه تاج پیروز بختی به سر
عروس بهشتی برآور به بر
بگریم براین روی گلگون تو
بنالم براین ترک پرخون تو
پس آن شیر زن کردکاری شگفت
سر پاک فرزند را برگرفت
فکندش سوی پهنه ی رزمگاه
بدان سر تنی کشت از آن سپاه
بگفت این به سربازی ازمن نکوست
نگیریم سری را که دادم به دوست
ستون سراپرده را برکشید
به خون پسر سوی میدان دوید
خروشید و مردانه زد بر سپاه
دو تن را بکشت اندر آوردگاه
زدورش چو چشم شهنشاه دید
سوی خویشتن خواند و دادش نوید
که ای مادر داغدار وهب
زهر مرد مردانه تر در عرب
نفرموده یزدان زنان را نبرد
سوی خیمه ی خویشتن باز گرد
بخش ۱۹ - به میدان رفتن جناب وهب و مبارزت و شهادت آن بزرگوار: شد ازبهر رزم آن پسندیده کیشبخش ۲۱ - شهادت عروس وهب در بالین شوهر نامور: شد آن پرده گی چون سوی پرده باز
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عمر چو بدیدش فتاده به خاک
ز تیغ وز خنجر تنش چاک چاک
هوش مصنوعی: زمانی که عمر خود را دید که به زمین افتاده و بدنش از زخمهای شمشیر و چنگال پاره پاره شده است.
بگفتا که از نازنین پیکرش
بریدند آن پهلوانی سرش
هوش مصنوعی: گفتند که آن پهلوان با زیباییاش را بریدند و از او جدا کردند.
فکندند درلشکر شهریار
بر شیرزن مادر داغدار
هوش مصنوعی: در سپاه پادشاه، به مادر داغدار شیرزنی اشاره میشود که داغی بزرگ بر دل دارد.
پسر کشته زن چون سر پور دید
ز شادی رخانش چو گل بشکفید
هوش مصنوعی: پسر کشته، وقتی که چهرهی زن را دید، از خوشحالی چهرهاش مانند گل شکفت.
زمانی به شکرانه لب برگشود
فراوان خدارا ستایش نمود
هوش مصنوعی: روزی در لابلای لبهایش، به شکرگزاری خداوند، دعای بسیاری کرد.
همی گفت کای داور دستگیر
سری کت بداد این جوان در پذیر
هوش مصنوعی: داور ای خدا! به یاریام بیامد و دست من را بگیر تا این جوان را در آغوش بگیری.
پس آنگه سر نوجوان برگرفت
بدو زار بگریستن در گرفت
هوش مصنوعی: پس از آن، جوان سرش را بالا آورد و به طرف او نگاه کرد و با اندوه شروع به گریه کردن کرد.
ببوسید و لب برلب او نهاد
همی گفت کای زاده ی پاکزاد
هوش مصنوعی: او او را بوسید و لبهایش را بر لبهای او گذاشت و گفت: ای فرزند پاک و باعزت.
مرا این زمان شادمان ساختی
که بر یاری شاه سرباختی
هوش مصنوعی: این زمان با خوشحالی شادمانم کردی، چون به یاری پادشاه دل باختم.
کنون ای بهار و گلستان من
حلالت بود شیر ودامان من
هوش مصنوعی: اکنون، ای بهار و گلزار من، برای تو شیر و دوش من حلال است.
بچم در بهشت برین سرخ روی
برپاک پیغمبر (ص) و آل اوی
هوش مصنوعی: فرزندم در بهشت با چهرهای تابناک در کنار پیامبر (ص) و خانوادهاش قرار دارد.
بنه تاج پیروز بختی به سر
عروس بهشتی برآور به بر
هوش مصنوعی: تاج پیروزی را بر سر عروس بهشتی بگذار و او را در آغوش بگیر.
بگریم براین روی گلگون تو
بنالم براین ترک پرخون تو
هوش مصنوعی: برای چهره زیبای تو اشک میریزم و برای این زخم عمیق که بر دلم نشسته، گلهمندم.
پس آن شیر زن کردکاری شگفت
سر پاک فرزند را برگرفت
هوش مصنوعی: پس آن زن دلیر کار شگفتی انجام داد و سر فرزند پاکش را برداشت.
فکندش سوی پهنه ی رزمگاه
بدان سر تنی کشت از آن سپاه
هوش مصنوعی: او را به میدان جنگ پرتاب کرد، به خاطر این که از آن سپاه، کسی را به زمین انداخت.
بگفت این به سربازی ازمن نکوست
نگیریم سری را که دادم به دوست
هوش مصنوعی: میگوید: این کار را که انجام میدهم، از جانب من خوب است و نباید به خاطر چیزی که به دوستانم دادهام، با کسی سر ناسازگاری داشته باشم.
ستون سراپرده را برکشید
به خون پسر سوی میدان دوید
هوش مصنوعی: ستون چادر را برداشت و با خون پسرش به سوی میدان دوید.
خروشید و مردانه زد بر سپاه
دو تن را بکشت اندر آوردگاه
هوش مصنوعی: با شجاعت و قدرت به میدان آمد و دو نفر را در نبرد نابود کرد.
زدورش چو چشم شهنشاه دید
سوی خویشتن خواند و دادش نوید
هوش مصنوعی: وقتی چشم پادشاه به او افتاد، به سمت خودش اشاره کرد و خبری خوش به او داد.
که ای مادر داغدار وهب
زهر مرد مردانه تر در عرب
هوش مصنوعی: ای مادر داغداری که فرزندت وهب با مردانگی تمام جانش را فدای ایمان کرد.
نفرموده یزدان زنان را نبرد
سوی خیمه ی خویشتن باز گرد
هوش مصنوعی: خدایی که به ما گفته زنان را به سمت خیمهی خود برنگردانید.